سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
حب الحسین اجننی
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
پنج شنبه 85/12/3 :: 11:27 صبح

 

پیشگویى هاى نوسترآداموس

  برسی پیشگویی های نوستر آداموس درباره جهانی شدن انقلاب اسلامی ایران : شاهزاده عرب، مریخ، خورشید، ناهید، شیر، حکومت کلیسا را از طریق دریا از پاى درخواهد آورد، از جانب ایران پرشیا بیش از یک میلیون پرهیزگار به بیزانس ومصر، به سوى شمال هجوم خواهند آورد (1)

ازکشور عربى خوشبخت در منطقه غنى وثروتمند اعراب شخصى قدرتمند ومسلط بر شریعت حضرت محمد(ص) زاده خواهد شد، اسپانیا را به درد سر انداخته وبرگرانادا

غرناطه مستولى مى شود . از طریق دریا بر مردم نیکوزیا ظفر خواهد یافت. (2)

مرد مشرقى از محل استقرار خویش خارج خواهد شد، براى دیدار فرانسه ازکوه آپونین خواهد گذشت، از فراز آسمان، از برف ها، دریاها وکوه هاگذر خواهد کرد و همگان را با عصایش مضروب خواهد کرد ....... (3)

ادبیات رمزآلود، واژه اى است که به بهترین نحو مى تواند عمق معانى شعرواره هاى نوسترآداموس را بیان کند چرا که طبق نظر اغلب مفسران معروف نوستر آداموس یعنى اریکاچیتهام، گى بوحک رژان شارل, دو فن برون، حداقل وقایع ذیل را مى توان بدون هیچ شک وتردیدى از میان شعرواره هاى رمزآلود نوسترآ دا موس برشمرد:

آتش سوزى بزرگ لندن در سال1666 م اعدام چارلز اول، روى کار آمدن حکومت مذهبى کرامول در انگلستان، وقوع انقلاب فرانسه، انقلاب روسیه، رویارویى استالین وتروتسکى پس از مرگ لنین، اضمحلال رژیم شوروى، اعدام لویى شانزدهم و مارى آنتَوانت، به قدرت رسیدن ناپلئون وانتخاب لقب امپراتور توسط وى، به قدرت رسیدن هیتلر ورژیم نازى، به قدرت رسیدن موسولینى در ایتالیا و ژنرال فرانکو در اسپانیا، ترورکندى، سقوط شاه ایران و وقوع انقلاب اسلامى در ایران، رهبرى امام خمینى (ره)از فرانسه- او دقیقاً عنوان مى کند که رهبر ایران از فرانسه باعث سقوط شاه ایران مى شود- وقوع حادثه یازدهم سپتامبر و آتشى که در برج هاى دوقلوى شهر جدیدنیویورک ایجاد مى شود و بسیارى از حوادث تاریخى دیگر از سال هاى 1555 میلادى به بعدکه حدود450 سال را در بر مى گیرد.

دو محاصره، درگرمایی سوزان، انجام مى گیرد. آن مرد، ازفشار تشنگى، به خاطر دوفنجان مملواز آب، کشته مى شود.

دژ نظامى، مملو مى شود، ویک آرمانگراى کهنسال امام خمینى ره،نشانه هاى نیرا سرزمین ایران، را به اهالى ژنو سازمان ملل متحد نشان خواهد داد. (4)

رهبر پاریس ، اسپانیاى بزرگ را اشغال مى کند، کشتى هاى جنگى در برابر مسلمانان محمدى ها که از پارتیا ناحیه اى درا یران و مدیا ناحیه اى درایران برخاسته اند، مى ایستند آن مرد، سیکلادا روپا را تاراج مى کند، وآنگاه انتظارى بزرگ در بندر یونان حکلم فرما مى شود.

در مجموع نوستر آداموس به این موضوع به صراحت اشاره مى کند که ایران پارت، نیرا، پرشیا، مدیا با کمک مسلمانان سراسر جهان، از جمله کشورهاى عربى و مخصوصاً سوریه، عربستان سعودى ولیبى حکومت مقتدرى را تشکیل مى دهند وپس از جنگى مذهبى که هسته

آن از لبنان شروع مى شود و عمدتا بر علیه اسرائیل است، جهان را به تسخیر خود در مى آورند وسپس جنگى جهانى و عظیم رخ خواهد داد وجهان نابود خواهد شد(5)

در هنگامه دمیدن خورشید، آتش بزرگ، دیده خواهد شد صدا و روشناى، درامتداد شمال، ادامه خواهد یافت. در میانه کره خاک، مرگ وآواى مرگ، کشیده خواهد شد مرگ از درون سلاح ما، آتش وخشکل سالى آنان را به انتظارخواهند نشاند.

درخاتمه، ا ین سرزمین به واسطه جنگ جهانى سوم نابود ونامسکون خواهد شد. (6)

سرزمین مسکونى، از سکنه خالى خواهد شد براى به دست آوردن سرزمین ها، جدال واختلاف شدیدى در مى گیرد , قلمروما به مردانى سپرده خواهد شد که از غرور و سربلندى تهى خواهند بود. سپس، براى برادران بزرگ، نفاق و مرگ پیش خواهد آمد.

وچنین برمى آید که ایران، جهان را ابتدا از طریق حمله به ترکیه و مقدونیه به تصرف خود درخواهد آورد:

شب در آسمان، مشعلى رو به خاموشى، دیده خواهد شد. در مرکز رن، جنگ و خشک سالى

به بار مى آید، کمک خیلى دیر مى رسد . پرشیا ایران حمله آورده وماگدونیا و در جاى دیگر مى گوید: مقدونیه را به محاصره درمى آورد (7)

تواى فرانسه اگر ازآب هاى لیگوریاگذرکنى خود را، درمیانه دریا و جزا یر در محاصره خوا هى یافت . و پیروان محمد، در برابرتو خواهند ایستاد. و همچنین تواى دریاى آدریاتیک استخوان خزان واسبان را خواهى جوید. (8)

وباز مى گوید: آن مرد، با سلاح ها وآتش درختان، در نزدیکی دریاى سیاه از پرشیا برای تسخیرترابوزان خواهد آمد.

فاروس و میتیلن به لرزه درخواهد آمد خورشید، دریاى آدریاتیک راکه مملو ازاجساد اعراب است روشن خوا هدکرد(9)

و سپس نوستر آداموس، عواقب جنگ اتمى و نابودى تدریجى جهان به واسطه جنگ جهانى سوم را شرح می دهد:

کسوفى در پیش خواهد بود که از زمان آفرینش گیتى تا زمان مرگ و مصائب حضرت مسیح واز آن زمان تا به امروز مرکزرخ نداده است وجهان چنین ظلمتى به خود ندیده است... (10)

که در این مورد آیات مربوط به قیامت در سوره قیامت به ذهن انسان تداعى مى شود:

فاذا برق البصر و خسف القمر و جمع الشمس والقمر یقول الانسان یومئذ این المفر. هنگامى که بینایى خیره مى گردد، و ماه فرو مى رود، و خورشید و ماه گرد هم آیند، آن روز انسان مى گوید: به کجا فرارکنم

مرد والامقامى از تبار عرب به زودى پیش خواهد تاخت. از سوى اهالى بیزانس به او خیانت خواهد شد. ازشهرقدیمى رودس به پیشوازاو خواهند آمد، از جانب هانگرى مجارستان متحمل آزار بسیارخواهد شد . (11)

در حوالى دریاى آدریاتیک براثرتوفانى عظیم، کشتی غرق مى شود وزمین به لرزه درآید وبه سوى آسمان پرتاب مى شود ودوباره فرومى افتد در مصرجنبش پیروان محمد افزایش مى یابد و پیکى به آن سوى مرزها، فرستاده مى شود تا خبررا اعلان کند.

... شهرهاآلوده وکثیف گشته، باعث اعتراض وشرمسارى زیادى خواهد شد، وتاریکی وجهل فقط با درخشش نورازبین مى رود وبا تغییراتى حکومت جهل وظلمت پا یان خواهد یافت... رهبرى اصلى مشرق زمین با شورش هاى زیادى روبرو خواهد شد، که اکثرا از طرف شمالى ها و غربی ها مغلوب شده است، که عده اى کشته و برخى مورد آزار قراگرفته اند و بقیه در حال گریزند و فرزندانشان که از زنان متعددى هستند، زندانى شده اند(12)

م. پ. ادوارد درکتاب خود در باب پیشگویى هاى نوسترآداموس نقل مى کند که سانتورى هشتم، قطعه مربوط به وقوع جنگ جهانى سوم است:

... جنگ و خونریزى براى مرتبه سوم حتمى است آتش به حدى است که دریاها به جوش مىآید واز دولت ما فقط دو دولت واز جهان فقط نیمى باقى مى ماند ...(13)

شاهزاده لیبیاى که نماینده حکومت ایران است در غرب به قدرت خواهد رسید، یک فرانسوى ازاعراب به شدت مکدرخواهد شد، دانشمند ادیب، ادبا خود را با اوضاع وفق خواهند داد، زبان عرب برفرانسه پیش مى گیرد ... (14)

در نزدیکی سوربن جهت حمله به مجارستان، قهرمانى ازاهالى برودها سیاه پوستان به آنان هشدار خواهد داد. رهبر بیزانس، سالون ازاسلاوینا، آنان را به شریعت محمد درخواهد آورد. همچنین نوستر آداموس چنین مى سراید که:

امپراتورى مقدس به آلمان خواهد آمد پیروان اسماعیل جایگاه بى مانع خواهند یافت. آدم هاى نادان همچنان خواستارکارمانى شریعت کهنه هستند. تمامى حمایت کنندگان محمد سراسر گیتى را خواهند پوشاند ... (15)

بنابراین، نوسترآداموس دراغلب سانتو رى ها از جمله سانتورى نسبت به فتح جهان به وسیله شریعت حضرت محمد(ص) به غرب وتمدن غربى هشدار مى دهد وبه جهانیان اعلام

مى کند که روزى مسلمانان به رهبرى ایران وتمدن ایرانى بر جهان مسلط خواهند شد که این بى شک در پیوند باگسترش و جهانى شدن انقلاب اسلاْمى ایران است(16)

  1. سانتوری قطعه 5/55

2. قطعه 29/2

3. سا نتورى4 قطعه 59.

4. سانتوری 4 ص 63/3

5. سانتوری 2 قطعه 91

6. سانتوری 2 قطعه 95

7. سانتوری 2 قطعه 96

8. سانتوری 3 قطعه 23

9.قطعه 27/5

10. سانتوری 5 قطعه 47

11. سانتوری 2 قطعه 86.

12. نوستر آداموس نامه به فرزند ص 274.

13. سانتوری 3 قطعه 27.

14. سانتوری 10 قطعه 62.

15. سانتوری 10 قطعه 31.

16. نشریه موعود، شماره37 ص 27 .




موضوع مطلب : سید ذاکر
پنج شنبه 85/12/3 :: 11:26 صبح

 

آخر الزمان

  آخرالزمان اصطلاحى است در فرهنگ ادیان بزرگ دنیا، به معناى آَخرین دوران حیات بشر

و قبل از برپایى قیامت.

در فرهنگ اسلامى، آخر الزمان، هم دوران نبوت پیامبر اکرم (ص)، تا وقوع قیامت را شامل مى شود و هم دوران غیبت وظهور مهدى موعود(ع) را در دوران معاصر، عده اى از مفسران ومتفکران مسلمان از قبیل : مرحوم علامه طباطبایى، استاد شهید مرتضى مطهرى، سید قطب، محمد رشید رضا، شهید سید محمدباقر صدر و... با اتکا به آیاتى از قرآن کریم اعراف: 138، انبیاء: 105، صافات: 171 و 172 استخلاف انسان در زمین، فرمانروا شدن نیکوکاران زمین وراثت صالحان وپیروزى حق بر باطل را به رقم جولان دائمى باطل، به عنوان سرنوشت آینده بشر مطرح کرده اند و آیات وروایات مربوط به تحولات آخر الزمان را بیانگر نوعى فلسفه تاریخ مى دانند و به اعتقاد ایشان، عصر آخر الزمان عبارت است از دوران شکوفایى تکامل اجتماعى و طبیعى نوع انسان.

چنین آینده اى امرى است محتوم که مسلمانان باید انتظار آن را داشته باشند و نباید منفعل و دلسرد به حوادث واقعه بنگرند، بلکه با حالتى پر نشاط و خواهان صلاح جامعه انسانى و آگاه از تحقق اهداف تاریخى انتظار، باید سرشار از امید، آمادگى وکوشش درخور این انتظار مقدس باشند.

در چارچوب این برداشت، آخر الزمان قطعه معینى از تاریخ نوع انسان است که او باید در آن، حرکت تکاملى تدریجى خود را تا تحقق وعده الهی ادامه دهد. در حالى که درکتب علماء متقدم همچون "کمال الدین " رحمه الله الغیبه شیخ طوسی رحمه الله چنین تفسیرى از تاریخ نبوده وتحولات آخر الزمان امرى است غیر عادى که در آخرین بخش از زندگى نوع انسان واقع می گردد وبه تحولات قبلى جامعه انسانى مربوط نمى شود.

شناخت آخر الزمان یا فرجام شناسى (Eschetologie) در ادیان یهود، مسیحیت وزرتشتى نیز حائز اهمیت است. نگاهى به دردها وآلام بشر اندیشمند امروز وقربت او در زوال فطرت پاک آَدمى، چنین مى نمایاند که در میان همه خواسته هاى ضد ونقیضش، امروز یکى هست که همه در آن مشترکند همه اقوام و ملل یکصدا خواهان آزادى اند.(1)

دراحادیث بسیارى آمده است که حضرت مهدى (ع) در آخرالزمان ظاهر مى شود. پیامبراکرم (ص) بر فراز منبر فرمود: مهدى از عترت و اهل بیت من است. او درآخرالزمان ظهور می کند. (2)

ونیز فرمود: مژده باد شما را به ظهور مهدى که او در آخرالزمان به هنگام سختى روزگار وفتنه و اختلاف وعدم امنیت مى آید وخداوند به وسیله او زمین را پر از قسط و عدل مى نماید.(3)

امام باقر(ع) نیز مى فرماید: دولت ما آخرین دولت هاست.... (4)

پیامبر(ص) دست ها را بهسوی آسمان برافراشت وگفت: خداوندا برادرانم را به من بنمایان. یکى از اصحاب گفت: مگر ما برادران شما نیستیم؟ فرمود: نه، شما یاران من هستید. برادران من کسانى هستند که در آخرالزمان مى آیند و به من ندیده ایمان مى آورند. خداوند آن ها را پیش از آن که از صلب پدران به رحم مادران درآیند، با نام خود و پدرانشان به من معرفى نموده است که استقامت هر یک از اَن ها در دین خود، ازکندن خارهاى گون در شب تاریک، و به دست گرفتن آتش گداخته سخت تر است. آن ها مشعل هاى هدایت هستند که خداوند آن ها را از فتنه های تیره و تار نجات می بخشد.(5)

درباره فتن وحوادث آخرالزمان، احادیث بى شمارى از حضرت ختمى مرتبت و حضرات ائمه (ع) درکتب حدیث به ثبت رسیده است.

مجموعه هایى از آن احادیث، به صورت کتب مستقلى به نام ملاحم, الغیبة ودیگر نام ها نگاشته شده است.

روایات معصومین (ع) نشان مى دهد:

1. با سپرى شدن این دوران، بساط زندگى دنیوى برچیده و مرحله اى جدید در نظام اَفرینش آغاز مى شود.

2. آخرالزمان خود به دو مرحله کاملاً متفاوت تقسیم مى شود: دوران نخست که در آن انسان به مراحل پایانى انحطاط اخلاقی مى رسد .

دوران بعد، عصر تحقق وعده هاى الهى به پیامبران و اولیاى خدا است و با قیام مصلح جهانى آغاز مى شود. کلیات عقاید مربوط به آخرالزمان تقریباً از سوى همه فرقه هاى بزرگ اسلامى پذیرفته شده است، ولى در خصوص وابستگى این تحولات به ظهور مهدى (ع) و نیز هویت او اختلاف نظر وجود دارد.

  1. نشریه موعود شماره 11 و 10ص 54.

2.غیبة طوسی ص 111 بحارالانوار، ج 51ص 74

3. منتخب الأثرص 171.

4. بحارالانوار ج 52 ص 332 اثبات الهداة ج 3 ص 6 51.

5. بحارالانوار ج 52ص 24 ا منتخب الاثرص 515 الزام الناصب ص137.




موضوع مطلب : سید ذاکر
پنج شنبه 85/12/3 :: 11:25 صبح

 

آغاز غیبت و داستان سرداب

پس از در گذشت و یا شهادت امام حسن(ع), ماموران خلیفه عباسى حرکت گسترده اى را آغاز کردند و به جست و جوى فرزند و جانشین آن حضرت پرداختند(1). در هر جا که احتمال وجود امام زمان(ع) را مى دادند, حضور مى یافتند. هدف آنان از هجوم به منزل امام حسن(ع) و اذیت و آزار بنى هاشم, دستگیرى و قتل فرزند امام حسن(ع) بود. این پیگیرى خطرى بزرگ براى آینده امامت بود, که با قد رت و حکمت پروردگار مهدى(ع) از نظرها پنهان گردید و از خطرها به دور ماند.
در آغاز غیبت, میان علما و دانشمندان اختلاف است. سه نظر در آن وجود دارد:
1. گروهى مانند شیخ مفید(ره) آغاز غیبت صغرا را از هنگام ولادت حضرت مهدى(ع) به شمار آورده اند(2); زیرا از همان سالهاى آغازین ولادت, آن حضرت غیبت نسبى داشت و شمارى اندک از یاران, وى را مشاهده کردند.
بنابراین نظر, دوره غیبت صغرا تقریباً 74 سال مى شود, یعنى از آغاز ولادت, تا پایان سفارت آخرین سفیر حضرت.
2. برخى بر آنند که غیبت صغرا, از سال 260 ه. ق. یعنى سال درگذشت امام حسن(ع) آغاز شد و این مدت, تا شروع غیبت کبرا, دوران آمادگى شیعیان و اُنس آنان به جدایى از امام زمان(ع) نام گرفت. این دوران تقریباً هفتاد ساله, غیبت همه جانبه نبود. سفیرانى رابط بین امام ومردم بودند و مردم با واسطه, پرسشهاى دینى و دنیایى خود را از آن حضرت دریافت مى کردند.
3. گروهى آغاز غیبت امام(ع) رااز زمانى مى دانند که ماموران خلیفه به منزل حضرت در سامرا, هجوم آوردند, تا وى را دستگیر کنند و آن حضرت در آن هنگام, در سرداب و همان جا, از دیده ها پنهان شد و تاکنون, در آن جا, بدون آب و غذا زندگى مى کند و روزى از آن جا ظهور خواهد کرد.
این داستان چنان شهرت یافته که وى را (صاحب سرداب) لقب داده اند(3).
در پاسخ این سخنان باید گفت: در منابع شیعى و کتابهاى امامیه, هیچ نامى از (سرداب) نیست. نویسندگان اهل سنت در نوشته هاى خود بر این نظر اصرار مى ورزند ومتائسفانه این مسائله دستاویز حمله نا آگاهانه برخى از آنان به تشیع گردیده است(4). پنداشته اند که شیعیان در میانه سرداب, امام خودرا مى جویند و ظهورش را از آن نقطه انتظار مى کشند; از این روى, تهمتهایى به شیعه زده اند و زحمت مراجعه به منابع شیعى را در این زمینه به خود نداده اند.
البته داستان حمله ماموران معتمد عباسى به منزل امام(ع) و برخورد آنان با آب فراوان و دیدن فردى که در گوشه اى نشسته و عبادت مى کند و سپس هجوم به طرف وى و ناکام شدن آنان از دستگیرى وى, در برخى از منابع شیعى آمده است, اما در این نقل, بر فرض صحت سند و دلالت آن: اولاً, از (سرداب) نامى برده نشده است ثانیاً, حمله دیگرى که از ناحیه معتمد صورت گرفته خلاف آن چیزى را که اهل سنت مى گویند, ثابت مى کند زیرا بنابراین نقل, امام(ع) آن محلّ را ترک کرد و از پیش چشم ماموران گریخت و در نتیجه, در سرداب نیست(5).
منشائ خرده گیریهاى نا آگاهانه برخى به شیعه, در این زمینه, آن است که شیعیان به بخشى از حرم عسکریین در سامرا, یعنى (سرداب) احترام و توجه خاصى دارند و آن را زیارت مى کنند. خاطره هاى امامان خویش را گرامى مى دارند و آن مکان را مورد عنایت قرار مى دهند. و این نه به خاطر آن است که امام زمان(ع) دراین جا مسکن گزیده است و زندگى مى کند, بلکه از آن جهت که زمانى مرکز عبادت و سکونت چند تن از امامان راستین تشیع بوده است.
و ما حب الدیار شقفن قلبى ولکن حبّ من سکن الدیار گذشته از این, بر اساس احادیث فراوانى که در منابع شیعى وجود دارد, شیعیان بر این باورند که امام زمان(ع) در میان مردم در رفت و آمد است و در مراسم حج و مانند آن شرکت مى جوید و مانند یوسف که برادرانش را مى شناخت وآنان وى را نمى شناختند, دوستان خویش را مى شناسد و...(6) بنابراین, داستان غیبت حضرت مهدى(ع) در سرداب سامرا و زندگى کردن حضرت در آن مکان, بهتان و دروغى بیش نیست و هیچ یک از بزرگان شیعه, چنین باورى نداشته و ندارند.

  (1)(اصول کافى), ج505/1.
(2) (ارشاد), مفید, ج340/2.
(3) (اتفاق در مهدى موعود), سید اکبر قرشى62/ـ 111.
(4) (منتخب الائثر فى الائمام الثانى عشر), صافى گلپایگانى 372/, داورى, قم.
(5) (کتاب الغیبة), شیخ طوسى;248/ (بحار) ج51/52.
(6) (کتاب الغیبة), شیخ طوسى164/ .




موضوع مطلب : سید ذاکر
پنج شنبه 85/12/3 :: 11:24 صبح

 

طول عمر حضرت

درباره طول عمر حضرت مهدى (ع) سخن هاى بسیارى گفته اند. مهم ترین مسأله دخیل در طول عمرِ حضرت، قدرت الهى است. اگرکسى به کتب آسمانى به ویژه قرآن کریم آشنایى داشته باشد، مى داند که کارهاى خارق العاده بسیارى در عالَم واقع شده و معجزات بسیارى

صادرگردیده که همگى حاکى از قدرت لا یزال الهى است از قبیل: توفان نوح (1) سرد شدن آتش براى ابراهیم (ع) (2) عصاى موسى (ع) وتبدیل شدن به اژدها (3) بى پدر متولد شدن حضرت عیسى (ع) (4) و سخن گفتن او درگهواره (5) وامثال این ها. اگر خداوند قادر است این کارهاى خارق العاده را انجام دهد، قادر است حجت وولى خود را نیز سال هاى متمادى نگه دارد. (6)

واما طول عمر از نظر ادیان :همه ادیان از عمر طولانى جمعى از افراد بشر خبر داده اند، به عنوان مثال در اصحاح سوره پنجم از سفر تکوین تورات، آیات ،8,5 1 1، 14، 17، 20، 27، 31 در اصحاح نهم، آیه 29 و اصحاح یازده آیه 0 1 تا 17 و در موارد دیگر، افرادى را از پیامبران و دیگران نام برده و عمرهاى طولانى هر یک را که متجارز از 400، 600، 700، 800 و 900 سال بوده به صراحت بیان داشته است. ادیان باستانى دیگر مانند زرتشتى، بودایى، برهمایى و... نیز از عمرهاى طولانى جمعى از افراد بشر مخصوصاً رهبرانشان خبر داده اند و همه قائل به طول عمر، بلکه بقاى حیات اشخاص تا این زمان هستند. (7) ومسیحى ها عمومأ معتقدندکه حضرت عیسى (ع) پس از قتل زنده شده وتاکنون زنده است.

طول عمر از دیدگاه قرآن : با مراجعه به قرآن کریم معلوم مى شود که بعضى ها از عمر طولانى برخوردار بوده وهستند، به عنوان نمونه درباره حضرت نوح (ع) مى خوانیم که قبل از توفان، 950 سال در میان قوم خود بوده (8) وپس از توفان نیز زنده بود. در تاریخ تا 2500 سال درباره طول عمر آن حضرت نوشته اند. همچنین درباره حضرت عیسى (ع) وقتى یهودیان گفتند: ما او را به دار آویخته وکشته ایم، قرآن کریم نظر آنان را مردود دانسته وفرمود: خداوند او را به آسمان برده است. (9) لذا در روایات داریم که حضرت عیسى (ع) زنده و در آسمان است وپس از ظهور حضرت مهدى (ع) از آسمان نازل شده وپشت سر حضرت نماز مى خواند. در مورد زندگى حضرت خضر(ع) گر چه در قرآن ذکر نشده، امَا در داستان حضرت موسى (ع) (10) و پیرمراد ومعلم او در روایات آمده که آن رجل الهى حضرت خضر بوده و همچنان زنده است. پس طبق آیات قرآن و روایات، داشتن عمر طولانى امرى ممکن و قابل تحقق است .

طول عمر از منظر تاریخ : در بیشترکتبى که دانشمندان درباره زندگى ووجود امام زمان (ع) نوشته اند" بابى را به معمرین اختصاص داده واسامى افرادى را که عمر طولانى داشته اند، ضبط کرده اند که ما اسامى برخى از آنان را در باب معمرین آورده ایم.

طول عمر در تحقیقات جهان پزشکی :از نظر علم پزشکى، عمر انسان محدود به هفتاد و هشتاد سال نیست، بلکه تمام اعضاى بدن انسان، جداگانه براى یک عمر طولانى ساخته شده است. یکى از دانشمندان در مقام مقایسه عمر انسان با سایر موجودات، مطالعات فراوانى نموده وبالاخره ثابت کرد که بدن آدمى براى آن ساخته شده که هزاران سال عمرکند. (11)یکى از پزشکان مى گوید: براى مدت زندگانى انسان، حدى که تجاوز از آن محال باشد، معین نشده است. (12) یکى دیگر از دانشمندان مى گوید: اگر مى توانستیم نیم پایین روده ها را از تفاله پاک نگهداریم ونگذاریم بدن از آن ناحیه مسموم شود، مرگ را جواب مى گفتیم وبعض دیگر این ادعا را درباره جهازات دیگرکرده اند. (13) چیزى که تاکنون ثابت شده است، این است که علت اصلى مرگ، امراض وعوارضى است که به یکى از اعضاء عارض شده، در نتیجه آن عضو را از انجام کار باز مى دارد وبه واسطه ارتباط واتصالى که میان اعضاء برقرار است، از مرگ آن عضو، مرگ سایر اعضاء نیز فرا مى رسد امروزه بشر در این فکر است که به کرات دور دست آسمانى که احتمالاً صدها ویا هزارها سال وقت مى خواهد سفرکند، وچون عمرکوتاه انسان با این نوع مسافرت هاى طولانى وفق نمى دهد در این صدد برآمده اند که براى رسیدن به کرات آسمانى، اول باید عمر انسان را زیادترکرد. لذا امروز در دانشگاه هاى مهم دنیا، کرسى دو علم جدید ژریاترى وجرونتولوژى به همین منظور مشغول فعالیت است و دانشمندان پیش بینى مى کنندکه روزى خواهد رسیدکه بشر، هم عمر خود را به هزاران سال مى رساند وهم به کرات دور دست آسمانى سفر مى کند. لذا عمر انسان از نظر علمى حد ثابت ومعینى ندارد، بلکه انسان قابلیت آن را داردکه هزارآن سال عمرکند.

واما حضرت آیت الله وحید خراسانى درباره کلمه امام زمان (ع) مى گوید: اگر درباره کلمه امام زمان و صاحب الزمان دقت کنید مى بینید آن حضرت، جلوى زمان است و زمان، پشت سرِ اوست آن حضرت، امام وصاحب زمان است وچون مقدم بر زمان است، بر زمان هم امامت مى کند. اگرکسى عمق این مطلب را بفهمد، خواهد دانست که چرا امام زمان (ع) پیر نمى شود. (14) پس با این همه، طول عمر هم امکان دارد وهم واقع شده است.

  ا. سوره هود 38 تا 48.

2. سوره انبیاء ص69

3. سوره قصص 32 و طه 20 و شعراء 32.

4.سوره انبیاء 91

5. سوره مریم 27 تا 34.

6. سیمای آفتاب حبیب الله طاهری 99

7. امامت ومهدویت، ج 2 ص373

8. سوره عنکبوت 14

9. سوره نساء، 158.

. 1. سوره کهف 65 تا 82.

11.اولین دانشگاه وآخرین پیامبر ج 2، ص 220.

12. مصلح جهانى، ص 67.

13. آخرین امید داود الهامی ص 337

14. پیام امام زمان حجازى، ص 173.




موضوع مطلب : سید ذاکر
پنج شنبه 85/12/3 :: 11:20 صبح

اثبات وجود حضرت مهدى (ع)

چگونه مى شود اثبات کردکه مهدى واقعاً در تاریخ وجود داشته است شاید شرایط خاص روحى- روانى این باور را در ذهن مردم جا انداخته باشد این اصل که مهدى رهبر موعود و منجى عالم بشریت است به صورت عام در احادیث نبوى، و به صورت خاص در روایات ائمه اهل بیت (ع)آمده است. در این روایات مسأله به گونه ای مورد تاکید قرارگرفته که جاى هیچ گونه شکى باقى نمی گذارد وچهارصد حدیث فقط از طریق اهل سنت شمارش شده که به ضمیمه روایات شیعه به بیش از شش هزار روایت مى رسد و چنین آمارى بسیار بالاست. در مورد خیلى از مسائل بدیهى اسلام که مسلمانان به آن معتقدند، این همه روایت وارد نشده است.
اما تجسم این اندیشه در وجود امام دوازدهم (ع)هم دلایل کافى دارد که کاملاًا قناع کننده است. این دلایل را مى توان در دو دلیل نقلى و علمى، خلاصه کرد: دلیل نقلى، وجود امام موعود را اثبات می کند ودلیل علمى، ثابت می کندکه مهدى (ع)یک اسطوره ویک فرضیه نیست، بلکه حقیقتى است که وجود او در تاریخ لمس شده است.
اما دلیل نقلی صدها روایت و حدیث از پیامبر اکرم (ص)و ائمه اهل بیت (ع)رسیده است که می گوید مهدى موعود داراى این خصوصیات است: از اهل بیت است، از فرزندان فاطمه است، از نسل حسین ونهمین فرزند آن حضرت است. وروایاتى که می گوید جانشینان پیامبر(ص)دوازده نفر مى باشند.
این روایات، مهدى موعود را در شخص امام دوازدهم، منحصر و متعین می کند وبا اینکه ائمه (ع)براى حفظ آن حضرت از ترور وقتل سعى داشتند مسأله در سطح عمومى مطرح نشود، در عین حال روایات زیادى در این زمینه وارد شده است. البته زیادى روایت به تنهایى نمى تواند مقبولیت آن را برساند، بلکه در این جا قرینه وگواه خاصى وجود دارد که دلیل بر صحت این روایات است. در حدیث شریف نبوى، سخن از امامان، جانشینان، امیران و سخن از دوازده تن آمده است. متن احادیث مختلف است در بعضى دوازده امام و در بعضى دوازده خلیفه ودر بعضى دیگر دوازده امیر، ذکر شده است. بعضى از مؤلفان، این احادیث را بیش از دویست وهفتاد شمارش کرده اندکه همگى ازکتابهای معتبر شیعه وسنى از قبیل صحیح بخارى، صحیح مسلم، سنن ترمذى، سنن ابوداود، مسند احمد و مستدرک حاکم نقل شده است.
اما دلیل علمی : دلیل علمى تجربه است، تجربه اى که مدت زمان هفتاد سال گروهى از مردم با آن زندگى کردند یعنى "غیبت صغرى ". غیبت صغرى برگزارشد تا مردم به تدریج با غیبت خو بگیرند و خود را بر اساس آن بسازند. امام از دیده ها پنهان بود ولى از طریق وکیلان ویاران مورد وثوق )نواب اربعه( با مردم ارتباط داشت. در این مدت، چهار تن از پاکترین و باتقواترین مؤمنان، نیابت وجانشینى آن حضرت را بر عهده داشتند ودر مدت هفتاد سال واسطه میان او ومردم بوده اند وهیچ کسى در هیچ زمینه اى خطایى از آنان ندیده و نشنیده است.
آیا تصور می کنید امکان داشته باشد یک دروغ، هفتاد سال دوام بیاورد وچهار نفر با هماهنگى کامل ویکصدا، یک نقش را بازى کنندآنان با رفتار صمیمانه خود چنان در مردم ایجاد اطمینان کرده بودندکه همه به گفتار وکردار آنان ایمان داشتند. آیا مى شود این چهار تن به گونه ای نقش بازى کنندکه هیچ کس به حقیقت پى نبرد در حالى که این افراد هیچ رابطه خاصى با هم نداشته اند تا بگوییم در این قضیه تبانى کرده بودند. از قدیم گفته اند: طناب دروغ، کوتاه است. امکان ندارد یک دروغ بتواند بدین شکل دوام بیاورد ودر تمام این مدت وبا همه بده و بستان ها وروابط مختلف موضوع کشف نگردد وهمه به درستى آن ایمان داشته باشند. بدینسان در مى یابیم که پدیده غیبت صغرى مى تواند به عنوان یک آزموده علمى، دلیل بر واقعیت خارجى یک موضوع باشد و آن وجود، زندگى و سپس غیبت حضرت مهدى (ع)است. آن حضرت پس از غیبت صغرى، خود اعلان کرده است که در پرده غیبت کبرى خواهد رفت واز نظرها پنهان خواهدگشت وهیچ کسى او را نخواهد دید. (1)

  1. نشریه موعود شماره 14 ص 80 (مقاله شهید سید محمد باقر صدر).

 

 




موضوع مطلب : سید ذاکر

من عضوى از بسیج محل بودم، این را خورشید با اشاره به من گفته بود . . . .


اما امروز دیگر نیستم. امروز، سوداى خوب ورم داشته و من پشت پنجره حسرت چمباتمه زده‏ام و در میان سرفه‏هاى پى‏درپى، ستاره‏هاى آسمانى را به شمارش نشسته‏ام. به خودم گفته‏ام به آخرینشان که برسم حتما خودم هستم. یعنى خودم را رصد خواهم کرد و آن وقت است که دکمه‏هاى آسمان باز خواهد شد و ستاره عشق از چاک گریبانش بیرون خواهد زد و مرا به عرش فرا خواهد خواند.


بهتان گفتم که من عضوى از بسیج محل بودم، آرى . . . اما امروز دیگر نیستم، چرا؟ !


خلاصه بگویم چون دستم از نوازش پیشانى‌بندها کوتاه است. دلم خالى از چشمه شب نمازهاست و تنم عارى از عطر صلواتهاى دلنشین .


اکنون هفده سال است که جنگ تمام شده است و من درست ‏یک سال دیگر در تنهایى بعد از جنگ، همراه با سرفه‏هاى پى در پیم، بالغ خواهم شد. درست در وقت دورى از همه دوستانم در گردان جعفر طیار. در فاصله ممتد پاهایم از دوستى با سنگر، در جدایى دلم از همه مهربانى چفیه‏ها.


چند روزى است دکتر آهسته به دور و بریهایم گفته است که ریه‌هایم دیگر سیاه شده‏اند. خودم خوب مى‏فهمم؛ که سرفه‌هایم بوى سوختگى مى‏دهند.


اما من منتظرم که آن چهار نفر بیایند. آن‏ها گفته‏اند درست همین امروز اول صبح به خانه کوچک استیجارى ما مى‏آیند .


از همسرم خواسته‏ام چراغ در حیاط را روشن نگه دارد. به دخترم گفته‏ام توى راهرو و دور تا دور هال کوچکمان را با بادکنک‏ها و کاغذهاى کشى آذین کند.


چون امشب آن چهار نفر باقى مانده از شصت عضو گمنام گردان جعفر طیار میهمان نفر پنجمى‏شان هستند .


البته اگر درست‏تر بخواهم حساب کنم، این پنج نفر روى هم شاید سه نفر هستند; چرا که یکى‏شان چشم ندارد. دوتایشان هر کدام یک پا ندارند. آن یکى‏شان یک دست ندارد. من هم قطع نخاعى هستم و هر پنج نفرمان هم شیمیایى. آن هم از نوعى که کم کم به آن مى‏گویند: نوع شدید آن!


هر چهار نفر تمام تنشان نقشه جنگ است. اگر کسى خوب نگاه کند، جاى پاى همه عملیات‏ها و نقشه‏هاى فاو، شلمچه، فکه، سومار، دو عیجى، جزیره مجنون، اروند رود  و . . . را به راحتى پیدا خواهد کرد. باور ندارید، همین امروز بیایید تا نشانتان بدهند.


چشم مى‏دوزم به ساعت و مى‏گویم: «همین چند دقیقه دیگر پیدایشان مى‏شود. بچه‏هاى جعفر طیار به وعده‏شان وفا دارند .»


مى‏دانید . . . آن چهار نفر مى‏آیند که مرا با خود ببرند . . . که من توى این شهر چشم از رصد ستاره‏هاى دود خورده بردارم . . . که ویلچرم باد سفر بخورد، که پاها و دست‏هاى کوتاهم بلند شوند و حس بگیرند و به پرواز درآیند .


آن چهار نفر مى‏آیند که، به قول خودشان، دست‏هاى مثل رودم را به دریاى پیشانى‌بندها پیوند بزنند، که پاهاى مثل نخلم را در اشک زار خاکریزها قرص کنند.


مى‏آیند که مرا به انارستان جعفر طیار بازگردانند و خستگى‏ام را با غبار شلمچه بشویند و تنم را در آفتاب اول صبح قصرشیرین، درست در نزدیک‏ترین نقطه به کربلا، غسل بدهند.


به آن‏ها گفته‏ام که راستى اکنون در آن جا، در آن تنهایى بى‏وسعت، دنبال چه هستید؟ گریه‏هاى انبوه خفته درخروارها خاک، پلاک‏هاى جا مانده در زیر پلک زمین، . . . ؟


و آن‏ها گفته‏اند: «وقتى آمدیم و هنگامى که تو را بردیم، خواهیم گفت!»


کسى . . . و کسانى به در مى‏کوبند. دخترم از جا مى‏جهد و همراه همسرم هر دو ، چادرهاشان را به سر مى‏کنند و به پیشباز مى‏ایستند و من درمیانشان به استقبال. بى‏رمق، سرفه‌کنان، بارویى زرد.


با دست‏هایى که رگ‏هایشان دیگر سبز نیست. موهایشان به خاکستر نشسته‏اند و زیر ناخن‏هاى انگشت‏هایشان سپید است .


همه‏شان را در آغوش مى‏گیرم. سید، محمد، ناصر و حمید را. هر چهار یادگار جنگ. هر چهار خاکریز دوستى.


به زودى آماده ‏رفتن مى‏شوم. پدرم، مادرم و همسایه‏ها به بدرقه آمده‏اند. بوى اسپند، یادآور خاطرات چهارده سال پیش از این است. عطر صلوات‏هاى شیرین از گذشته‏هاى دور گرا مى‏دهد .


چه حس عجیبى به دست‏ها و پاها و کمرم افتاده! خدایا! رگ‏هاى دست‏هایم دارند سبز مى‏شوند . . . نگاه کنید! گویى زیر ناخن‏هاى دو دستم، خون دویده است!


آن چهار نفر به نوبت مى‏گویند: «ما یک دسته تفحص چهار نفره از گردان جعفر طیار هستیم. گردان جعفر طیار زنده شده است‏ حاجى.» با هیجان مى‏پرسم: «چه مى‏گویید، گردان جعفر طیار زنده شده است؟!»


مى‏گویند: «ما چفیه‏هایمان را براى زدودن غبار از پلاک‏هاى یادگارى، به کار گرفته‏ایم. ما به دنبال قامت‏هاى شکسته‏اى هستیم که پیراهنى از شاپرک‏هاى بهشت ‏بر تن کرده‏اند. ما مردانى را تفحص مى‏کنیم که دل‏هایشان را براى تفحص آسمان پرواز داده‏اند. ما به دنبال سلام‏هاى گرم، بیابان‏ها را یک به یک به کاوش افتاده‏ایم. ما در پى اشک‏هاى پرشور، گریه‏هاى پنهانى، نذرهاى بى‏دریغ و گذشت‏هاى بى‏حساب و مهربانى‏هاى بى‏مثال، دل دشت‏هاى ترک خورده را به شخم مى‏کشیم. تو تنها نیستى حاجى، تو هنوز هم عضوى از بسیج محل هستى، عضوى از دسته تفحص گردان جعفر طیار!»


گریه‏ام مى‏گیرد. اما از سوز سرفه‏هایم خبرى نیست، تا نفسم را پس از هر بار گریه کردن بند بیاورد و دکتر با اخم بگوید: «چرا گریستى، مگر نگفتم گریه براى تو سم است!»


گریه، گریه، گریه . . . خدایا، لابد قرار است آخرین ستاره‏اى را که به دنبالش هستم، در دسته تفحص جعفر طیار رصد کنم.


شاید در آن جا، همه ستاره‏ها را به تنهایى بتوانم بشمارم و آخرین ستاره از چاک گریبان آسمان بیرون بیاید و دستم را آهسته بگیرد و مرا به سمت‏خود بکشاند. شاید بلوغ دوباره من در تنهایى هفده سال بعد از جنگ نباشد; بل در بازگشتى دوباره به گردان پنج نفره جعفر طیار این اتفاق بیفتد .



بگذارید یک دل پر با همه اهل خانه‏ام خدا حافظى کنم. گویى قرار است تا چند ساعت دیگر دوستان شهیدم مرا تفحص کنند. آن‏ها انگار سال‏ها است که به دنبال من و این چهار نفر بوده‏اند و ما اکنون پیدا شده‏ای

منبع وبلاگ :http://lalezar.parsiblog.com/




موضوع مطلب : سید ذاکر
پنج شنبه 85/11/26 :: 9:43 صبح

انتظار

انتظار در لغت به معناى چشم داشت وچشم به راه بودن ونوعى امید به آینده داشتن است.
نیجه اى که از معناى لغوى انتظاربه دست می آید این است که کسى که عمل زشت و ناهنجارى انجام داده، منتظرکیفر آن است، وکسى که بذرى را در زمین پاشیده منتظر است که محصولش از زمین سربرآورد و سرسبز شود وکسى که کار خیر و شایسته اى انجام داده، منتظر است تا روزى فرا رسد واو پاداش کار خیرش را دریافت کند .
و اما انتظار در اسلام- به ویژه مذهب تشیع- عبارت از ایمان استوار بر امامت و ولایت حضرت ولی عصر(ع) وامید به ظهور مبارک آن واپسین حجت الهى، و آغاز حکومت صالحان است.
انتظار فرج در اسلام، در واقع نوعى آمادگى است آمادگى براى پاک شدن، پاک زیستن , آماد گى براى حرکتى مستمر و دائم، توأم با خودسازى ودگرسازى و زمینه سازى . و سرانجام آمادگى براى تهیه قوا براى شرکت در نهضت عظیم حضرت مهدى(ع) که آغاز آن، ظهور حضرت وپایان آن، شکست تاریکى ها وظلم ها و نتیجه آن، برپایى حکومت عدل الهى ونهضت سبز مهدوى است.
مسلمانان بر اساس وعده هاى صریحى که قرآن کریم بدان ها داده است، عقیده دارندکه طبق قانون خلقت وسنت آفرینش، تاریخ بر مبناى سنت هاى الهى ووعده هاى خدایى به پیش می رود، و اگر چند روزى دنیا به نفع ستمگران تمام شده، ولى سرانجام حکومت مطلق جهان به دست صالحان وحق پرستان خواهد افتاد وعدالت وامنیت بر اساس قانون خدا در سرتاسر جهان برقرار خواهد شد.
از آیات متعدد قرآن توبه، 32 و 33- نور، 55- غافر، 1 5- انبیاء، 5 0 1 و106- قصص، 4- سجده، 28 و 29- صافات، 171 و 173- حج، 41 به خوبى استفاده می شودکه جهان روزى را در پیش داردکه حکومت مطلق دنیا به دست پاکان و صالحان خواهد افتاد و روزى راکه مسلمانان انتظار می کشند، همان روز قیام حضرت مهدى (ع) است.
اصل انتظارفرج از یک اصل کلى اسلامی مایه می گیرد، و آن، اصلِ حرمتِ یأس و نومیدى از لطف ورحمت خداوند است. آن چه از روایات به دست می آید، انتظار فرج، نوعى عبادت است، ایمان به غیب است، اقرار به یگانگى جدا ورسالت پیامبر(ص) وپیشوایى امامان معصوم ع است، تلاش و سازندگى است، عامل مقاومت وپایدارى است، نوعى فریاد و خروشى از درون، و عدم پذیرش سلطه ها و اعتراض به زمامداران خودسر و خودپرست است.
دلیل این انتظار، همان نویدهاى صریح قرآن کریم وروایات معتبرى است که مسأله ظهور حضرت مهدى (ع) و امید به آینده را به عنوان وعده تخلف ناپذیر الهى مطرح کرده اند. انتظار داراى دو بعد فکرى یا اعتقادى، وبعد عملى یا اجتماعى است ومعرفت وانتظار فرج است که منتظر را در خیمه گاه امام عصر(ع) آماده به خدمت حفظ می کند.
و اما انتظار اعتقادی معرفت امام، شرط صحت انتظار است. فضیل بن یسار از امام صادق (ع) درباره آیا (یوم ندعوا کل اناس بإمامهم، ) روزى که هر مردمی را با امامشان می خوانیم، پرسید.
حضرت چنین فرمود: اى فضیل آمام خود را بشناس، زیرا اگر معرفت امام خود را داشته باشى، جلو افتادن یا به تأخیر افتادن این امر زیانى به تو نمی رساند.
انتظار اجتماعی: همان انتظار در مقام عمل است . محصول انتظار اعتقادی انتظار عملی است.
برخوردارى از رحمت الهى، شامل حال منتظرانى است که در جهت اجراى اوامر الهى از هیچ کوششى دریغ نمى ورزند و همواره تلاش می کنند وظایف اعتقادى خود را بشناسند و با تمام توان شان در جهت تحقق آن ها کوشش نمایند .
وامَا از جمله وظایف عملکردى منتظران، دعا براى تعجیل فرج، حفظ تقوى، تسلیم محض به امام وزمینه سازى براى برقرارى عدل الهى است.

 
فلسفه انتظار

  فلسفه انتظار، دمیدن روح امیدوارى و پایدارى است.
انتظار و عقیده به ظهور مصلح، شیعه را در جریان زمان، براى مقاومت پرورش داد و جامعه شیعه را از زوال نگاه داشت و تا امروز، این عقیده، عامل بقاى شیعه و پایدارى اوست.
شیعیانى که با وضعیت اسفبار حکومت بنى امیه و بنى عباس، روبه رو شده بودند، اگر منتظر وآینده بین نبودند و اعتقاد به پیروزى حق و عدالت نداشتند، هرگز براى شان حال مقاومت باقى نمى ماند و از دگرگون شدن اوضاع نا امید مى شدند و ریشه هر حرکت و پایدارى در آن ها خشک مى شد
. اما قرآن کریم بشارت داده و پیامبر اکرم (ص (وحضرت على(ع) نیز وعده داده اند که این دین، پایدار مى ماند و همیشه، حق پیروز است. پس از رحلت رسول خدا(ص) تا به امروز، ریشه همه حرکت ها ونهضت هاى شیعه علیه باطل، همین فلسفه انتظار و عقیده به ادامه مبارزه حق وباطل بوده است.
این همان فلسفه اى است که در ادیان گذشته نیز مایه امیدوارى پیروان آن ها و مشوق آنان به پایدارى بوده است.
پس فلسفه انتظار، مانند یک عامل و ماده حیاتى مهم، در تمام ادیان آسمانى وجود داشته و رمز بقا و موجودیت آنان بوده است و اکنون هم از عوامل بقاى جامعه مسلمانان است
.

 

در وجوب انتظار قائم‏ بر همه افراد

روایتى که ثقة الاسلام کلینى‏رحمه الله در اصول کافى به سند خود، از اسماعیل جعفى آورده که گفت: مردى بر حضرت ابوجعفر امام باقرعلیه السلام وارد شد و صفحه‏اى در دست داشت، حضرت باقرعلیه السلام به او فرمود: این نوشته مناظره کننده‏اى است زیرنویس=احتمال دارد که کلمه مخاصم که در این حدیث آمده نام شخصى باشد که از مطلب مزبور پرسش کرده بود. مترجم که پرسش دارد از دینى که عمل در آن مورد قبول است.
عرض کرد: رحمت خداوند بر تو باد! همین را خواسته‏ام. حضرت ابوجعفر باقرعلیه السلام فرمود: گواهى دادن به این‏که هیچ معبود حقّى جز خداوند نیست و این‏که محمد بنده و رسول او است و این‏که اقرار کنى به آنچه از سوى خداوند آمده و ولایت ما خاندان و بیزارى از دشمنمان و تسلیم به امر ما و پرهیزکارى و فروتنى و انتظار قائم ما، که ما را دولتى است که هر وقت خداوند بخواهد آن را خواهد آورد.
زیرنویس=اصول کافى، 22/2 ح 13
و در همان کتاب ابوالجارود آمده که گفت: به حضرت ابوجعفر باقرعلیه السلام عرضه داشتم: اى فرزند رسول خدا! آیا مودّت و دلباختگى و پیروى مرا نسبت به خودتان مى‏دانید؟ فرمود: آرى. عرضه داشتم: من از شما طلبى را مى‏پرسم و مى‏خواهم به من پاسخ دهید، زیرا که چشم من نابینا است و کم‏تر راه مى‏روم و نمى‏توانم هر وقت بخواهم به دیدار شما بیایم.
فرمود: خواسته‏ات را بازگوى. عرض کردم: دینى که تو و خاندانت خداى - عزّوجلّ - را با آن دیندارى مى‏کنید برایم بیان فرماى، تا خداى - عزّوجلّ - را با آن دیندارى نمایم.
امام باقرعلیه السلام اگر چه مطلب را کوتاه کردى، ولى سؤال مهمى آوردى. به خداى سوگند! دینى را که من و پدرانم خداى - عزّوجلّ - را با آن دیندارى مى‏کنیم برایت مى‏گویم؛ گواهى دادن به این‏که هیچ معبود حقّى جز خداوند نیست و این‏که محمدصلى الله علیه وآله رسول خدا است و اقرار کردن به آنچه از نزد خداوند آورده و ولایت ولىّ ما و بیزارى از دشمنمان و تسلیم بودن به امر ما و انتظار قائم ما و اهتمام ورزیدن در امور واجب و حلال و پرهیزکارى از کارهاى حرام مى‏باشد.
زیرنویس=اصول کافى، 21/2 ح 10
و در غیبت نعمانى به سند خود، از ابوبصیر از حضرت ابوعبداللَّه امام صادق‏علیه السلام آورده که روزى آن حضرت فرمود: آیا شما را خبر ندهم به آنچه خداى عزوجل هیچ عملى را جز به ان از بندگان نمى‏پذیرد؟
گفتند: چرا، فرمود: گواهى دادن به این‏که هیچ شایسته پرستشى جز خداوند نیست و این‏که محمدصلى الله علیه وآله بنده و فرستاده او است، و اقرار کردن به آنچه به آن امر فرموده، و ولایت، و بیزارى از دشمنانمان - یعنى خصوص امامان - و تسلیم شدن به آنان، و پرهیزکارى، و کوشش، و اطمینان، و انتظار قائم‏علیه السلام.
سپس فرمود: به درستى که ما را دولتى است که خداوند هر وقت بخواهد آن را روى کار مى‏آورد، آن‏گاه فرمود: هر کس دوست مى‏دارد از جمله اصحاب قائم‏علیه السلام باشد باید انتظار بکشد و با پرهیزکارى و اخلاق نیک رفتار نماید در حالى که منتظر باشد، پس اگر از دنیا رفت و پس از مردنش قائم قیام کرد، براى او پاداشى خواهد بود همانند پاداشى کسى که امام قائم را درک کرده، پس جدّیت کنید و در انتظار بمانید گواراى‏تان باد اى گروه مشمول رحمت الهى.
زیرنویس=غیبت نعمانى، 106 باب المتحیص
مى‏گویم: عبارت یعنى خصوص امامان احتمال دارد که از فرمایش امام‏علیه السلام باشد، و احتمال مى‏رود که گفته ابوبصیر باشد. و چون منظور از ولایت آن است که امام‏علیه السلام را در تمام امور سرپرست خود قرار داده و پیروى از او را در همه موارد واجب بداند، حضرت بیان فرمود: کسى ولایتش واجب است که خداوند - عزّوجلّ - او را به امامت و عصمت مخصوص گردانیده، نه هر کسى که منتسب به رسول خداصلى الله علیه وآله است و دشمنى کردن باید با معاند و دشمن امام‏علیه السلام باشد خواه از ذرّیه پیغمبر باشد، یا غیر آن‏ها.
و از آنچه بر وجوب انتظار دلالت مى‏کند، روایتى است که شیخ صدوق‏رحمه الله در کتاب کمال الدین به سند خود، از عبد العظیم حسنى آورده که گفت: بر سرورم حضرت محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسین بن على بن ابى‏طالب‏علیهم السلام وارد شدم و مى‏خواستم که درباره قائم‏علیه السلام از آن حضرت سؤال کنم که آیا همان مهدى است یا غیر او؟ پس خود آن حضرت آغاز سخن کرد و به من فرمود: اى ابوالقاسم! به درستى که قائم از ماست و او است مهدى که واجب است در زمان غیبتش انتظار کشیده شود و در ظهورش اطاعت گردد و او سومین امام از فرزندان من است.
زیرنویس=کمال‏الدین، 377/2 باب 36 ح 1
و در همان کتاب به دو سند صحیح، از حضرت ابى عبد اللَّه امام صادق‏علیه السلام آمده که فرمود: نزدیک‏ترین حالات بندگان نزد خداى - عزّوجلّ - و خشنودترین هنگام او از آنان، زمانى است که حجّت خداى را نیابند و براى آن‏ها آشکار نشود و از دیدگان آن‏ها پوشیده بماند که جایگاهش را ندانند و در عین حال بدانند که حجت‏ها و بینات الهى باطل نشده، پس در آن هنگام هر صبح و شام منتظر باشند که شدیدترین خشم و غضب خداوند بر دشمنانش موقعى است که حجّت خود را از آنان مخفى بدارد و بر آنان آشکار نگردد، البتّه خداوند دانسته است که اولیاى او در تردید واقع نمى‏شوند و اگر مى‏دانست که آن‏ها در شکّ مى‏افتند، یک چشم برهم زدن حجّت خود را از آنان نهان نمى‏ساخت و این جز زیر سر اشرار مردم خواهد بود.
زیرنویس=کمال‏الدین، 339/2 باب 33 ح 16

افضل الاعمال

در روایات مربوط به انتظار، عبارات ا فضل الاعمال وافضل العبادة بسیار به کار رفته ست.
پیامبراکرم(ص) فرمود: افضل العبادة انتظار الفرجو در حدیث دیگرى مى فرماید:
افضل اعمال امتی انتظار فرج من الله این مضمون دراحادیث بسیارى واردشده است:امیر مؤمنان على(ع) مى فرماید:افضل العباده الصمت و انتظا رالفرج برترین عبادت، سکوت )از بیهوده گویى( وانتظار فرج است.
امام سجاد(ع) نیز فرمود:انتظار فرج از برترین اعمال است.
وامام جواد(ع) فرمود: برترین عمل شیعیان ماانتظار فرج است.

انتظار مثبت

  النتظار مثبت، نقطه مقابلِ انتظار منفى است .
این گروه معتقدند: ظهور حضرت مهدى (ع) حلقه اى است از حلقه هاى مبارزه اهل حق وباطل که به إنت پیروزى اهل حق منتهى مى شود .
سهیم بودن یک فرد در این سعادت، موقوف به این است که آن فرد عملاً درگروه اهل حق باشد. در روایت آمده است: یملا ء الله به الارض قسطاَ وعَدلأ بعد ما مُلِئَت ظلما وجورا, خداوند، زمین را پر از عدل وداد می کند، پس از آن که از ظلم وجور پر شده باشد .
در این حدیث، تکیه بر روى ظلم شده وسخن ازگروه ظالم است که مستلزم وجود گروه مظلوم است و مى رساند که قیام مهدى (ع) براى حمایت مظلومانى است که استحقاق حمایت دارند. شیخ صدوق روایتى از امام صادق (ع) نقل می کند مبنى بر این که، این امر تحقق نمى پذیرد، مگر این که هر یک از شقى و سعید به نهایت کار خود برسد .
پس سخن در این است که گروه سعدا و اشقیا هرکدام به نهایتِ کار خود برسند، سخن در این نیست که سعیدى درکار نباشد وفقط اشقیا به منتها درجه شقاوت برسند که در انتظار منفى آمده است.
از نظر روایات اسلامى در مقدمه قیام وظهور امام (ع)، یک سلسله قیام هاى دیگر از طرف اهل حق صورت می گیرد. آن چه به نام قیام یمانى قبل از ظهور بیان شده است، نمونه اى از این سلسله قیام هاست.
پس انتظار مثبت، انتظارى است که در آن، هر فرد نسبت به خود وجامعه مسؤول است. این انتَظار، تعهد آفرین وتحرَک بخش است ونوعى عبادت شمرده مى شود.

انتظار منفى

 انتظار منفى، برداشت قشرى و سطحى از مهدویت است .
این گونه افراد می گویند، آن گاه که صلاح به نقطه صفر برسد، حق وحقیقت طرفدارى نداشته باشد، باطل یکه تاز میدان شود، جز نیروى باطل، نیرویى حکومت نکند وفرد صالحى در جهان یافت نشود، دست غیب از آستین بیرون مى آید .
با وجود این، هر اصلاحى محکوم است، زیرا هر اصلاح، یک نقطه روشن است وتا در اجتماع، نقطه روشنى هست، دست غیب ظاهر نمى شود . برعکس، هرگناه وفسادى، ظهور را نزدیک مى سازد .
پس بهترین کمک به تسریع در ظهور بهترین کل النتظار، ترویج واشاعه فساد ریا حداقل، سکوت در برابر فساد و حکومت هاى ظالم است.
این گروه، طبعاً به مصلحان ومجاهدان آمران به معروف وناهیان از منکر، با نوعى بغض وعداوت مى نگرند، زیرا آنان را تأخیراندازان ظهور وقیام مهدى موعود(ع) مى شمارند.
این نوع برداشت از النتظار، منجر به نوعى تعطیل شدن حدود و مقررات اسلامى مى شود و باید نوعى اباحی گرى شمرده شودکه به هیچ وجه با موازین اسلامى و قرآنى موافقت ندارد. 
البته این گروه به جهت بد فهمى از برخى روایات به چنین اشتباهى افتاد ه اند. آن ها می گویند: در روایت آمده است: خداوند زمین را پر از قسط وعدل می کند، پس از آن که از ظلم وجور پر شده باشد. که توضیح این روایت را در النتظار مثبت آورده ایم .

آثار انتظار

 کسى که انتظار قیام مصلح جهانى را دارد در واقع، انتظار انقلاب وتحولى را دارد که وسیع ترین و اساسى ترین انقلاب هاى انسانى در طول تاریخ بشر است؟ انقلابى که همه شؤون زندگى انسان ها را شامل مى شود .
انتظار، همیشه از دو عنصر نفى و اثبات تشکیل می شود، یعنى ناراحتى از وضع موجود، وعشق وعلاقه به وضعیت بهتر . پس کسانى که در انتظارند، اگر در ادعاى خود صادق باشند، باید این اَثار در اَن ها اَشکار شود
: 1- خود سازی فردى : منتظِر، همیشه باید خودساخته و اَماده باشد. براى تحقق بخشیدن به چنین انقلاب عظیمى، مردانى بزرگ مصمم، نیرومند، خودساخته، شکست ناپذیر و داراى بینش عمیق لا زم است. خودسازى براى چنین هدفى، مستلزم به کار بستن برنامه هاى اجتماعى، فکرى واخلاقى است
. 2- خود سازی اجتماعی منتظِر، علاوه بر خودسازى خویش، باید مراقب حال دیگران نیز باشد و علاوه بر اصلاح خویش، در اصلاح دیگران و جامعهْ خود نیز بکوشد. در میدان مبارزه، هیچ فردى نمى تواند از حال دیگران غافل بماند، بلکه موظف است هر نقطه ضعفى راکه در هرکجا مى بیند، اصلاح کند و هر موضع اَسیب پذیرى را ترمیم نماید.
3- حل نشدن در فساد محیط : یکى از اَثارانتظار، عدم تسلیم در برابر آلودگى هاى جامعه است . هنگامى که فساد فراگیر مى شود و بیشتر مردم را به آلودگى می کشاند، گاهى افراد پاک در یک بن بست روانى قرار می گیرند، واز اصلاحات، مأیوس مى شوند وفکر می کنند کار ازکار گذشته است ودیگر امیدى براى اصلاح نیست، این نومیدى ممکن است اَنان را به صورت تدریجى به فساد وهمرنگى با محیط بکشاند.
تنها چیزى که مى تواند در ان ها روح امید بدمد وبه مقاومت وخویشتن دارى دعوت کند، امید به اصلاح نهایى وظهور مصلح جهانى است
. 4- پایداری دربرابر رهبری های فاسد و مبارزه با فساد: هرکس سرگذشت دستگاه هاى جبار بنى امیه، بنى عباس، امویین اندلس، سلاطین عثمانى ودیگرکسانى راکه بر جوامع مسلمان به اسم اسلام وحاکم مسلمان، در هند، ماوراء النهر، ایران، مصر شام و نقاط دیگر اَسیا، اَفریقا واروپا مسلط شدند بخواند، مى فهمدکه چه وضع نا امیدکنند ای پیش اَمدکه هدف هاى واقعى واصولى اسلام، بیثشر از رسمیت افتاد واصلاً مطرح نبود
. تنها چیزى که مسلمانان را در برابر این وضعیت نگاه داشت و اَن ها را در حال اعتراض به اوضاع وتقاضاى اجراى برنامه هاى اسلامى دلیر می کرد، وعده هاى قراَن وپیامبر(ص) بود که:
این دین از بین نمى رود و اَینده براى اسلام است. این وعد ها بود که مسلمانان را در برابر حوادثى مانند تسلط بنى امیه، جنگ هاى صلیبى، هجوم چنگیز و سرانجام، استعمار قرن اخیر، پایدار نگه داشت و مسلمانان را علیه اَنان به جهاد وپیکار برانگیخت.
بنابراین مسلمان، تسلیم ظلم وفساد نمى شود وبا ستمگران و مفسدان همراه وهم صدا نخواهد شد.
البته اَثار النتظار، منحصر به این چهار اثر نیست . براى مطالعه بیشتر مى توانید به کتب دیگر مانند انقلاب جهانی مهدی اثر اَیت الله مکارم شیرازى، مبحث انتظار مراجعه نمایید.

منتظران حقیقى

در روایات، استقامت در دین، پارسایى و تخلق به مکارم اخلاق از ویژگى هاى منتظران حقیقى شمرده شده است.
پیامبرگرامى اسلام (ص) در تجلیل از مقام شامخ منتظران حقیقى خطاب به صحابه فرمود: شما اصحاب من هستید، لیکن برادران من مردمى هستندکه در آخرالزمان مى آیند.
آن گاه در مقام توصیف اوج مجاهدت و تدین ایشان مى فرماید: هر یک از ایشان، بیش از کسى که بر زجر پوست کندنِ درختِ خار با دست خالى در شبِ تاریک یا نگهدارىِ آتش سوزانِ چوبِ درختِ تاغ درکفِ دست صبر مى کند، در دیندارى خود استقامت مى ورزد. به راستى که آنان چراغ هاى هدایت در شب هاى ظلمانى هستند.
امام جعفر صادق (ع) نیز فرمود: هرکس بخواهد در شمار منتظران حقیقى آن عدلِ منتظَر باشد، باید پارسایى پیشه کند و متخلَق به مکارم اخلاق گردد.

 

 انتظار و بهداشت روان

 در قلَه هرم اعتقادى شیعه، عقیده به مهدویت وانتظار براى ظهور وحکومت جهانى حضرت است .
بنابراین رابطه انتظار و بهداشت روان، در حقیقت مبتنى بر رابطه دین و باورهاى دینى با بهداشت روان است. باورهاى دینى از طریق تغذیه روحى، معنابخشى به زندگى، اتصال به منابع قدرت، تخلیه هیجانى .... زمینه هاى آرامش وبهداشت روانى را فراهم می کند .
انتظار علاوه بر این که از ابتلا به بیمارى هاى روانى. جلوگیرى می کند، زمینه رشد وارتقاء توانمندى هاى فرد را در ایفاى نقش هاى اجتماعى، روانى و جسمى فراهم مى سازد. وقتى حالت انتظار در انسان پدید مى آید، مى شود امید وآمادگى و اشتیاق را در خود تجربه کرد. انتظار نور وعدالت، بارقه امید را در دل انسان زنده می کند .
آمادگى براى انتظار نیز به این معناست که توانایى بردبارى بر تأخیرها وشکیبایى بر مشکلات ناشى از غیبت را داشته باشیم. وگواه صادق بر انتظار، شور واشتیاق است که از یک سو در غمِ فراق است و از دیگر سو در شوق وصال.
به طورکلى، امید، آمادگى و اشتیاق، شرایط روانى خاصى ایجاد می کند که در جلوگیرى از بیمارى ها و ارتقاء توانمندى ها در مقابله با اضطراب ها نقش موثرى دارد.

با تشکر یا علی



 




موضوع مطلب : مذهبی

دراولین سالگرد حادثه جانسوز تخریب حرمین عسکریین

نمیخوام از زندگی شور وشعف

شنیدم خراب شده حرم مولای ما

بیانیه مقام معظم رهبری در مورد این حادثه جانسوز

 

بسم الله الرحمن الرحیم.

انا لله و انا الیه راجعون.

دست تبهکار و به خون آلوده جنایتکاران سیه دل‌, امروز فاجعه ای بزرگ آفرید و در تجاوز به حریم مقدسات دینی‌, مرتکب گناهی دیگر شد.

حرم مطهر حضرت امام هادی و حضرت امام عسکری علیهما السلام مورد اهانت و تخریب قرار گرفت و داغی سنگین بر دل شیعیان و همه مسلمانان ارادتمند به‌اهل بیت علیهم السلام نهاد.

این جنایت که احتمالا عوامل اجرایی آن از متعصبان متحجر و مزدوران بدبخت و غافل انتخاب شده اند, بی شک به وسیله تصمیم گیرانی توطئه گر و با نیات خبیث شیطانی طراحی شده است.

این یک جنایت سیاسی است و سررشته آن را باید در سازمانهای اطلاعاتی اشغالگران عراق و صهیونیستها جستجو کرد.

قدرتهای سلطه گر که اوضاع سیاسی‌و اجتماعی عراق را با هدفهای سیطره جویانه خود در تضاد می‌بینند, نقشه‌های شومی در سر می پرورانند که تشدید ناامنی و ایجاد اختلافهای مذهبی از جمله آنهاست.

جنایت امروز در سامرا, برگ دیگری بر پرونده سیه کاریهای اشغالگران عراق‌افزود.

حرم مطهر حضرات عسکریین علیهماالسلام بار دیگر به همت عاشقانه ارادتمندان اهل بیت علیهم السلام‌, با شکوه تر از گذشته قامت خواهدافراشت ان شائ الله‌, ولی این جنایت بر پیشانی دشمنان اسلام و مسلمین لکه‌سیاه دیگری ثبت کرد که تا مدتهای مدید پاک نخواهد شد.

اینجانب ضمن تسلیت به ساحت پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و به پیشگاه حضرت بقیه الله ارواحنا فداه‌, به خاطر این حادثه فاجعه بار, به عموم شیعیان در سراسر جهان و به همه مسلمانان غیور و آگاه و ارادتمندان‌به خاندان مطهر رسول خدا علیه و علیهم السلام‌, تسلیت عرض می کنم و یک هفته در کشور عزای عمومی اعلام می نمایم.

لازم می دانم موکدا از مردم عزادار در ایران و عراق و سایر نقاط جهان درخواست کنم که از هر گونه عملی که به تعارض و دشمنی برادران مسلمان می‌انجامد جدا پرهیز کنند.

یقینا دستهایی در کار است که شیعیان را به تعرض به مساجد و مکانهای مورد احترام اهل سنت وادار کند.

هر گونه اقدامی در این جهت کمک به مقاصد دشمنان اسلام و دشمنان ملتهای مسلمان و شرعا حرام است.

والسلام علی عبادالله الصالحین.

سیدعلی خامنه ای3 اسفند ماه 1384




موضوع مطلب : سید ذاکر
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
پیوندها
امکانات جانبی

بازدید امروز: 53
بازدید دیروز: 70
کل بازدیدها: 499624