سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
حب الحسین اجننی
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
جمعه 85/10/1 :: 10:22 صبح
علایم ظهور مختلف هستند اما چند علامت هست که از آن ها به عنوان علایم حتمیه تعبیر می شود که عبارتند از :
1- ندای آسمانی بطوری که همه مردم دنیا آنرا می شنوند
2- کشته شدن نفس زکیه (فرد هاشمی که در مسجدالحرام کشته خواهد شد)
3- خروج یمانی(شخصی از یمن که زمینه ساز قیام آن حضرت است و هدایت بخش ترین قیام هاست)
4- پر شدن زمین از ظلم و جور
5- خسوف و کسوف غیر عادی(چرا که بر خلاف سیر طبیعی خسوف و کسوف، ماه در اوایل ماه قمری و خورشید در اواسط ماه قمری خواهد گرفت)
6- طلوع خورشید از مغرب
7- خروج سید حسنی خراسانی
8-خروج سفیانی
برای آگاهی بیشتر به کتابهایی که علایم ظهور را ذکر نموده اند مراجعه نمایید مانند:
عصر ظهور، آقای علی کورانی و روزگار رهایی (ترجمه کتاب آقای کامل سلیمان) و ...
مشاوران شبکه امام مهدی علیه السلام مفتخر به پاسخگویی سوالهای شما می باشند.
منتظر ایمیلهای بعدی شما هستیم.
موید و پیروز باشید



موضوع مطلب : سید ذاکر
سه شنبه 85/9/28 :: 8:7 عصر

 ضمنا در مورد سی دی های سید

سید راضی نبوده سی دی هایش پخش شود

ولی در یک مورد راضی بوده

اینکه فردی که مجلس را ببنید عقیده ی سید را فهمیده و به ان یقین داشته باشد

ای دوست عزیزم

یا علی




موضوع مطلب : سید ذاکر

علائم ظهور در خطبه‌ی امیر‌المومنین علی علیه السلام



 



   در خطبه افتخاریّه امیرالمؤمنین‌علیه‌السلام برای ظهور حضرت مهدی‌عجل‌الله‌تعالی‌فرجه ، ده علامت ، ذکر شده که ما این علامات را در شماره‌های ۱۶ ، ۱۷ و ۱۸ ؛ خدمت خوانندگان محترم نشریه ارائه کرده‌ایم ؛ لذا در نظر داریم در اولین مطلب ارائه شده از بخش « علائم ظهور » در این وبلاگ ، علائم یاد شده را از سه شماره فوق الذکر نشریه بحضورتان تقدیم کنیم :



 



شماره شانزدهم  ؛ 



علامت اول : تحریف رأیات؛



 



   یعنی مبدّل کردن پرچم‌ها و تعویض آن در کوچه‌های کوفه؛ آمده است این علامت نشان‌دهنده وقوع حوادث ناخوشایند در عراق و قتل و کشتار مردم در این سرزمین و حکومت کردنِ اراذل و اوباش بر جان و مال و ناموس مردم این سامان است؛ و منظور از تحریف رأیات کنایه از تغییر قوانین اسلام و ظهور کفر و تسلط اجانب بر سرنوشت مردم عراق و نابسامانیهای اخلاقی و اجتماعی و مفاسد بیش از حد و اندازه در این سرزمین اسلامی است؛ چرا که تحریف به معنیِ تعویض و جابجا کردن است.



   « راغب اصفــهانی » در « مفردات » در معنایِ کلمه « تحریف » از ماده « حرف » چنین می نویسد : « تحریف الشی‌‌‌‌‌‌‌‌ء » برگرداندنِ شکل و حالت چیزی است؛ مثل « تحریف القلم » یعنی تراشیدن قلم و تغییر شکل دادن آن .



 



علامت دوم : تعطیل شدن مساجد در عراق به مدت چهل شب یا چهل شبانه‌روز؛



 



   ظاهراً این تعطیلیِ مساجد نیز در عراق بر اثر شدّت جنگ و حملات ایرانیان ( سیّدِ حسنی‌ ) به داخلِ خاک عراق و هجوم به شهرهای عمده و مرکزی آن کشور می‌باشد ؛ و یا بر اثر فشارِ مردم به دولتِ وقت و هرج و مرج موجود در عراق که حکّام درمانده بغداد برای جلوگیری از اغتشاش و تظاهرات مردم و فشاری که بر آنها وارد می‌شود مانند هر دولت درمانده دیگری برای نجات خود حکومتِ نظــامی اعلام می‌نمایند تا بدینوسیله جلوی رفت و آمد مردم را بگیرند لذا مساجد به تعطیلی کشیده می‌شود .



 



علامت سوم : جلوگیری از حج و ممانعت از زیارت بیت‌الله‌الحرام؛



 



   جلوگیری از حج و ممانعت از زیارت بیت‌الله‌الحرام به جهت عدم امنیت و اختلاف دولتها و ناامن بودن راههاست که در اینصورت کسی به حج نخواهد رفت و پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله درباره برخی از علائم ظهور و ناامنی‌ راهها فرموده‌اند : « ... و راهها قطع و ناامـن می‌شود و برخی بر برخی یورش می‌برند؛ نه کبیر بر صغیر ترحّم کند و نه صغیر بر کبیر توفیر نماید؛ در آن هنــگام خداوند مهدی‌علیه‌السلام را که از نهمین صلب حسین‌علیه‌السلام است برمی‌انگیزد ... »





 



علامت چهارم : خسف زمین خراسان؛ 



 



   « خسف » به معنی نگونسار شدن و واژگون گردیدن و فرورفتن و فروبردن زمین است اهل خود را ؛ قرآن مجید درباره « قارون » می‌فرماید : « فَخسفنا بِه وَ بِدارِه الارَض1 » : « ما قارون و خانه‌اش را به زمین فرو بردیم . »



   البته تصوّر معنایِ فرورفتن به زمین که قارون به آن دچار شده و کفّار نیز بدان تهدید شده‌اند بسیار طبیعی و آسان است؛ زمین به دستور خداوند می‌لرزد و در اثر آن دهان می‌گشاید و هر چه را که بخواهد در خود فرو می‌برد. در مورد « خسف زمین خراسان » نیز چنین است ، ممکن است زمین‌لرزه شود و زمین گروهی را در خود فرو برد و البته تا کنون چندین مرتبه زلزله‌های عظیم و بزرگی روی داده و زمین ده‌ها و صدها هزار نفر را در خود فرو برده است.



    اما مقصود از « خراسان » شهرهای ایران است نه خودِ خراسان؛ زیرا اگر به احادیثِ حضرات معصومین‌علیهم‌السلام خوب بنگریم ، می‌بینیم که در بعضی جاها ایران را « مشرق » نامبرده‌اند و در جاهای دیگر عین آن حدیث را بیان کرده‌اند و لفظِ « خراسان » را به کار برده‌اند.



   جهانگردِ نامیِ قرن ششم « یاقوت حموی » در کتاب معروف خود به نامِ « معجم البلدان » درباره سرزمینِ خراسان چنین می‌نویسد : « خراسان سرزمین وسیع و پهناوری است که نخستین نقطة مرزی آن متصل به عراق است و آخرین نقطة مرزی آن تا حدود هندوستان می‌رسد و دارای شهرهای عمده و بزرگی است که از آن جمله است : نیشابور ، هرات و مرو؛ و این سه از شهرهای بزرگ خراسان محسوب می‌شود؛ و بلخ و طالقان و نسا و آبیورد و سرخس ، همه آبادیها و شهرهایی است که در فواصل میان شهرهای نامبرده قرار دارند تا برسد به نهر جیحون؛ همه و همه جزء سرزمین خراسان است . »



پس مشخص شد که منظور از « خسف خراسان » خودِ خراسان نیست؛ بلکه می‌تواند در هر یک از شهرهای ایران واقع ‌شود.



 



پی‌نوشتها :1. سورة قصص ـ آیة 81



 



 



شماره هفدهم ؛



 



علامت پنجم : وقوع « قذف » در سرزمین خراسان؛



 



   چنانچه توضیح دادیم مقصود از « خراسان » ، خودِ « خراسان » نیست؛ مراد از آن ، مملکتِ ایران است و امّا « قذف » ، یعنی : « انداختن چیزی و رها کردن آن . »



     در قــرآن کریم ، در سـرگذشت حضرت موسی‌ علی‌نبیناوآله‌وعلیه‌السلام ، می‌خوانیم که خداوند به مادر موسی‌علیه‌السلام وحی نمود : « أنِ أقذِ فیهِ فِی التّابوت فَأقذِ فیهِ فِی الیمّ 1  » : « مــوسی را در تابوت (صندوق) بگذار و آنرا به دریا بینداز. » آنچه معلوم است اینکه مــراد از « انداختــن » ، انداختنِ معمـــــولی نیست ، زیــــرا در آیــاتِ قـــرآن محــلّی یافــت نمـــی‌شــــود کــه مـــــُراد از « قــذف» یعنـــــی « انداختــن » ، انداختنِ معمولی باشد و همچنین در آیات قرآن نمی‌توان موردی پیدا کرد که مراد از « انداختن » ، انداختنِ غیرمحسوس باشد بلکه در هر موردی که کلمه « قَذَف» به کار رفته به معنـــی « انداختنِ محســــوس » به کار رفته است؛ چه انداختنِ ظاهری و مادّی و چه معنوی بوده باشد؛ بنابــراین تردیدی نیست که وقــوعِ« قَذَف» در سرزمینِ « خراسان » (یعنی ایران) ، « قَذَفِ» معمولی نیست بلکه مراد از آن « پرتاب کردن و رها کردن چیزی است که هم شامل قذف است و هم مشمولِ خسف» ؛ با توجه به این بیان ، دور نیست که وقوعِ « قَذَف» کنایه از پرتابِ موشکها و خراب شدن برخی از شهرها و پریشان شدن مردم آن شهرها و متفرّق شدن آنها یعنی اشاره به جنگی باشد که به ایران موشک پرتاب می‌شود و هشت سال دفاع مقدس دور از این مطلب نمی‌تواند باشد؛ و الله اعلم .



 



علامت ششم : طلوع ستاره‌ی دنباله‌دار ؛



 



   از این خطبــه ، در مــورد « طلـوع ستاره دنباله‌دار » چنین برداشت می‌شود که مراد از آن ستاره ، ستاره دنباله‌داری که مردم باید آن را در آسمان مشاهده کننــد ، نیست . بلکــه منظور از این ستــاره ، چنانکه از خطبــه دیگرِ حضرت‌علیه‌السلام 2 استفاده می‌شود این است که طلوع ستاره دنباله‌دار کنایه از قیامِ شخص و ظهور انسانی پیش از قیام حضرت قائم‌علیه‌السلام است ؛ زیرا اولاً : ستارگان دنباله‌دار که در گذشته طلوع کرده‌اند فراوان بوده و معلوم نیست که مراد از این ستاره دنباله‌دار ، به چه کیفیتی است؛ و ثانیاً : در برخی از روایات که از حضــرات معصومین‌علهیم‌السلام رسیده ، چنین آمده است که : « وَ طُلُوعُ الکَوکَب المُذَنّب یَفزَعُ العَرَب » : « و طلوع ستارة دنباله‌دار که عرب را به وحشت می‌اندازد » و معلوم است که طلوع ستــاره به تنهایی چیزی نیست که باعث وحشت و اضطراب اعراب گردد ، بلکه مسلّم است که این وحشت ، بر اثر جنگ و آشوب و پی‌آمـــدهای آن است و در آینده خطبه‌ای از امیر‌المؤمنین‌ ، علی‌علیه‌السلام ، بیان می‌کنیم که از آن خطبـــه معلوم می‌شود که طلـــوع ستـــاره دنبالـــه‌دار اشاره به همـــان قیـــامِ « سیـّدِ هاشمــیِ خــراسانی » و یــا « سیّدِ حسنی » معروف و دنباله او کنایه از کثرت سپاه و انبوه لشکریان اوست و مــاه تابان ، وجود مقدس حضرت حجة بن الحســـن العسگری‌ارواحنافداه می‌باشد؛ و وحشتِ عرب و اضطراب آنها ممکن است همین باشد که آن ستارة دنباله‌دار یعنی « سیّد هاشمیِ خراسانی » یا « سیّد حسنی » در هنگامِ لشگرکشی به عراق به خاطر نبرد با سفیانی موجب



وحشت و اضطراب اعراب می‌شود .



 



علامت هفتم : نزدیک شدن ستاره‌ها به یکدیگر؛



 



   تشخیص و شناخت این علامت مربوط به منجّمین و ستاره‌شناسان است و از علم نجوم معلوم می‌شود. این علامت هم دلایلی دارد که بر اهل آن پوشیده نیست .



 



منابع :



دارالسلام عراقی



یوم الخلاص ـ جلد دوم



زمینه‌سازان ظهور



رسالت مهدی‌علیه‌السلام



 



پی‌نوشت‌ها :



1 . سورة طه ـ آیة 39



2 . إن‌شاء‌الله در آینده به بررسی این خطبة ارزشمند خواهیم پرداخت .



 



 شماره هجدهم ؛



 



علامت هشتم : هرج و مرج در دنیا ؛



 



   یعنی هرکس ، هر کاری که دلش خواست انجام دهد و دادخواه و فریادرسی نباشد. مرحوم سید بن طاووس‌رحمة‌الله‌علیه ، در کتاب « الملاحم و الفتن » در حدیثی از پیغمبر‌اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله روایت کرده است که آن حضرت فرمود : قبل از قیامتِ صغری ، یعنی پیش از ظهور حضرت‌علیه‌السلام ، هرج است؛  گفتند : یا رسول‌الله! هرج چیست ؟ فرمود : کشتن ؛ گفتـند : یارسول‌الله! بیشتر از زمان فعلی ما کشته می‌شوند؟ فرمود : منظور نَه این است که شما را کفار می‌کشند ، بلکه به جایی می‌رسد که انسان همسایه و برادر و پسر عموی خود را می‌کشد ؛ پرسیدند : یا رسول‌الله! آیا عقل ندارند؟ فرمود : عقل مردم در آن زمان (در اثر هواهای نفسانی) گرفته می‌شود و بجای عقلا افرادی می‌نشینند که گمان می‌کنند کسی هستند و شخصیتی دارند.



 



علامت نهم : قتل و کشتار و خونریزی بسیار؛



 



  مردم دنیا با خیالات فاسد و طمع بستن به دنیایِ مادیِ دو روزه و رسیدن به قدرت و یا به واسطه پیدایش بدعتها و احزاب و اختلافِ مذاهب و درگیری احزاب و دشمنی با همدیگر و به راه انداختن فتنه‌ها و جنگ‌ها ، یکدیگر را به قتل میرسانند.



 



 



علامت دهم : نهب و غارت اموال ؛



 



   برخی از مردم بر برخی دیگر یورش برند و با زور و قلدری اموال یکدیگر را غارت نمایند؛ و یا دولتهای جور به جان یکدیگر بیفتند و برای تأمین مصالح کشور خود مردم را غارت کنند؛ و از سخن حضرت‌علیه‌السلام که فرموده است « قتل و نهب » ، چنین استفاده می‌شود که قتل و کشتار بوسیله شعله‌ور شدن آتش جنگ ؛ و غارت اموال به سبب همان تأمین مخارج جنگ است که دولتها بناچار برای اینکه عقب نیفتند و در جنگ شکست نخورند ، مالیاتی را بر دوش ملتها می‌گذارند و از این طریق بودجه هنگفتی را به خاطر هزینه‌های جنگی وضع می‌نمایند و اموال مردم به غارت می‌رود .



    آری سپس وقتی ایـن علائم ده‌گانه تمام شد ، آنگاه قائم‌علیه‌السلام به حق قیام می‌کند و دشمنان خدا را به قتل می‌رساند و زمین را به خواست خدا پر از عدل و داد می‌نماید ؛ ان شاء ‌الله تعالی و جَعلنا مِن انصارِه وَ اعوانِه .  





موضوع مطلب : مذهبی

سیدبن طاوس (رضوان الله ) می گوید: " سحرگاهی به سرداب مقدس رفتم دیدم که امام زمان عج مشغول دعا هستند.با خود گفتم: آقا چه دعایی می خوانند و از خدا چه می خواهند؟ دیدم چنین می فرماید:


 


" اللهم ان شیعتنا خلقت من شعاع انوارنا و بقیة طینتنا و قد فعلوا ذنوبا کثیرة اتکالا علی حبنا و لا یتنا فان کانت ذنوبهم بینک و بینهم فاصفح عنهم فقد رضینا و ما کان منها فیما بینهم فاصلح بینهم و قاص بها عن خمسنا و ادخلهم الجنة و زحزهم عن النار و لا تجمع بینهم و بین اعدائنا فی سخطک" (1)


 


خدایا! شیعیان ما را از شعاع نور ما و بقیه طینت ما خلق کردهای. آنها گناهان زیادی به اتکا محبت و ولایت ما انجام داده اند. پشت گرمی آنها به ماست و چشم شفاعت به ما دارند.


 


اینجا نکته ای را عرض کنم. اگر رانندهای مرتکب خلاف شود و تصادق کند،باید او را محاکم قضاییه محاکمه و جریمه کنند. دو راننده خلافکار که یکی راننده رییس الوزا و دیگری راننده فلان عطار است، با اینکه تقصیرشان مثل هم است اما راننده عطار بدنش می لرزد می گوید: ای وای زندگیم از بین رفت، حبس و زجرم می کنند. اما راننده رییس الوزا پشتش گرم است، با خود می گوید: اربابم مشکل را حل می کند. فرق ما شیعه ها با سنی ها همین است. نمی گویم نافرمانی کنید. سو استفاده نشود! ارباب ما از نافرمانی بدش می آید و منزجر است و دلش به درد می آید اما در عین حال اگر یک شیعه ای غلطی کرد و بیست و پنجی خورد! با خود می گوید: ما ارباب داریم. امام حسین و حضرت زهرا و امام زمان شفاعت می کنند. دلشان به ارباب گرم است. حضرت بقیة الله همین را در دعا نقل می کنند: " خدایا! گناهانی را که به پشت گرمی محبت ما انجام داده اند را ببخشای."


سید بن طاوس می گوید: " من تکان خوردم ! قربان این مهر و محبت و آقایی بروم. در خلوت به سرداب مقدس و محل عبادتش آمده و برای شیعیان وساطت می کند." عبارت بعدی تکان دهنده است: " خدایا! گناهان حق الناسی که بین خود آنهاست را اصلاح کن و از خمسی که حق ماست به آنها بده تا راضی شوند" خدایا! به روح مطهر خاتم النبیین و به آیات قرآن مبین، امام زمان را از ما خوشحال بفرما. خدایا! فرج امام زمان را نزدیک بفرما.


 


1.        ملاقات با امام زمان ج1 ص 199


2.        هرگز نباید راه بین خوف و رجا را از دست بدهد. اگر چه ایمان به شفاعت اهل بیت شرط شفاعت آنها در حق مومن است اما تکرار گناه گاهی باعث از دست دادن محبت و ولای اهل بیت می شود.اگر چه روایات بسیاری درباره شفاعت دوستان و شیعیانشان دارند اما روایاتی نیز دلالت بر آن دارد که باید به شفاعت آنها مغرور نگردیم و به گناه آلوده نشویم


 


- مرحوم حلبی




موضوع مطلب : مذهبی

سیدبن طاوس (رضوان الله ) می گوید: " سحرگاهی به سرداب مقدس رفتم دیدم که امام زمان عج مشغول دعا هستند.با خود گفتم: آقا چه دعایی می خوانند و از خدا چه می خواهند؟ دیدم چنین می فرماید:


 


" اللهم ان شیعتنا خلقت من شعاع انوارنا و بقیة طینتنا و قد فعلوا ذنوبا کثیرة اتکالا علی حبنا و لا یتنا فان کانت ذنوبهم بینک و بینهم فاصفح عنهم فقد رضینا و ما کان منها فیما بینهم فاصلح بینهم و قاص بها عن خمسنا و ادخلهم الجنة و زحزهم عن النار و لا تجمع بینهم و بین اعدائنا فی سخطک" (1)


 


خدایا! شیعیان ما را از شعاع نور ما و بقیه طینت ما خلق کردهای. آنها گناهان زیادی به اتکا محبت و ولایت ما انجام داده اند. پشت گرمی آنها به ماست و چشم شفاعت به ما دارند.


 


اینجا نکته ای را عرض کنم. اگر رانندهای مرتکب خلاف شود و تصادق کند،باید او را محاکم قضاییه محاکمه و جریمه کنند. دو راننده خلافکار که یکی راننده رییس الوزا و دیگری راننده فلان عطار است، با اینکه تقصیرشان مثل هم است اما راننده عطار بدنش می لرزد می گوید: ای وای زندگیم از بین رفت، حبس و زجرم می کنند. اما راننده رییس الوزا پشتش گرم است، با خود می گوید: اربابم مشکل را حل می کند. فرق ما شیعه ها با سنی ها همین است. نمی گویم نافرمانی کنید. سو استفاده نشود! ارباب ما از نافرمانی بدش می آید و منزجر است و دلش به درد می آید اما در عین حال اگر یک شیعه ای غلطی کرد و بیست و پنجی خورد! با خود می گوید: ما ارباب داریم. امام حسین و حضرت زهرا و امام زمان شفاعت می کنند. دلشان به ارباب گرم است. حضرت بقیة الله همین را در دعا نقل می کنند: " خدایا! گناهانی را که به پشت گرمی محبت ما انجام داده اند را ببخشای."


سید بن طاوس می گوید: " من تکان خوردم ! قربان این مهر و محبت و آقایی بروم. در خلوت به سرداب مقدس و محل عبادتش آمده و برای شیعیان وساطت می کند." عبارت بعدی تکان دهنده است: " خدایا! گناهان حق الناسی که بین خود آنهاست را اصلاح کن و از خمسی که حق ماست به آنها بده تا راضی شوند" خدایا! به روح مطهر خاتم النبیین و به آیات قرآن مبین، امام زمان را از ما خوشحال بفرما. خدایا! فرج امام زمان را نزدیک بفرما.


 


1.        ملاقات با امام زمان ج1 ص 199


2.        هرگز نباید راه بین خوف و رجا را از دست بدهد. اگر چه ایمان به شفاعت اهل بیت شرط شفاعت آنها در حق مومن است اما تکرار گناه گاهی باعث از دست دادن محبت و ولای اهل بیت می شود.اگر چه روایات بسیاری درباره شفاعت دوستان و شیعیانشان دارند اما روایاتی نیز دلالت بر آن دارد که باید به شفاعت آنها مغرور نگردیم و به گناه آلوده نشویم


 


- مرحوم حلبی




موضوع مطلب : مذهبی

سیدبن طاوس (رضوان الله ) می گوید: " سحرگاهی به سرداب مقدس رفتم دیدم که امام زمان عج مشغول دعا هستند.با خود گفتم: آقا چه دعایی می خوانند و از خدا چه می خواهند؟ دیدم چنین می فرماید:


 


" اللهم ان شیعتنا خلقت من شعاع انوارنا و بقیة طینتنا و قد فعلوا ذنوبا کثیرة اتکالا علی حبنا و لا یتنا فان کانت ذنوبهم بینک و بینهم فاصفح عنهم فقد رضینا و ما کان منها فیما بینهم فاصلح بینهم و قاص بها عن خمسنا و ادخلهم الجنة و زحزهم عن النار و لا تجمع بینهم و بین اعدائنا فی سخطک" (1)


 


خدایا! شیعیان ما را از شعاع نور ما و بقیه طینت ما خلق کردهای. آنها گناهان زیادی به اتکا محبت و ولایت ما انجام داده اند. پشت گرمی آنها به ماست و چشم شفاعت به ما دارند.


 


اینجا نکته ای را عرض کنم. اگر رانندهای مرتکب خلاف شود و تصادق کند،باید او را محاکم قضاییه محاکمه و جریمه کنند. دو راننده خلافکار که یکی راننده رییس الوزا و دیگری راننده فلان عطار است، با اینکه تقصیرشان مثل هم است اما راننده عطار بدنش می لرزد می گوید: ای وای زندگیم از بین رفت، حبس و زجرم می کنند. اما راننده رییس الوزا پشتش گرم است، با خود می گوید: اربابم مشکل را حل می کند. فرق ما شیعه ها با سنی ها همین است. نمی گویم نافرمانی کنید. سو استفاده نشود! ارباب ما از نافرمانی بدش می آید و منزجر است و دلش به درد می آید اما در عین حال اگر یک شیعه ای غلطی کرد و بیست و پنجی خورد! با خود می گوید: ما ارباب داریم. امام حسین و حضرت زهرا و امام زمان شفاعت می کنند. دلشان به ارباب گرم است. حضرت بقیة الله همین را در دعا نقل می کنند: " خدایا! گناهانی را که به پشت گرمی محبت ما انجام داده اند را ببخشای."


سید بن طاوس می گوید: " من تکان خوردم ! قربان این مهر و محبت و آقایی بروم. در خلوت به سرداب مقدس و محل عبادتش آمده و برای شیعیان وساطت می کند." عبارت بعدی تکان دهنده است: " خدایا! گناهان حق الناسی که بین خود آنهاست را اصلاح کن و از خمسی که حق ماست به آنها بده تا راضی شوند" خدایا! به روح مطهر خاتم النبیین و به آیات قرآن مبین، امام زمان را از ما خوشحال بفرما. خدایا! فرج امام زمان را نزدیک بفرما.


 


1.        ملاقات با امام زمان ج1 ص 199


2.        هرگز نباید راه بین خوف و رجا را از دست بدهد. اگر چه ایمان به شفاعت اهل بیت شرط شفاعت آنها در حق مومن است اما تکرار گناه گاهی باعث از دست دادن محبت و ولای اهل بیت می شود.اگر چه روایات بسیاری درباره شفاعت دوستان و شیعیانشان دارند اما روایاتی نیز دلالت بر آن دارد که باید به شفاعت آنها مغرور نگردیم و به گناه آلوده نشویم


 


- مرحوم حلبی




موضوع مطلب : مذهبی

سیدبن طاوس (رضوان الله ) می گوید: " سحرگاهی به سرداب مقدس رفتم دیدم که امام زمان عج مشغول دعا هستند.با خود گفتم: آقا چه دعایی می خوانند و از خدا چه می خواهند؟ دیدم چنین می فرماید:


 


" اللهم ان شیعتنا خلقت من شعاع انوارنا و بقیة طینتنا و قد فعلوا ذنوبا کثیرة اتکالا علی حبنا و لا یتنا فان کانت ذنوبهم بینک و بینهم فاصفح عنهم فقد رضینا و ما کان منها فیما بینهم فاصلح بینهم و قاص بها عن خمسنا و ادخلهم الجنة و زحزهم عن النار و لا تجمع بینهم و بین اعدائنا فی سخطک" (1)


 


خدایا! شیعیان ما را از شعاع نور ما و بقیه طینت ما خلق کردهای. آنها گناهان زیادی به اتکا محبت و ولایت ما انجام داده اند. پشت گرمی آنها به ماست و چشم شفاعت به ما دارند.


 


اینجا نکته ای را عرض کنم. اگر رانندهای مرتکب خلاف شود و تصادق کند،باید او را محاکم قضاییه محاکمه و جریمه کنند. دو راننده خلافکار که یکی راننده رییس الوزا و دیگری راننده فلان عطار است، با اینکه تقصیرشان مثل هم است اما راننده عطار بدنش می لرزد می گوید: ای وای زندگیم از بین رفت، حبس و زجرم می کنند. اما راننده رییس الوزا پشتش گرم است، با خود می گوید: اربابم مشکل را حل می کند. فرق ما شیعه ها با سنی ها همین است. نمی گویم نافرمانی کنید. سو استفاده نشود! ارباب ما از نافرمانی بدش می آید و منزجر است و دلش به درد می آید اما در عین حال اگر یک شیعه ای غلطی کرد و بیست و پنجی خورد! با خود می گوید: ما ارباب داریم. امام حسین و حضرت زهرا و امام زمان شفاعت می کنند. دلشان به ارباب گرم است. حضرت بقیة الله همین را در دعا نقل می کنند: " خدایا! گناهانی را که به پشت گرمی محبت ما انجام داده اند را ببخشای."


سید بن طاوس می گوید: " من تکان خوردم ! قربان این مهر و محبت و آقایی بروم. در خلوت به سرداب مقدس و محل عبادتش آمده و برای شیعیان وساطت می کند." عبارت بعدی تکان دهنده است: " خدایا! گناهان حق الناسی که بین خود آنهاست را اصلاح کن و از خمسی که حق ماست به آنها بده تا راضی شوند" خدایا! به روح مطهر خاتم النبیین و به آیات قرآن مبین، امام زمان را از ما خوشحال بفرما. خدایا! فرج امام زمان را نزدیک بفرما.


 


1.        ملاقات با امام زمان ج1 ص 199


2.        هرگز نباید راه بین خوف و رجا را از دست بدهد. اگر چه ایمان به شفاعت اهل بیت شرط شفاعت آنها در حق مومن است اما تکرار گناه گاهی باعث از دست دادن محبت و ولای اهل بیت می شود.اگر چه روایات بسیاری درباره شفاعت دوستان و شیعیانشان دارند اما روایاتی نیز دلالت بر آن دارد که باید به شفاعت آنها مغرور نگردیم و به گناه آلوده نشویم


 


- مرحوم حلبی




موضوع مطلب : مذهبی

سیدبن طاوس (رضوان الله ) می گوید: " سحرگاهی به سرداب مقدس رفتم دیدم که امام زمان عج مشغول دعا هستند.با خود گفتم: آقا چه دعایی می خوانند و از خدا چه می خواهند؟ دیدم چنین می فرماید:


 


" اللهم ان شیعتنا خلقت من شعاع انوارنا و بقیة طینتنا و قد فعلوا ذنوبا کثیرة اتکالا علی حبنا و لا یتنا فان کانت ذنوبهم بینک و بینهم فاصفح عنهم فقد رضینا و ما کان منها فیما بینهم فاصلح بینهم و قاص بها عن خمسنا و ادخلهم الجنة و زحزهم عن النار و لا تجمع بینهم و بین اعدائنا فی سخطک" (1)


 


خدایا! شیعیان ما را از شعاع نور ما و بقیه طینت ما خلق کردهای. آنها گناهان زیادی به اتکا محبت و ولایت ما انجام داده اند. پشت گرمی آنها به ماست و چشم شفاعت به ما دارند.


 


اینجا نکته ای را عرض کنم. اگر رانندهای مرتکب خلاف شود و تصادق کند،باید او را محاکم قضاییه محاکمه و جریمه کنند. دو راننده خلافکار که یکی راننده رییس الوزا و دیگری راننده فلان عطار است، با اینکه تقصیرشان مثل هم است اما راننده عطار بدنش می لرزد می گوید: ای وای زندگیم از بین رفت، حبس و زجرم می کنند. اما راننده رییس الوزا پشتش گرم است، با خود می گوید: اربابم مشکل را حل می کند. فرق ما شیعه ها با سنی ها همین است. نمی گویم نافرمانی کنید. سو استفاده نشود! ارباب ما از نافرمانی بدش می آید و منزجر است و دلش به درد می آید اما در عین حال اگر یک شیعه ای غلطی کرد و بیست و پنجی خورد! با خود می گوید: ما ارباب داریم. امام حسین و حضرت زهرا و امام زمان شفاعت می کنند. دلشان به ارباب گرم است. حضرت بقیة الله همین را در دعا نقل می کنند: " خدایا! گناهانی را که به پشت گرمی محبت ما انجام داده اند را ببخشای."


سید بن طاوس می گوید: " من تکان خوردم ! قربان این مهر و محبت و آقایی بروم. در خلوت به سرداب مقدس و محل عبادتش آمده و برای شیعیان وساطت می کند." عبارت بعدی تکان دهنده است: " خدایا! گناهان حق الناسی که بین خود آنهاست را اصلاح کن و از خمسی که حق ماست به آنها بده تا راضی شوند" خدایا! به روح مطهر خاتم النبیین و به آیات قرآن مبین، امام زمان را از ما خوشحال بفرما. خدایا! فرج امام زمان را نزدیک بفرما.


 


1.        ملاقات با امام زمان ج1 ص 199


2.        هرگز نباید راه بین خوف و رجا را از دست بدهد. اگر چه ایمان به شفاعت اهل بیت شرط شفاعت آنها در حق مومن است اما تکرار گناه گاهی باعث از دست دادن محبت و ولای اهل بیت می شود.اگر چه روایات بسیاری درباره شفاعت دوستان و شیعیانشان دارند اما روایاتی نیز دلالت بر آن دارد که باید به شفاعت آنها مغرور نگردیم و به گناه آلوده نشویم


 


- مرحوم حلبی




موضوع مطلب : مذهبی

یه داستان از سید جواد ذاکر که امیدوارم ازش خوشتون بیاد

سلام این قضیه مربوط به حدودا سه سال پیش است

از زبان یکی از دوستان

        زمانی من در پاساژ قدس در مغازه ای کار می کردم که یکی روز صبح یکی از دوستان دوان دوان وارد مغازه شد و گفت :

-           سید ذاکر ..سید ذاکر.....اومده ...

-          کجا؟

-          تو پاساژه ... 

-          خالی بند... اول صبحی حال داری تو هم

-          نه به جون خودم راست می گم

-          ببین حوصله شوخی ندارم بیا کمک کن این کارتون را ببریم ..ماشین بد جایه.. الان مشتری صداش در میاد...جریمه میشه ..زود باش دیگه..

-          ای بابا چرا گیر دادی به کارتونا ..خودش بیاد ببره به تو چه اصلن..میگم سید ذاکر اومده

-          خیلی خب اگه راست میگی برو بیارش اینجا ببینم... بگو فلانی کارت داره

-          صدای مشتری در اومد آقا زود باش..الان جریمه میشما

" راستش فکر می کردم دورغ می گه... بعد از اینکه دوستم رفت تو دلم  گفتم اخ راحت شدم ..از دست این خالی بند... حدود ده دقیقه گذشت تا بار ها را بردیم جلو پاساژ تو ماشین مشتریه گذاشتیم بر گشتم تو مغازه نشستم که یه دفعه برق منا گرفت یه نفر آدم قد بلند  چهار شونه با ریش و مو مشکی ظاهر آراسته خیلی مرتب در حالی که شال سبزی روی دوش انداخته بود جلو مغازه ایستاده بود...  وارد مغازه شد سریع متوجه شدم که خودشه... جلو رفتم با یکی حالتی شبیه به اضطراب ولی نه.. نمی دونم یه حالی که لغتی براش پیدا نمیشه کرد"

بعد از سلام ..یه خورده ترکی باش تعارف کردم هرچی ترکی تعارف می کردم فارسی جواب می داد

فهمیدم که میل داره تا با هم فارسی صحبت کنیم (اصلا هم عجله نداشت بر خلاف خیلی از آدم های معروف که جایی میرن همش دوست دارن یه جوری سریع از شر مردم خلاص شن... یه جوری هم صحبت می کرد خیلی راحت و خودمونی چه جوری بگم مثل بعضی ها قیافه نمی گرفت.. آخه قبلا هم با شخصیت های دیگه ای مثل بازیگر،فوتبالیست ، آدمای داری شهرت روبرو شده بودم اما اون اصلا تکبر نداشت یه آرامش خاصی درش احساس می کردم برخلاف خودم که وجودم آشفته بود)

با اون ته لهجه شیرین ترکی و صدای گرم بعد از سلام و تعارف گفت شما با من کار داشتی...

گفتم: والله

یه دفعه مونده بودم چی بگم من اصلا فکر نمی کردم این بابا را ببینم یعنی آمادگی روبرو شدن با اون نداشتم خیلی چیزها از ذهن عبور کرد تا رسیدم به بحث اون شعرا که ذاکر تازه خونده بود..ولی خدایش روم نمی شد بپرسم ...از طرفی هم اون منتظر بود تا من کارم را بگم...دلا زدم به دریا نمی دوم چی شد

تمام این فکر کردن و پرسیدن در عرض چند ثانیه اتفاق افتاد.

آقای ذاکر این شعرا که تازه گی خونید و کلی هم سر و صدا کرده جریانش چیه ؟ فکر نمی کنی...

مثل همون آرامش ابتدا صحبت  که داشت  در جواب گفت:

ببین اینی که ما تو شعر می گیم با اونی که در قلب و وجود ماست همه یه چیزیه بحث عباس اللهی زینب اللهی و... اینجوری نیست که نعوذن بالله ما کافر شدیم و به جای خدا کسی دیگه ای را می پرستیم..نه..

اینا یه بحث احساسی که تو شعر امده و منظور شاعر اینه که خدا در امام حسین متجلی شده در آقا قمر بنی هاشم متجلیه در خانم فاطمه زهرا متجلیه یعنی اگر کسی امام حسین بشناسه در اصل خدا را شناخته حالا اگه ما یه چیزی را که خدا درش متجلی شده بهش برسیم اینگار به خدا رسیدیم..ولی سطح درک بعضی ها فقط خود کلماته یعنی به مفهوم توجه ندارن ... اعتقاد من اینه خدا در ظرف وجود ما انسانها جای نمی گیره ...و ما با تمسک به ائمه معصومین می تونیم به یه درک کلی برسیم یعنی مظهر قدرت خدا را در وجود اقا امیرالمومنین ببینیم...مظهر عصمت خدا را در وجود خانم فاطمه زهرا ببینم..مظهر زیبایی را در وجود اقا ابالفضل ..مظهر صبر وجود در خانم زینب....اینه حرف دل ما حالا بعضی می گن ما کافر شدیم ..نه خود شما نمی گید عین الله..ید الله و ...از این تعابیر چرا اینا را کفر نمی دونیم چون برای ما مفهومه یعنی جا افتاده ...

کم کم همسایه ها متوجه حضور سید شده بودن تک تک وارد مغازه میشدن  یا از بیرون نگاه می کردن..وسط بحث هم هرکی سلام می داد ...صحبتش را قطع می کرد جواب سلام می داد بعد ادامه میاد ..که برام خیلی جالب بود

گفتم سطح درک بعضی ها که پایین تره اینا را نمی فهمن همه که مثل شما سواد حوزوی ندارن ما تو احکام ساده خودمون هم موندیم! فکر نمی کنید اینا دچار مشکل بشن! و اینا یه جوری بدعت حساب میشه. مجالس شما فیلم برداری میشه چون سی دی ها شما پخش میشه همه جا میره..هم  می بینن.

گفت : راجع به فلیم برداری و سی دی بارها گفتم راضی نیستم ! فیلم بگیرن سی دی کنن بفروشن

گفتم یعنی ما سی دی شما را بفروشیم اشکال داره گفت : من راضی نیستم

بعد جواب سئوال قبلی را این جوری داد

گفت :اینا که شما میگن بحث زمانه ما نیست از قدیم بوده وخواهد بود ما اگه بخواهیم به اینا بگیم بدعت پس اون بدعت های واقعی چی میشه شما اصل را ول کردین اومدین چسبیدین به فرع ...اصلا شما رو چه حسابی اسم این را می زارید بدعت! ..برپایی جلسه برای سید الشهدا بیان برزگداشت یاد ائمه و گفتن کمالات و شرح فداکارهای اونا اگه بدعته حرف شما درست. شما که اینجای یه وظیفه داری ...اون معلم هم یه وظیفه ای ..کارمند یه وظیفه ای ...کشاورز یه وظیفه ای .... "نگاهی به کتابا کرد " نویسنده یه وظیفه ...شاعر...منی هم که سگ در خونه حسینم یه وظیفه ای دارم...

تا اینا گفت ، گفتم یه چیزی دیگه که می خوام بپرسم اینه ! شما یه تعبیر دارید می گید..انا کلب الرقیه و اینجور حرف ها این به مزاج خیای ها خوش نمی یاد...

با لبخندی گفت :شاید ایراد از مزاج اوناست .

گفتم شما روی چه حسابی این حرفا را می گی چرا بقیه نمی گن فقط شما می گی

جواب داد : من به بقیه کار ندارم هر کی را تو قبر خودش می زارن ( با خنده)

 کلب الرقیه بودن لیاقت می خواد که معلوم نیست منم داشته باشم...

گفتم  لطف کنید اینا را برای مردم بگید تا بدونن ..گفت بارها گفتم باز هم می گم

گفت رسول ترک را می شناسی ؟ گفتم نه از دوستان شماست؟

گفت کتابش را بخون. گفتم راجع به چی کتاب نوشتن ایشون ؟ گفت بخون خودت متوجه میشی.

"بعدا کتابش را گرفتم فهمیدم که رسول ترک کی بوده فهمیدم که بهترین جواب را سید اینجوری بهم داده"

گفت : نگاهی به اطراف کرد مثل اینکه مزاحم کسب شما شدم ..اگه امری نداری ...مرخص میشم

گفتم جسارته ما مزاحم شما شدیم..ممنون که تشریف اوردید ..ببخشد وسیله پذیرایی در اختیار نداشتم

باور نمی کردم شما بیایی.....

دیگه دل و جراتم باز شده بود و منم راحت حرف میزدم بر خلاف اوایل ...

فقط یه چیزی دیگه بپرسم دیگه حرفی ندارم.... بپرس .... این بحثایی ولایت که... می گن شما ولایت را قبول نداری!

تو مغازه جلو میز یه سری سررسید چیده بودیم درست همون جایی که ذاکر ایستاده بود

دستش را گذاشت روی سررسیدی که عکس رهبر داشت گفت : افتخار می کنم که رهبرم حسینیه.

بعدش هم خدا حافظی کرد و رفت: من موندم کلی شرمنده گی.

 




موضوع مطلب : سید ذاکر
سه شنبه 85/9/28 :: 2:3 عصر
 سال ۱۳۵۷ در شهرستان خوی از شهرستانهای  اذربایجان شرقی و در خانواده ای متدین و از سلاله حضرت زهرا (س)  پسری به دنیا امد که نامش را   ( سید محمد جواد ) نهادند.

*پدر سید محمد جواد  میر حبیب ذاکر  نام داشت که وی از مداحان بااخلاص شهرستان خوی بود.

* مادر وی که زنی مومنه واز سادات بود در همان دوران کودکی  سید محمد جواد  دارفانی را وداع گفت و سید محمد جواد از دوران کودکی از مهر مادری بی نصیب بود .

* وی تا پایان دوران تحصیلی متوسطه در خوی بود و مداحی که در ریشه خاندان وی ریشه داشت را هم ادامه داد.

*بعد از پایان تحصیلات برای کسب علوم حوزوی راهی قم شد و در مدرسه علمیه رضویه مشغول به تحصیل شد و مداحی را نیز ادامه داد.

*سید محمد جواد  پرچم دار سبکهای جدیدی از مداحی بود که بسیاری از مردم الالخصوص جوانان را به سوی هیئت ها میکشاند حتی جوانانی که تا قبل از ان انسی با هیئت ها نداشتند.

                           

* خیلی سریع نام سید ذاکر بر سر زبان ها افتاد و در دل خیلی از دوستدارانش جای گرفت.همین امر باعث شد بسیاری از افراد و جریانات که موقعیت خود را در خطر میدیدند و به وی حسادت میکردند برای وی مشکل ایجاد کنند تا جایی که سید مجبور به ترک مدرسه رضویه شد و تنها به مداحی ادامه داد.

* برای مداحی سید در تهران مشکل ایجاد کردند و در قم هم برای وی محدودیت ایجاد کردند . سید  به دارالمومنین کاشان رفت از انجا به اصفهان و بعد از مدتی مجددا" به کاشان بازگشت و گهگداری در قم هم مداحی میکرد . ضمن اینکه سید بعد از ازدواج در قم و در شهرک قدس در منزلی اجاره ای سکونت داشت.

*سید جواد خلوص نیت عجیبی داشت . بسیار فروتن و متواضع .به تهمت ها و افترای که به وی داده  میشد جوابی نمی داد و از غیبت و تهمت زدن به دیگران دوری میجست.

* نزدیک به یک سال پیش میر حبیب ذاکر پدر سید محمدجواد به دیار باقی شتافت و برای اخرین با سید برای شرکت در مراسمات ترحیم پدر به خوی رفت .و این اخرین حضور وی در زادگاهش بود . زیرا  خیلی سریع علایم بیماری سرطان در وی  هویدا شد .

*بعد از  سپری کردن دوران شیمی درمانی  برای اولین بار سید در روز عید غدیر در هیئت جنت الحسین (ع) حضور پیدا کرد و اخرین حضور وی  روز ۲۸ و ۲۹ صفر  در سال ۸۵  در مشهد مقدس و در حضور هیئت زنجانیها بود .

                               

* بیماری سید به اوج رسید و وی در اوایل خرداد ماه در اثر از کار افتادن سلولهای مغز در  کما فرو رفت و بعد از حدود ۴۰ روز در  ساعت ۲ بامداد شانزدهم تیر ما ه ۱۳۸۵ به دیدار معبودش شتافت.

*پیکر  زند یاد ذاکر در مقابل حرم حضرت معصومه (س) و در قبرستان (نو ) و در کنار قبر رسول ترک  ارام گرفت.

*سید جواد ذاکر حق عظیمی بر جوانان علاقه مند به اهل بیت دارد. واینک با هر بار شنیدن صدای باصلابت این فرزند زهرا (س) فاتحه ای نثار روحش کنیم .




موضوع مطلب : سید ذاکر
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >
پیوندها
امکانات جانبی

بازدید امروز: 71
بازدید دیروز: 70
کل بازدیدها: 499642