سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
حب الحسین اجننی
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

بعد مثبت و منفی زبان

 

اصولا یکی از نشانه های انسان عاقل آن است که بیجا سخن نمی گوید ، زیرا زبان بیان کننده میزان عقل آدمی است .

چنانکه امیر المومنین فرمودند :« سخن بگویید تا شناخته شوید چرا که انسان در زیر زبان خود پنهان است .»

 

و نیز می فرماید : « زبان عاقل در پشت قلب او جای دارد و قلب احمق پشت زبان اوست »

مرحوم سید رضی می گوید : مقصود این است که انسان عاقل زبان خود را پیش از مشورت کردن و اندیشیدن به سخن نمی گشاید . ولی احمق قبل از اینکه فکر و اندیشه کند سخن می گوید .

 

حضرت علی می فرمایند : « سخن مادام که آن را نگفته ای در اختیار توست اما همین که از دهانت خارج شد تو در اختیار آن هستی بنابراین زبانت را همچون طلا و نقره نگه دار ، زیرا بسیار شد که یک کلمه نعمت بزرگی را از انسان سلب کرده و یا بلا و دردسری برایش فراهم ساخته است . »

 

فواید خاموشی (سکوت)

امام صادق درباره فواید خاموشی فرمود : « صمت و خاموشی طریقه اهل تحقیق و شعار کسانی است که با دیده بصیرت در حقایق ثابت و استوار جهان می تگرند ، کسانی که در حقایق زمانهای گذشته بررسی کرده و حقایقی را بیان می کنند که قلمها ننوشته و در کتابها نیامده است.

آنگاه می فرمایند :

۱- سکوت کلید هر گونه راحتی و آسایش دنیا و آخرت است .

۲- موجب رضا و خوشنودی خدااست.

۳- باعث یبک شدن حساب انسان در روز قیامت است .

۴- وسیله محفوظ ماندن از خطاها و لغزشها است .

۵- برای جاهل پرده و ساتر ، و برای عالم زینت است .

۶- وسیله ای است برای قطع شدن هوا و هوسهای نفسانی

۷- وسیله ریاضت نفس است .

۸- وسیله درک حلاوت و لذت عبادت و مناجات با پروردگار است .

۹- قساوت و سختی دل را از بین می برد.

۱۰- وسیله ای است برای کسب حیا و پرهیزکاری

۱۱- سبب زیاد سدن تدبر و تعقل و مروت و مردانگی است .

۱۲- موجب فهم و کیاست و عقل انسان می شود .

آنگاه فرمودند : وسیله هلاکت و نجات مردم سخن گفتن و سکوت است . پس خوشا به حال کسی که توفیق شناخت سخن خوب و بد را پیدا کند و به فواید و آثار کم گویی آگاه گردد . ..... »

 

نکته قابل توجه :

البته باید تذکر داد که هدف اصلی از فواید خاموشی این نیست که انسان باید همیشه و در همه حال لب فرو بسته و زبان نگشاید و حتی در مقام احقاق حق خود و دیگران سکوت اختیار کند و به دفاع از خوب برنخیزد ، بلکه مقصود ، جلوگیری از هرزه گویی است زیرا اگر روایات سکوت را این گونه تفسیر کنیم که انسان باید در هر حال حتی در برابر ستم ستمکاران و مفسدان مهر سکوت بر لب زده و فریاد برنیاورد چنین تفسیری بی تردید مخالف ضرورت شرع است که امر به معروف و نهی از منکر را از اهم واجبات شمرده و سکوت در برابر ظلم را گناهی بزرگ می داند .

و لذا می بینیم که در طول تاریخ بارز ترین مثال امر به معروف و نهی از منکر را در واقعه کربلا اتفاق می افتد .




موضوع مطلب : مذهبی

گناهان

 

گرچه تمام گناهان از آن جهت که تمرد از دستور خداوندتعالی است ، بزرگ است اما با توجه به خصوصیات ذاتی و تبعات مختلف و آثار گوناگونی که در آنها وجود دارد می توان حدس زد که تمام گناهان با هم برابر نیستند . مثلا در نگاه به نامحرم شدت گناه کمتر از زنا است.

گناهان از آن جهت که مخالفت و سرپیچی از دستورهای پروردگار محسوب می شود بسیار زشت و ناپسند است و هیچ گناهی از این لحاظ کوچک نیست چنانکه کسی نافرمانی خدا را کوچک بشمارد مرتکب گناهی بس عظیم شده .

 

امام علی (ع) می فرماید: « شدیدترین گناه آن است که صاحبش آن را کوچک بشمارد »

 

نکته :

نخست آنکه گناهان قرقگاه الهی ( منطقه ممنوعه ) است . کسانی که می خواهند از ورود به این منطقه احتراز (دوری) کنند باید از نزدیک شدن به آن نیز اجتناب ورزند .

چنانکه خداوند می فرماید : « .... اینها حدود و مرزهای خداوند است پس به آن نزدیک نشوید . » « بقره/۱۸۷»

یا می فرماید : « .... اینها حدود الهی است ، از آنها تجاوز نکنید » « بقره / ۲۲۹»

و یا در آیه ای دیگر می فرماید : « به زنا نزدیک نشوید { یعنی در اطراف زنا از قبیل نگاه و ملامسه و عوامل شهوت انگیز وارد نشوید } که آن {زنا} عملی زشت و راهی نا درست است » « اسراء / ۳۲»

 

دوم عدم اصرار بر گناه است . یعنی گناه هر چند کوچک باشد مومن باید از آن دوری کند و اگر در اثر طغیان یا در اثر کوچک شمردن گناه مرتکب گناهی شود باید بی درنگ خدا را یاد کند و با اشک ندامت و آب توبه خود را شستشو دهد .

 

چنانکه خداوند متعال می فرماید : «صاحبان تقوا آنهایی هستند که اگر کار بسیار زشتی انجام دهند {:گناه کبیره} یا به خود ستم روا دارند {:گناه صغیره} بی درنگ خدا را یاد کنند و از او آمرزش بخواهند – و آیا کسی جز او آمرزنده است ؟ - و اینان با علم و آگاهی بر گناه اصرار نمی ورزند .» « آل عمران / ۱۳۵»

 

امیر المومنین (ع) می فرماید : « گناه کم را کوچک نشمارید ، زیرا گناهان کوچک به حساب شما نوشته می شود ، که در اثر تکرار و اصرا ، به گناهان بزرگ بر می گردد »

 

سرانجام شوم اصرار بر گناه

 

اصرار بر گناه ممکن است انسان را به مرز کفر و الحاد بکشاند ، چنانکه خدای تعالی می فرماید : « سرانجام آنها که به گناه اصرار می ورزند به تکذیب آیات خدا و مسخره کردن آن می رسد » « روم / ۱۰ »

 

چرا اصرا بر گناه چنین سرانجامی را در پی دارد ؟

زیرا اصرار بر گناه قلب آدمی را فاسد می کند . امام صادق می فرمایند : « پدرم امام باقر فرمود : هیچ چیز برای قلب زیانبارتر از گناه نیست چه آنکه قلب با گناه می آمیزد و با آن گلاویز می شود تا بالاخره گناه بر قلب چیره شده و ان را وارونه می سازد . »

 

امام صادق در حدیثی دیگر می فرماید : « گناه انسان را از عبادت و تهجد محروم می سازد و لذت مناجات با خدا را از او سلب می کند و تأثیر گناه از کارد برنده سریع تر است . »

 

و نیز می فرماید : « هر گاه خداوند عز و جل برای بنده ای خوبی بخواهد کیفر او را در دنیا جلو می اندازد و چنانچه بدی او را بخواهد به او مهلت می دهد تا در روز قیامت به طور کامل کیفر شود . »

این کلام مضمون آیه شریفه ۱۷۸سوره آل عمران است :

« آنها که کافر شدند { و راه طغیان پیش گرفتند } تصور نکنند اگر به آنان مهلت می دهیم به سود آنها است ما به آنها مهلت می دهیم که بر گناهان خود بیفزایند و عذاب خوار کننده ای برای آنها است . »




موضوع مطلب : مذهبی

دومین گام یقظه است یعنی بیداری از خواب غفلت و احساس مسئولیت به اینکه در این جهان با عظمت انسان بیهوده آفریده نشده است . که فرمود :

«اَفَحَسِبتُم أَنََّما خَلَقناکُم عَبَثا و اَنَّکُم إِلَینا لا تَرجِعون » «مومنون / ۱۱۵»

« آیا گمان می کنید ما شما را بیهوده آفریدیم و شما به سوی ما باز نمی گردید ؟

 

ولی افسوس بسیاری از مردم تا دم مرگ از خواب غفلت بیدار نمی شوند . لکن چه فایده که هوشیاری پس از مرگ تنها موجب ندامت و حسرت است و خداوند متعال انسانها را از چنین روزی بیم می دهد آنجا که می فرماید :

 

« وَ اَنذِرهُم یَومَ الحَسرَهِ اِذ قُضیَ الاُمورهم فی غفلته ... »«مریم / ۳۹ »

« بیم ده آنان را از روز حسرت آن هنگام که کار از کار گذشته و آنها در غفلت فرو رفته اند . .....»

 

پس ای دوست تا دیر نشده از خواب بیدار شویم و راه آخرت در پیش گیریم که فردا دیر است و پیک مرگ به ناگاه فرا می رسد




موضوع مطلب : مذهبی

از آنجا که دانشمندان علم اخلاق , هدف نهایی این علم را تهذیب نفس و خوشبختی و سعادت انسان می دانند و رسیدن به این هدف امکان ندارد جز از راه خودشناسی, از این رو , توجه شما را به اهمیت این موضوع از دیدگاه اسلام جلب می کنیم .

لیکن قبل از شروع بحث این سوال مطرح می شود که کدام نفس است که معرفت آن مقذمه تهذیب و تزکیه و وسیله شناخت پروردگار متعال است ؟

نفخه الهی ؟ نفس مُلهَمَه ( الهام کننده) ؟ نفس اماره ؟ نفس لوّامه ( سرزنشگر ) ؟ نفس مطمئنه ؟

نفس فانیه (فنا شونده) ؟ فطره الله ؟

    پاسخ این است که مقصود همه آنهاست , یعنی آن مجموعه ای که شخصیت انسان را می سازد.

 

در این جا ذکر این نکته لازم است که انسانها در وجدان ناخود آگاه خویش از این معرفت (خودشناسی) کم و بیش بی بهره نیستند که خداوند فرمود : « فطره الله التی فطر الناس لا یعلمون » یعنی بیشتر مردم آگاهی وجدان احساس فطری خویش ندارند , و به اصطلاح علم به علم ندارند.

بدیهی است آنچه موضوع تکلیف و منشا ثواب و عقلب است معرفت تفضیلی و آگاهانه است و به عبارت دیگر آنچه مهم است آگاهانه در این راه گام نهادن و خود را بازیافتن است .

 

روایات خودشناسی

 

تعبیراتی جالب در اهمیت خود شناسی از معصومین (ع):

 

پیامبر اکرم (ص) :

                         « مَن عَرَفَ نَفسَه فَقَد عَرَفَ رَبَّه »

 

                                                                  « کسی که خود را شناخت خدای خود را شناخته است »

 

حصرت علی (ع) :

« اَفضَلُ المَعرفَه الاِنسانِ نَفسَه »

                                       « برترین معرفت آن است که انسان نفس خود را بشناسد




موضوع مطلب : مذهبی

در پاسخ به این پرسش که چگونه انسان می تواند خود را تهذیب کند باید به چند نکته اساسی توجه کرد.

 

۱- چنانکه در تربیت و سلامت بدن ریاضت و ورزش لازم است در خودسازی و تهذیب نیز ریاضت و جهاد با نفس ضرورت دارد.

 

۲- همان گونه که در تربیت جسم از اندک شروع کرده و به تدریج بالا می روند در تربیت روح نیز باید از اندک شروع کرد و به تدریج به مراحل بالا و بالاتر رسید.

پیامبر اسلام فرموده است : « به راستی این دین استوار و پابرجا است , با مدارا در آن وارد شوید و بندگان خدا را به زور وادار به عبادت نکنید, پس مانند سوار وامانده ای خواهید شد که نه راه را طی کرده و نه مرکب را سالم نگه داشته است » « اصول کافی ج ۲/ ص ۸۶»

و نیز امام صادق (ع) فرمود : « من در نوجوانی بیش از اندازه عبادت می کردم . پدرم به من فرمود پسرم ! بیش از توان خود عبادت می کنی , خداوند عز و جل اگر بنده ای را دوست بدارد با عبادت اندک از او خشنود می شود .»« همان منبع »

 

۳- چنانکه در ورزش بدنی , تداوم و استمرار لازم است در ریاضت نفسانی نیز تداوم شرط است

 که خداوند تعالی فرموده « آنانکه می گویند پروردگار ما خدای یکتا است و سپس بر این گفتار استوار و پا برجا باقی بمانند فرشتگان بر آنها فرود آیند و به آنها گویند نترسید و اندوهگین نباشید .....»«فصلت/۲۰»

و از امام باقر نقل شده است : « محبوب ترین کار نزد خدای عزوجل آن است که انسان بر آن مداومت کند هر چند اندک و ناچیز باشد .»«اصول کافی ج۲/ص۸۲»

از احادیث بر می آید که کمترین مدت برای مداومت یک سال است .چنانکه امام صادق (ع) می فرمایند :« هنگامی که انسان کاری را شروع می کند باید تا یک سال آن را ادامه دهد .« همان »

 

۴- چنانکه در سلامت جسم , فعل و ترک (دارو و پرهیز) هر دو با هم موثر است در سلامت و تهذیب روح نیز فعل و ترک هر دو لازم است .

مانند ادای واجبات و ترک محرمات , تولی و تبری , و این باید ادامه یابد زیرا بدون آن هیچ  عملی پذیرفته نیست و آنها که صالح و طالح ( بدکار و ناصالح) و بد و خوب را با هم مخلوط می کنند راه به جایی نمی برند . چنانکه خداوند فرمود : « خداوند تنها از اهل تقوا می پذیرد » «مائده/۲۷»

 

۵- مهمترین چیزی که در جمیع مراحل باید رعایت شود حضور قلب و اخلاص است .

همان گونه که در ورزشهای جسمانی تمرکز اراده موثر است در عبادات شرعی و ریاضتهای نفسانی و نیز تمرکز اراده و اخلاص در نیس و حضور قلب نقش اساسی را ایفا می کند .

خداوند متعال در قرآن کریم مکرر بر این نکته تأکید دارد چنانکه می فرماید : « به آنها دستوری داده نشده بود جز اینکه خدا را با کمال اخلاص پرستش کنند .»« بینه/۵ »




موضوع مطلب : مذهبی
شنبه 85/12/5 :: 3:52 عصر

۱- معرفه النفس (خودشناسی و خدا شناسی)             ۲- تفظه ( خود آگاهی و احساس مسئولیت)

۳- تذکر ( خدا آگاهی )                                            ۴- تفکر و تدبر ( سیر در آفاق و انفس )

۵- حب و بغض فی الله ( تولی و تبری )                         ۶- علم به شرایع و احکام

۷- انتخاب رفیق صدیق و دوری از افراد ناصالح                  ۸- پرهیز از محرمات (دوری از گناه و معصیت)

۸- توبه و استغفار                                                   ۱۰- ادای فرایض و واجبات

۱۱- التزام عملی به نوافل و مستحبات و ترک مکروهات      ۱۲- مرابطه , مراقبه,محاسبه,معاقبه

۱۳- نیت , اخلاص, پرهیز از شرک و ریا و نفاق                 ۱۴- ریاضت و مجاهدت با نفس

۱۵- نظم و انضباط و تقسیم اوقات                                ۱۶- غنیمت شمردن فرصتها

۱۷- خدمت به بندگان خدا                                          ۱۸- توکل و اعتماد بر خداوند

۱۹- حسن سلوک و خوش رفتاری با مردم                      ۲۰- زهد

۲۱- قناعت

 

البته هر یک از این نقاط خوددارای مراتب و مراحلی است که نسبت به اشخاص و افراد و شرایط , شدت و ضعف پیدا می کند که شرح آن مجالی دیگر می خواهد . ولی اجمالا باید دانست که مصادیق واجب و محرام و مستحب و مکروه و مباح برای همه یکسان نیست چه بسا عملی برای فردی مستحب و برای دیگری واجب باشد.

مانند تهجد و شب زنده داری که برای مردم مستحب موکد و برای پیامبر واجب بود.

و نیز باید توجه داشت که ترتیب و طبقه بندی مذکور بر حسب برداشت و ملاحظاتی است که نویسنده کتاب مذکور در نظر داشته است و می تواند ترتیبی دیگر نیز داشته باشد.




موضوع مطلب : مذهبی
شنبه 85/12/5 :: 3:51 عصر

اخلاق :

کلمه اخلاق جمع خُلق و آن شکل درونی انسان است.

غرایز و ملکات و ثفات روحی و باطنی که در انسان است اخلاق نمایده می شود .

و به اعمال و رفتاری که از این خلقیات ناشی گردد نیز اخلاق با رفتار اخلاقی می گویند .

آنچه به عمل جنبه اخلاقی می بخشد بار ارزشی آن است نه حیثیت عینی و علمی آن , و لذا ممکن است فردی دارای فضایل فراورانی باشد بی آنکه بتواند از نظر علمی برای فصیلت و کرامت تعریفی منطقی ارائه دهد , و برعکس , امکان دارد کسی اصطلاحات علمی را خوب بداند ولی از فصیلت و نورانیت بی بهره باشد.

 

امیرالمومنین می فرمایند :

 

(( رُبَّ عالمٍ قَد قَتَلَهُ جَهلُهُ وَ عِلمُهُ مَعَه لا یَنفَعُه ))

 

چه بسا دانایی که جهل و نادانی اش او را هلاک می کند و علم و دانشش به جان او سودی ندارد.

این جهل همان کمبودهای اخلاقی و انسانی است که عالم را نابود می کند. بنابراین اخلاق محک فضیلت و رضیلت است.

اگر عدالت در علم اخلاق مورد بحث قرار می گیرد  از آن لحاظ که یک ارزش است درباره آن گفتگو می شود , نه به لحاظ آنکه یک نکلیف است . یعنی عدالت به عنوان فضیلت و کرامت در علم اخلاق وارد می شود ولی در علم فقه و حقوق به عنوان یک تکلیف حقوقی و اجتماعی مورد توجه قرار می گیرد .

 

فضایل اخلاقی زیربنای فطری دارد. چه بسا افرادی که الزام و تکلیف برای آنان غیر قابل تحمل است ولی کمتر کسی وجود دارد که بدون اخلاق و بدون تعهد اخلاقی بتواند در دنیا زندگی کند . حتی افرادی که به حسب ظاهر اخلاق را منکرند به شدت از آزادی و کرامت خود دفاع می کنند و ازتجاوز به آن اکراه دارند و اگر خود نسبت به عهد و پیمانی که بسته اند وفادار نیستند ولی انتظار دارند دیگران نسبت به عهد و پیمانشان وفادار باشند.

اینگونه افراد با اینکه منکر اخلاق و فضایل اخلاقی هستند ولی هیچگاه برتری جویی را بر خود نمی پذیرند . اینان دوست دارند فرزندانشان خوب از آب درآیند و در میان مردم به خوبی شناخته شوند و نیز دوست دارند که دولت و فرمانروایانشان عادل و همسایگانشان صالح و مهربان و امین باشند . این گونه امور بهترین دلیل بر فطری بودن ارزشهای اخلاقی است .




موضوع مطلب : مذهبی

مرحوم سید جواد ذاکر (سیدی یا مظلوم...) 

دانلود

مرحوم سید جواد ذاکر(آهای اهل زمونه) 

دانلود

مرحوم سید جواد ذاکر(وقتی حسین بن علی...)

دانلود




موضوع مطلب : دانلود مداحی

دانلود شب پنجم محرم حاج محرم جان کریمی

بسیار قشنگه از دست ندهید

قسمت 1

قسمت 2

قسمت 3

قسمت4

قسمت5

قسمت6

قسمت7

قسمت8

یا علی ما را از دعای خیرتان فراموش نکنید




موضوع مطلب : دانلود مداحی
پنج شنبه 85/12/3 :: 11:35 صبح

 

مهدی های جعلی

محمد بن عبدالله محض

 باگذشت سال ها از انقلاب زید، فرزند امام سجاد)ع) محمد، فرزند عبدالله که به محمد بن عبدالله محض معروف گردید، دیده به جهان گشود .او از نواده هاى حضرت مجتبى (ع) بود. به همین جهت فرصت طلبان و عناصر زورپرست، با استفاده از فرصت، او را مهدى موعود لقب دادند و روایت ساختگى المهدى... واسم ابیه اسم ابی. را بر او تطبیق کردند با این که مى دیدند این روایت با صدها روایت مسلم و قطعى مخالف است که حضرت مهدى(ع)را، فرزند حضرت عسکرى(ع)و دوازدهمین جانشین پیامبر(ص) و نهمین امام از نسل حسین(ع)معرفى مى کند(1) اما فرصت طلبان با وانهادن همه روایات پیامبر(ص) به این روایت جعلى چنگ انداختند و آن را به محمد بن عبدالله محض تطبیق دادند و آن گاه او را نفس زکیه نامیدند و برخى از مردم نیز با او دست بیعت فشردند. پدر او نیز با پسرش به عنوان بیعت با مهدى نجات بخش دست بیعت داد. نیز ازکسانى که با او دست بیعت فشرد منصور دوانیقى بود که پس از تشکیل حکومت عباسى، بیعت خویش را نقض کرد و پایه هاى مهدویت محمد بن عبدالله نیز فرو ریخت (2)

  1- براى اطلاع بیشتر رجوع شود به معجم احادیث الامام المهدى (ع) ج 1 ص 168
2- امام مهدى(ع)از ولاد ت تا ظهور، سید محمد کاظم قزوینی ص570

مهدى هرعی

 محمد بن عبدالله بن تومرت علوى حسنى معروف به مهدى هرعى از مدعیان مهدویت بود . او از مغرب عربى برخاست و دولت مهمى را در اوایل قرن ششم هجرى ریخت و به هنگامه مر گ خود، طبق وصیت او عبد المؤمن جانشین اوگردید. (1)

محمدحنفیه

نخستین کسى است که در اسلام، مهدى موعود نامیده شد.

محمد حنفیه فرزند برومند امیر مؤمنان على(ع) و مورد توجه خاص آن حضرت بود. شهرتش به حنفیه از این جهت است که مادرش خوله از قبیله بنى حنیفه بود. امیر مؤمنان(ع)او را آزادکرد، سپس به حباله نکاح (1)

حود در آورد. حصرت على(ع)به این فرزند ارزشمند علاقه اى وافر داشت و درباره او سخنان تحسین آمیزى فرموده از جمله تعبیر مشهور آن حضرت است که فرمود، محمدها اجازه نمى دهند که به خدا نافرمانى شود. راوى پرسید: محمدها کیانند؟ فرمود: محمد بن جعفر، محمد بن ابى بکر، محمد بن ابى حذیفه و محمد بن امیر المؤمنین. (2)

در جنگ جمل محمد حنفیه موقعیت بسیار ممتازى داشت. پرچم پیروزى در دست او بود، با شجاعت و

صلابت کم نظیرى، دشمن را به عقب راند، صف ها را شکست و امتحان نیکویى داد. در همین جنگ بود که از محمد حنفیه پرسیدند: چگونه است که در شرایط سخت و هولناک، پدرت ترا درکام خطر مى اندازد و هرگز برادرانت حسن و حسین را در این مواقع به میدان نمى فرستد محمد حنفیه با تعبیر بسیار ظریفى بیان داشت: حسن و حسین، دیدگان پر فروغ پدر هستند و من بازوى پرزور او مى باشم. پدرم با دست خود از دیدگانش محافظت مى کند. (3) روى این بیان، تردید نمى ماند در این که محمد حنفیه دقیقاً بر تمام برادرانش واقف بود وکسى نبود که به ناحق، دعوى امامت کند.

پس از شهادت امام حسین(ع) گروهى به امامت اوگرویدند و بیش از همه "مختار" بر محوریت او تکیه مى کرد و از مردم به نام او بیعت مى گرفت. ولى محمد حنفیه از کار او راضى نبود و هرگز بر این کار صحه نگذاشت . هنگامى که "ابو خالد کابلى " از جناب محمد حنفیه پرسید: آیا امام واجب الطاعة شما هستید به صراحت تمام فرمود: امام بر من، بر تو و بر همه مسلمانان على بن الحسین است. (4)

آن گاه براى این که امر امامت بر همگان روشن شود، با حضرت على بن الحسین به گفت وگو نشست. حجرالاسود را حکم قرار دادند، حجرالاسود به امامت حضرت سجاد(ع) شهادت داد، او نیز تسلیم شد. (5)

متانت درگفتار، اعتدال در رفتار و سلوک درکردار، به ضمیمه دانش سرشار، عقل پربار و دیگر محاسن اخلاقى، موجب شد که دل ها از محبت او پر شود و همگان حسن اعتقاد به او داشته باشند و همین موجب شد که مختار خود را به او منتسب کند، تا بتواند دلها را به سنوى خود جلب کند . ولى هنگامى که او از دسیسه مختار آگاه شد، از وى تبرى جست .

جناب محمد حنفیه در محرم سال81 ق در65 سالگى و در مدینه طیبه دیده از جهان فرو بست و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد. در مورد درگذشت او چند قول است: مدینه، طائف، ایله بین مکه و مدینه وقولى هم مى گوید: درگذشت او در رضوى و دفن در بقیع است.

فرقه کیسانیه، به امامت او معتقد بودند و او را پس از امیرمؤمنان، امام حسن و امام حسین (ع)، چهارمین امام مى پنداشتند . اکثریت قاطع کیسانیه معتقدند که او نمرده است؟ بلکه درکوه رضوى مخفى شده و پس از یک دوران استتار، سرانجام ظهورکرده و جهان را پر از عدل و داد مى کند. آن ها معتقدند که محمد حنفیه همان مهدى موعود است و از مکه ظهور خواهدکرد (6)

  1.غیبة طوس ص 398 فرق الشیعه ص 103.

2. فرق الشیعه، ص 102.

3. وفیات الاعیان ابن خلکان ، ج4 ص 72 1 .

4. مناقب آل ابى طالب، ابن شهرآشوب، ج 4 ص 1 2 1.

5. کافى، ج 1 ص 384 غیبة طوسى، ص 18.

6. با دعاى ندبه در پگاه جمعه، على اکبر مهدى پور ص83

 

 با تشکر از اینکه این مطلب را خواندید مطالب دیگر را نیز مشاهده کنید و نظرات را فراموش نکنید

یا علی




موضوع مطلب : سید ذاکر
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
پیوندها
امکانات جانبی

بازدید امروز: 52
بازدید دیروز: 70
کل بازدیدها: 499623