سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
حب الحسین اجننی
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

 
امام خمینی (س) در روز بیستم جمادی الثانی روز کوثر ولادت فاطمه زهرا (س) 1321ق/ 1281ش، در خانواده ای از اهل علم و مبارزه و تقوا و هجرت دیده به جهان گشود و در پنج ماهگی، پدرش آقا مصطفی به جرم حمایت از مظلومین به دست اشرار محلی به شهادت رسید. روح الله در آغوش مادری مهربان (بانو هاجر) و سرپرستی عمه ای دلسوز(صاحبه خانم) و دایه ای پرهیزگار (ننه خاور) پرورش یافت و همزمان آموزشهای اولیه سوارکاری و تفنگداری و تیراندازی را طی کرد.

دوره اول (از 1281- 1300ش)
دوران کودکی و نوجوانی روح الله همزمان با بحرانهای سیاسی و اجتماعی ایران سپری شد. وی از همان ابتدای زندگی، با درد و رنج مردم و مشکلات جامعه آشنا بود و تأثر خود را با ترسیم خطوطی به صورت نقاشی بروز می داد، و همراه خانواده و اطرافیان در سنگر دفاع ساخته و پرداخته و در کوران حوادث و مسائل به مجاهدی تمام عیار تبدیل می شد. برخی از حوادث متأثرکننده این دوران مثل بمب باران مجلس در نقاشیها و مشقهای خوشنویسی دوران کودکی و نوجوانی او منعکس شده و در دسترس است. از جمله قطعه شعری است در دفترچه یادداشت دوران نوجوانی (9-10 سالگی) با عنوان: «غیرت اسلام کو جنبش ملی کجاست» خطاب به ملت ایران:

هان ای ایرانیان، ایران اندر بلاست
مملکت داریوش دستخوش نیکولاست1

می توان از آن نوشته به عنوان اولین بیانیه سیاسی دوران نوجوانی روح الله یاد کرد، و دغدغه ذهنی او را راجع به مسائل مملکتی فهمید. تمایلات روح الله نسبت به قهرمانان و مبارزان تا حدی است که در نهضت جنگل، وی با سخنرانی و سرودن شعر در وصف میرزا، اقدام به جمع آوری کمکهای مردمی برای حمایت از نهضت جنگل نموده و بالاخره مصمم می شود که خود شخصاً به نهضت جنگل بپیوندد. و در فرصتی به جنگل سفر می کند و پایگاه میرزا را از نزدیک می بیند.2

تحصیلات روح الله
روح الله با بهره وری از استعداد فوق العاده، رشته های مختلف علوم را به سرعت طی کرد. علاوه بر فقه و اصول و فلسفه، عرفان را نیز در عالیترین سطح نزد اساتید برجسته آن زمان در خمین، اراک و قم طی کرد و در مدت 6 سال جهش فوق العاده ای داشت حتی اسفار را پشت سر گذاشت و از فضلا و شخصیتهای برجسته حوزه علمیه قم به شمار می آمد.3

اولین خطابه رسمی روح الله
روح الله ضمن تحصیل در اراک در ایام 19 سالگی در مراسم بزرگداشت « رکن اعظم مشروطه» مجتهد طباطبائی اولین خطابه خود را قرائت کرد و تحسین حاضرین را برانگیخت. این خطابه در واقع بیانیۀ سیاسی بود که به جهت قدردانی از زحمات و خدمات علمدار مشروطیت از جانب حوزه علمیه اراک از زبان یک طلبه جوان قرائت می شد.4

از قول روح الله نقل شده « ... پیشنهاد شد منبر بروم، استقبال کردم آن شب کم خوابیدم، نه از ترس مواجه شدن با مردم، بلکه به خود فکر می کردم فردا باید روی منبری بنشینم که متعلق به رسول الله است. از خدا خواستم مدد کند که از اولین تا آخرین منبری که خواهم رفت، هرگز سخنی نگویم که جمله ای از آن را باور نداشته باشم5 و این خواستن عهدی بود با خدا بستم، اولین منبرم طولانی شد، اما کسی را خسته نکرد ... و عده ای احسنت گفتند، وقتی به دل مراجعه کردم از احسنت گویی ها خوشم آمده بود، به همین خاطر دعوت دوم و سوم را رد کردم و چهار سال هرگز به هیچ منبری پا نگذاردم.»6

دوره دوم زندگی روح الله (از 1300ش-1320)
این دوره از زندگی روح الله با هجرت به قم آغاز شده است، با سیاستهای دین زدایی رضاخان و تا 1320 ادامه دارد، در این دوره روح الله مشغول تحصیل و تدریس و تألیف کتاب و آشنایی با علمای برجسته مبارزی همچون حاج آقا نورالله اصفهانی و مدرس و برخی دیگر می باشد. در این دوره اختناق رضاخانی؛ هدف علما حفظ حوزه قم بود. اهمیت آن در آن زمان کمتر از تأسیس حکومت اسلامی در سال 57 نبود.7

دوره سوم (از 1320-1340)
این دوره از زندگی امام با چهل سالگی آغاز می شود و مصادف است با دو حادثه مهم؛ یعنی بروز جنگ جهانی دوم و اشغال ایران، خروج رضاخان از ایران و آغاز سلطنت محمد رضا. بنا بر اعتقاد امام این زمان فرصت مناسبی برای قیام اصلاحی بود. با همه کوششها و اقدامات روح الله قیام مورد نظر صورت نگرفت. امام در این دوره عالمی است کامل و جامع الشرایط، رهبری است هوشیار با پشتوانه دانش و بینش سیاسی با کوله باری از تجربه دوران 20 ساله رضاخانی، که شناخت کاملی از اوضاع ایران و جهان دارد، لذا با صدور بیانیه ای در 11 جمادی الثانی 1363ق/1323ش زمان مناسب قیام را یادآوری می کند: «امروز، روزی است که نسیم روحانی وزیدن گرفته و برای قیام اصلاحی بهترین روز است، اگر مجال را از دست بدهید و قیام برای خدا نکنید و مراسم دینی را عودت ندهید، فرداست که مشتی هرزه گرد و شهوتران بر شما چیره و تمام آیین و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود کنند.»8

دوره چهارم زندگی امام (از 1340-1368)
این دوره همزمان با دو حادثه ناگوار آغاز می شود یکی رحلت آیت الله بروجردی (10 فروردین 1340) - که ضایعه ای برای جهان اسلام و در عین حال رفع موانع برای دشمنان ایران و اسلام بود. دیگری رحلت آیت الله کاشانی قهرمان مبازره با استعمار انگلیس که روزگاری نامش لرزه بر اندام دشمنان ایران و اسلام می انداخت. همزمان با تسلط امریکا بر امور مملکت، فشار بر رژیم برای اجرای اصلاحات آمریکایی افزایش یافت و در قالب اصلاحات ارضی و لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی با چشم اندازی ظاهراً مردم فریب رخ نمود ولی در باطن از اتحاد شومی خبر می داد و تسلط آمریکا و اسرائیل و عوامل آنها را بر کلیه شئون مملکت فراهم می کرد. در این زمان امام در برابر اصلاحات آمریکایی به شدت ایستاد و رژیم شاه به تلافی، در دوم فروردین 1342 که مصادف بود با شهادت امام جعفر صادق (ع) به مدرسه فیضیه یورش برد. در این حادثه تعدادی شهید و مجروح شدند. امام در پیامی به مناسبت چهلم فاجعه فیضیه دست به افشاگری زد :« من مصمم هستم که از پای ننشینم تا دستگاه فاسد را به جای خود بنشانم.» امام نطق تاریخی خود را در 13 خرداد 1342 در مدرسه فیضیه ایراد کرد و شاه فرمان خاموش کردن فریاد امام را صادر کرد. در شامگاه 14 خرداد امام دستگیر و به زندان قصر منتقل شد. صبح 15 خرداد خبر دستگیری امام به تهران و سایر شهرها رسید و مردم به خیابانها ریخته با شعار « یا مرگ یا خمینی» به سوی کاخ شاه به حرکت در آمدند و قیام با شدت سرکوب شد و به خون نشست. قیام (15 خرداد 1342) علی الظاهر با تبعید رهبر انقلاب به ترکیه و سپس عراق از جوشش و جنبش افتاد. واقعه مرموز شهادت آقا مصطفی فرزند امام در 56 روح تازه ای به جنبش دمید. چاپ مقاله ای توهین آمیز به امام و روحانیت در 17 دی ماه 1356 در روزنامه اطلاعات اعتراض شدید جامعه مذهبی را برانگیخت و قیام 19 دی ماه 1356 را به دنبال داشت. مراسم چهلم شهدای 19 دی قم به صورت پیامی در تبریز و اصفهان و یزد و شیراز و شهرهای دیگر ادامه یافت و به کشتار فاجعه 17 شهریور 57 منجر شد همچنین فرار شاه و ورود امام را به وطن نوید داد. مردم در پی استقبال بی سابقه خود در بهشت زهرا سخنرانی تاریخی امام خود را شنیدند و حکم سرنوشت ساز ایشان را در لغو حکومت نظامی در 21 بهمن 57 با جان دل گردن نهادند و در پیشگیری از حملات نیروهای رژیم با، مناطق حساس را سنگربندی و در مدت 24 ساعت مبارزه بی امان، طرحهای کودتاچیان را نقش بر آب و هرگونه فرصت را از آنها سلب کردند. و بالاخره پیروزی قیام 15 خرداد در شب 22 بهمن 57 به گوش رسید.

از صبحدم 22 بهمن تا 13 خرداد 1368(رحلت امام) حوادث سنگین بیشماری با محدودیت و نقش خصمانه آمریکا و حمایت همه جانبه دول غربی با کمک گروهها و احزاب متعدد چپ و راست در ایران در مقابله با انقلاب اسلامی بروز کرد. این حوادث آن قدر گسترده بود که در این مختصر نمی گنجد، فقط در یک جمله می توان گفت هر کدام از آن حوادث به تنهایی می توانست مسیر انقلاب را منحرف کند و به شکست بکشاند، اما الطاف الهی و هوشمندی امام و وفاداری و آگاهی ملت ایران، تمام توطئه ها را خنثی کرد به گونه ای که ملت ایران، در سال 1368 در حالی که با پیکر مطهر امام خویش پس از 11 سال تحمل سختی ها و مشکلات وداع می کرد، جمعیت چندین برابر بیشتر از لحظه ورود بود. عشق و پایداری مردم عمیق تر و قصدشان بر ادامه راه امام و انقلاب جدی تر و نظام شان علی رغم همه توطئه ها و حوادث پر ثبات تر از هر زمان دیگر بود. روانش شاد و راهش پر رهرو باد

________________________________________________

1- در این خصوص رجوع کنید به: کوثر (مجموعه سخنرانی های حضرت امام ... ) مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام ...، چاپ اول: 1371. جلد اول ص 615.
2- سید علی قادری، خمینی روح الله (زندگینامه امام خمینی ... ) مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، چاپ سوم، بهار 1382. جلد اول ص 232- 236.
3- امیررضا ستوده. پا به پای آفتاب (گفته ها و ناگفته ها از زندگی امام ... ) تهران، نشر پنجره، بهار 1373. جلد 1 ص 30.
4- رجوع کنید به: قادری، خمینی روح الله، ص 260، و نیز سرگذشتهای ویژه جلد 6، ص 11.
5- شیخ صدوق نیز در آغاز کتاب خود ( من لا یحضر الفقیه) می نویسد: من مانند دیگر منصفان نکرده ام که هرچه به ایشان رسد از روایات در تصانیف خود آورند ... و هرودوت می گوید: دلیلی ندارد آنچه را می گویم و می نویسم همه را قبول داشته باشم. و این است فرق دانشمندان الهی و غیرالهی. دانشمندان الهی چیزی را می گویند و می نویسد که خود آن را باور داشته باشند!
6- رجوع کنید به قادری، خمینی روح الله، ص 260 به بعد.
7- رجوع کنید به سخنان آیت الله پسندیده و آیت الله مظاهری، خبرنامه نخستین همایش حاج آقا نورالله اصفهانی، شماره اول ص16-17؛ شماره دوم ص13-12.
8- رجوع کنید به: صحیفه نور ( مجموعه 22 جلدی، رهنمودهای امام خمینی)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، چاپ سوم بهار 1382. جلد اول ص 4-6.




موضوع مطلب : مذهبی
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
 

 

 

منبع مجله ی  همشهری

روی صندلی نشستن برایش راحت نبود. از همان اول که با مدیر برنامه‌هایش (یا یک چیزی شبیه آن) آمد توی دفتر مجله، هنوز ده دقیقه نشده بود که بنا کرد به جابه‌جا شدن روی صندلی و پایش را جمع کرد و تقریبا چهارزانو نشست.

بعدش هم در تمام مدت مصاحبه، همین کار را می‌کرد. سه ربعی هم معطل شد تا مصاحبه شروع شد. سعی می کرد خیلی دور و بر را نگاه نکند. آقای منتظری هم حسابی ازش کار کشید.

با نور و چادر مشکی و بازی‌های فرمی! هلالی زیرچشمی حواسش به همه چیز بود (البته فکر می‌کرد ما نمی‌فهمیم). خب این‌جور حواس‌جمعی‌ها برای یک آدم مشهور، لازم است.  

  •  از شهرت، لذت می‌برید؟

معصوم (ع) فرموده‌اند که الشهره بلاء عظیم، یعنی شهرت در مسیر خوبش هم باشد، باز هم بلا است.

  •  پس چرا از این بلا جلوگیری نمی‌کنید؟

دست ما نیست که. بخواهیم یا نخواهیم در مسیر شهرت قرار می‌گیریم. همة آدم‌هایی که زیاد در انظار ظاهر می‌شوند این‌جوری‌اند.

  •  بالاخره دست خودتان است. بعضی‌ مداح‌ها اجازه نمی‌دهند ازشان عکس و فیلم بگیرند.

این کار خودخواهی است. این که من بخواهم خودم را در حیطة خودم نگه دارم به خاطر این که آسیب نبینم. این مسأله آسیب دارد، اما نفع هم دارد. خیلی از جوان‌ها هستند که به سمت ابی عبدالله آمده‌اند با همین چیزها. اگر صدای افرادی که از ایشان صحبت می‌کنید پخش می‌شد، شاید سببی می‌شد برای جذب جوان‌ها.

  •   اما این جذب، جذب به مجلس امام حسین نیست، جذب به سبک و آهنگ شما است.

وظیفة ما آماده کردن دل جوان‌هاست. معارف، کار روحانی‌ها است. من باید این جوان را بیاورم پای روضة اباعبدالله بنشانم. بقیه‌اش دیگر کار منبری و سخنران است.

  •  در مجالس شما که حجم سخنرانی، روضه و نوحه کم شده، همه‌ مجلس شما شده شور و از خود بیخود شدن.

اصلا این‌طور نیست. این سی‌دی‌ها را گلچین می‌کنند و فقط شور را می‌گذارند. چون مخاطب زیادی دارد. ما اول غزل امام زمان می‌خوانیم، بعد زیارت عاشورا. بعد غزل مصیبت، روضه، واحد و شور. یعنی یک برنامة کامل. قبل از جلسه قرآن می‌خوانند. بعد احکام می‌گویند برای بچه‌ها. بعد هم سخنرانی.

  •  پس این را قبول ندارید که جوان‌ها جذب سبک خواندن شما و همین هیجان و شور می‌شوند، نه مجلس ابی‌عبدالله؟

 نه این‌طور نیست. ما جرقه‌ایم. بالاخره باید یک جرقه‌ای باشد. من هم روز اول که رفتم در دستگاه ابی‌عبدالله، رفتم دنبال قیمه! بعد رفتیم طبل و دهل را دیدیم. بعد خدا رحمت کند شهید صابری را، گفت شما صوتت قشنگ است قرآن بخوان. بعد کم‌کم مداح نداشتند مجبور شدم من بخوانم. دوازده ساله بودم و یادم است یک شعر «برمشامم...» را فقط آن موقع بلد بودیم. که خواندم و خیلی هم خراب کردم و در رفتم!

  •  اما یک‌سری هوادارهای شما دقیقا به دید موسیقی، نوار شما را می‌خرند.

این‌طور نیست که همه برای موسیقی بیایند. من نمی‌گویم که هر کی می‌آید جلسة من برای ابی‌عبدالله می‌آید. دلیل‌های خودشان را دارند. رضا هلالی شاید برای ریا بیاید، ولی همه این‌طور نیستند. دایرة امام حسین(ع)، از بعد هدایت و رحمت بسیار وسیع است؛ بنده کسان زیادی را دیدم که تغییر و تحول پیدا کردند و به خدا رسیدند.

  •  رضا هلالی مخاطبانی را تربیت کرده که بعضی از آن‌ها فقط به خاطر سبک می‌آیند. می‌آیند موسیقی گوش بکنند. احساس گناه هم نکنند..

من حداقل کاری که کرده‌ام این بوده که 2 هزار تا جوان هر جمعه با دیدگاه‌های مختلف می‌آیند در جلسة ابی‌عبدالله می‌نشینند. همین که دو سه ساعت دنبال خطا و خلاف نمی‌رود، دنبال اشتباه نمی‌رود، برای من افتخار است.

  •  فرض کنید من یک جوان معمولی هستم. مهم این است که هیجان دارم. وقتی شور در مجلس شما غالب است، می‌آیم که انرژی‌ام را تخلیه کنم. شما حتی مثل بعضی پارتی‌ها بالا و پایین می‌پرید.

اختصاص شور برای جلسه فقط یک ربع است.

  •  واقعا؟

واقعا‌. شاید محرم بشود نیم ساعت. اما چون گلچین می‌کنند و می‌گذارند، فکر می‌کنید که همه‌اش شور است. مثلا در هفتگی‌هایمان واحد نداریم و از نوحه می‌رویم توی شور. چون برنامه‌مان، یک ساعت و نیم بیشتر نیست. ما باید همة این‌ها را در یک ساعت و نیم انجام بدهیم. نمی‌شود دوسه ساعت مردم را بنشانیم که.

  •  از این یک ساعت و نیم چقدرش شور است؟

یک ربع. نهایتا بیست دقیقه. شما فکر کن همة این‌ها را بخواهیم ما در این زمان بگنجانیم، چقدر می‌توانیم مردم را بنشانیم گریه کنند و سینه بزنند؟

  •  یعنی روضه و غزل و دعا و نوحه و زمینه و واحد به اضافة زیارت عاشورا در یک ساعت و نیم خوانده می‌شود و یک پنجم آن شور است. یک پنجم زیاد نیست؟

نه. بعضی موقع‌ها هم نشسته سینه می‌زنند. مستمعین هم مختلف‌اند. خیلی‌ها می‌گویند روضه کم می‌خوانی. یکی هم می‌گوید آقا شور کم می‌خوانی. این سلیقه‌ای است.

  •  ما می‌توانیم جوان را به هر قیمتی به مجلس امام حسین بیاوریم؟ با ترانه‌های عاشقانه یا حرکت‌های صرفا احساسی؟

نه‌خیر.

  •  خب چرا مثلا شور آقای [...] می‌شود دو دقیقه و شور شما این‌قدر طول می‌کشد؟

چقدر مستمع دارند ایشان؟ در هفته شاید 60 نفر. آن هم با چه گروه سنی. اما مستمع هفتگی ما حدودا دو هزار نفر است و غالبا جوان هستند. از هشت هزار نفر هم بیشتر می‌شود.

  •  این چیزی را اثبات نمی‌کند. مگر جمعیت زیاد بیاید مهم است؟ نحوه عزاداری مهم نیست؟

آقای [...] استاد هستند و خیلی هم بزرگ هستند. اما ایشان اگر با آن سبک بخواهد بخواند، از 60 نفر مستمعین‌اش چند نفر جوان هستند؟ 20 نفر. حالا این 2 هزار تا جوانی که به مجلس هلالی می‌آیند، اگر مجلس هلالی نیایند و مجلس او هم نروند کجا خواهند رفت؟

  •  ولی نباید که از یک وسیلة غلط برای هدف درستتان استفاده کنید.

خب این وسیلة غلط چیست؟

  •  مثلا وقتی که شما با آهنگ شادمهر نوحه می‌خوانید، در ذهن من همان ترانة عاشقانة او تداعی می‌شود.

من نگفتم که اشتباه نکردم، گفتم خوانده‌ام ولی به اندازة این انگشت‌های دست هم نبوده. این را هم اول یکی دیگر خواند، من واقعا‌ لذت بردم. نمی‌دانستم. گفتم این را بده من بخوانم و بعد خواندم، چون من مشهور بودم، مشکل پیش آمد.

آقا هم نه دعوا کردند با کسی، نه گفتند که این‌هایی که تا حالا خوانده‌اند اعدامی‌اند. خیلی قشنگ فرمودند شما که می‌توانید سبک‌هایی ابداع کنید و خودتان بخوانید، بهتر است از این استفاده کنید. و من بعد از این مسأله فکر نکنم چیزی خوانده باشم که یک درصد مثلا آن‌ور آبی باشد. در ضمن مثلا خیلی از این آهنگ‌ها، آهنگ‌هایی بوده که از صدا و سیما و رادیوی جمهوری اسلامی‌ پخش شده. من بیش از صدها سبک و ملودی خوانده‌ام تا الان. از این تعداد همه گیر داده‌اند به چی؟ به همینی که اندازة انگشتان دست نیست که گاهی ندانسته هم  بوده.

  •  به هر حال این که شما شروع کنندة این جریان بوده‌اید و حالا بعضی‌ها همان روال را ادامه می‌دهند، مسؤولیتی را متوجه شما نمی‌کند؟

من به آن‌ها تذکر داده‌ام که این کار را نکنید. اگر هم من کردم اشتباه کردم. اما از من که حرف شنوی ندارند.

  •  یعنی الان به این دقت دارید که کار خطایی نکنید که بعدا یکی از شما الگو بگیرد؟

البته اگر خودشان را رقیب ندانند. چون یکی از این مداح‌ها می‌گفت که ما بالاخره نفهمیدیم که ما ادای رضا هلالی را در می‌آوریم یا رضا هلالی ادای ما را(!) من چطور می‌توانم به این بگویم که فلان کار را نکن؟

  •  آهنگ‌های بنیامین چطور؟ به نظر شما آیا سبک و مدل بنیامینی شایستة مجلس امام حسین(ع) هست؟!

آن موقع هنوز نوارش نیامده بود. توی موبایل‌ها بود. ما فکر نمی‌کردیم که این بخواهد ترانة بدی باشد. آهنگ هم مال مثلا فلان خوانندة آن‌ور آبی نیست. مال خود ایران است. هنوز هم آقای بنیامین در کار نبود. اگر هم بود اسمش وحید بهادری بود که در مجلس روضة آقای [...]‌ می‌آمد. پس هم موجه است این شخص، هم آهنگش آن‌ور آبی نیست، ما هم استفاده کردیم و خواندیم. تا گل کرد، نوار آقای بنیامین هم بعد از آن آمد بیرون. تقصیر ما چیست آقا این وسط؟

  •  به نظرتان این سبکی که می‌خوانند، یکی حسین حسین می‌گوید و یکی رویش نوحه می‌خواند کار درستی است؟

همه‌اش اتفاقی بوده. فــکر نکن که ما نشســتیم با همدیگر هماهنگ کــردیم که من این‌جا را می‌خوانم شما این‌جا را بخوان.

  •  باور کردنی نیست. دفعه اول ممکن است اتفاقی باشد، اما تعداد شورهایی که با این سبک خوانده شده‌اند کم نیست. نتیجه‌اش هم این می‌شود که ماشینی که از کنار من رد می‌شود،  من همان دوپس دوپس را  می‌شنوم. در حالی که حسین حسین می‌گوید.


خب این هم یک سبک است آقا. یک سبک خواندن است.

  •  البته ما که فقط «سین»‌اش را می‌شنویم.

نه. من نام حسین را کامل می‌گویم.

  •  اشعاری را که به افراد توهین می‌شود و به حیوان تشبیه می‌شوند  می‌پسندید؟

من نمی‌خوانم. اما در مجلس خصوصی خودمان شاید. می‌گویند انسان اشرف مخلوقات است چرا به‌اش می‌گویید سگ؟ من می‌گویم شما انسان باش من همان سگ هستم.

  •  شما می‌گویید نمی‌خوانید ولی بعد می‌گویید اشکالی هم ندارد. اگر اشکالی ندارد پس چرا نمی‌خوانید؟

چون عام نمی‌پسندد. شاید آن درکی که من داشته باشم از این مسأله، عام نداشته باشد.

  •  فقط بحث عام است؟ علما این کار را تأیید می‌کنند؟ این کار، با دین تعقلی منافات ندارد؟

خیلی از بزرگان ما بوده‌اند که در اشعارشان کلب را آورده‌اند.

  •  شعرهایی که  در وصف خط و خال و چشم و ابروی اهل بیت گفته می‌شود چطور؟

آقا فرمودند از شجاعت، دلاوری، عبادت، ایثار و اخلاص او بگویید. حالا اگر یک بند هم از زیبایی او بگویید...

  •  و شما هم این کار را کردید؟ یعنی واقعا اگر کسی نوحه‌های شما را گوش کند وجوه معنوی امام حسین(ع) را می‌شنود؟

بله آقا. یک نمونة این نوحه‌های خوب این است. «استاد نبرد و میدان/ بر جسم همه عالم جان/.../ بر تخت دلیری سلطان.../ آن موج خروشان عشق/ آن صاحب دستان عشق/ روح و سر و سامان عشق»

  •  با لطمه زدن به بدن موافق‌اید، حتی اگر ادا باشد؟ صورت‌های بعضی‌ها که از روضة شما و بعضی مداح‌های دیگر بیرون می‌آیند، داغان است.

من که نمی‌توانم جلوی شما را بگیرم بگویم که داری لطمه می‌زنی یا داری ادا درمی‌آوری. ببین، در مجلس امام حسین(ع) ریا‌یش هم قبول می‌شود. آن‌قدر بزرگوار هستند. ما بر طبق روایات حرف می‌زنیم، من حرف نمی‌زنم. ما اصلا تباکی کردن داریم در مجلس اهل‌بیت. مثلا دارند روضه می‌خوانند، حالت گریه را بگیریم ثواب دارد. من هم نمی‌توانم بگویم این دارد الکی ادا درمی‌آورد یا این که دارد گریه می‌کند. من وظیفه ندارم به دیگران نگاه کنم. من وظیفه‌ام این است که خودم درک کنم که چه‌کار دارم می‌کنم. آن‌هایی هم که به سر و صورتشان لطمه می‌زنند خودشان مسؤول کار خودشان هستند.

  •  ببینید، مقدار زیادی از توجه جوان‌ها در حوزة دینداری به جای تعقل، دارد می‌رود به سمت این که با مداحی حال کنند. یعنی دنبال حرف حساب یک روحانی برجسته نمی‌روند.

خب، توی این برهه چه چیزی هست که این جوان اگر برود به سمت آن بهتر است تا بیاید این‌جا؟ روحانی‌ها باید بیشتر کار می‌کردند. این ضعف از منبر بوده شاید. اگر آن منبری به نحو احسن وظیفة خودش را انجام می‌داد، شاید الان وضع جامعه این‌طوری نبود، بعضی‌ها می‌خواهند تقصیر همه مشکلات اجتماعی را به گردن چند تا مداح بیندازند. حالا که ما باز هم در این برهه توانستیم عده‌ای از این‌ها را حفظ کنیم؛ الانش هم که داریم می‌گوییم آقا تشریف بیاورید منبر بروید، خیلی از آقایان نمی‌آیند. مثلا، به خاطر این که می‌گوید  افت‌دارد. برای کسانی صحبت کنم که آمده‌اند برای رضا هلالی. مگر هلالی چه‌اش هست؟

  •  به هر حال مداحی‌های امروز می‌تواند کمکی بکند که بار تعقل دینی تقویت بشود؟

به اندازه‌ای که من بتوانم تأثیرگذاری داشته باشم روی مستمع خودم. اصل کار دست منبر است آقا! دست روحانی است. من هم در کنارش، به اندازة سنم.

وقتی دل رقیق می‌شود و آمادة پذیرفتن معارف دین می‌شود، این روحانی کجاست که بیاید و این معارف را بگوید؟ یا هر کس دیگری که قرار است این کار را بکند. وظیفة رضا هلالی این نیست که هم احکام بگوید، هم منبر باشد و هم معلم و مربی تربیتی.

  •  حتی اگر به گفته خودتان 8 هزار نفر مستمع داشته باشید؟ شما و بقیه مداح‌ها به رسانه تبدیل شده‌اید. وقتی این‌قدر برد دارید، باید مراقب همه چیز باشید.

آقا من قرار نیست هم بشوم شیخ حسین انصاریان و هم بشوم رضا هلالی. بچه‌هایی که دارند می‌آیند هیأت، باید مقرب‌تر بشوند. باید به سمت خدا بروند. باید بندگی‌شان با وضوح‌تر بشود. من همة این‌ها را قبول دارم. ولی اگر نشود قرار نیست من اعدام بشوم. چرا ما نباید حمایت بشویم؟ بیایند مشکلات ما را بگویند، راهکارها را هم بگویند، کمک کنند. بعد از من هم بخواهند. بگویند این کار را بکن، آن کار را بکن. من هم روی چشمم. شما بگو تو این زمانه بد با چه بهانه‌ای می‌توانید 8 ، 10 هزار تا جوان را جمع کنید یک‌جا؟

  •  حالا برویم سراغ شایعاتی که اطراف اسم شماست. جایی گفته بودید قضیة پرادوی شما شایعه است. از اول شایعه بوده یا الان شایعه شده؟!

نه. چون تو روزنامه یک شخصی آمد نوشت پابرهنه می‌رویم کربلا با پرادوی هفتاد میلیون تومانی برمی‌گردیم، شایعه شد. بعدش هم معذرت خواستند. اما چیزی عوض نشد، حرف دیگر افتاد تو دهن‌ها، بعضی‌ها هم دامن زدند...

  •  قدیم‌ها که سوار می‌شدید!

نه. یک بار در پرادوی کس دیگری و بغل دستش سوار شده بودم.

  •  زانتیا چی؟

زانتیا چرا، سوار می‌شدم.

  •   از کجا؟

برای کسی بود، امانت مدتی دست من بود 1 یا 2 ماه، اما به نام ما تمام شد. من 15 شب روی رفاقت رفتم خواندم. آمدند گفتند تو نوکر مادرمان هستی، باید یک وسیله زیر پایت باشد. خودشان آمدند یک ماشین برای ما گرفتند، سندی هم به نام ما نزدند. اما به نام ما تمام شد که این ماشین مال من است. در صورتی که صاحب این ماشین من نبودم.

  •  اصـلا چرا قـبول کـردید؟ این‌جور کارها آدم را کم‌کم بــه مســائل حـاشیه‌ای نمی‌کشاند؟

من که توی مجلس می‌روم پول نمی‌گیرم. هر جا که بخواهیم برویم کار کنیم، هم که شأن ما نیست. چلوکبابی بزنیم، می‌گویند رضا هلالی رفته چلوکبابی زده. بروم ساندویچی بزنم یک چیز می‌گویند. بروم کار آزاد پوشاک بکنم، می‌گویند هلالی فلان.

چه کار بکنم؟ باید بروم تو یک دفتری بایستم مثلا 120 تومان 150 تومان، با یک دیپلم. بعد من چطوری می‌توانم پاسخگوی این همه چیز باشم. از رضا هلالی انتظار دارند که تو خانه‌اش پر از گونی برنج باشد. که یک نفر اگر آمد گفت آقای هلالی من مستضعف‌ام، من گرفتارم، کمکش کند. همین‌طور خانوادة من. چرا پدر و مادر من هنوز باید مستأجر باشند؟
مجموعة فرهنگی ما باید یک فکری به حال رضا هلالی‌ها بکنند، یک برنامه‌ای برای رضا هلالی بریزند که مجبور نباشد به خاطر گذشتن اموراتش هر چیزی را قبول کند.

  •  الان چه ماشینی دارید؟

الان هیچی. به من می‌گویند خانه‌ات پاسداران است. وضع مالی‌ شما توپ است یا ثانیه‌ای پول می‌گیری، خدا شاهد است اصلا این‌طوری نیست. الان تهران‌پارس می‌نشینم. قبلا هم مجیدیه بودم.

  •  رابطه‌تان با مداح‌های دیگر چطور است؟

من با هیچ‌کدام از مداح‌ها الان رابطه ندارم. الان هیچ‌کدام از مداحان تحویلمان نمی‌گیرند...

  •  چرا؟

به خاطر آن فیلمی که از من پخش شد. کسی هم زنگ نزد از من بپرسد که چی شده. چی هست چی نیست. انگار منتظر بودند.

  •  می‌شود راجع به ماجرای سی‌دی صحبت کنیم؟

 آن فیلم که از من پخش شد فیلم همسر شرعی و قانونی و دائم من بود که ناجوانمردانه آن را دست عموم پخش کردند.

  •  چه کسی فیلم‌برداری کرده بود؟

خواهر خانمم.

  •  چطور خواهر زن شما فیلم را بیرون داد؟

خواهر زن من نداد بیرون. تلفن را برده بودند برای تعمیر. از توی کارت حافظه کپی شده بود روی گوشی. بردند تعمیر بکنند که به بیرون درز کرد. و پاساژ[...] که پخش سی‌دی‌های ما را می‌کردند، متأسفانه یکی دو تا از این مغازه‌هایشان آمدند سی‌دی را چاپ کردند به صورت وسیع و پنج هزار تا پنج هزار تا در میادین شهر پخش کردند. کسی هم نیامد پیگیری بکند. ما که نباید می‌گذاشتیم از خانواده‌مان فیلم بگیرند. ولی معلوم نشد این حریم خصوصی فقط مخصوص بازیگرهاست یا شامل بقیه هم می‌شود!

  •  فرض کنیم شما در این ماجرا کاملا مظلوم واقع شده‌اید. آن موقع که خواهر خانم‌تان داشت فیلم می‌گرفت نباید بیشتر حواستان را جمع می‌کردید؟

من نگفتم خطا نکردم. اما دیگر این را فکر نمی‌کردم که توی آشپزخانة خانة مادر خانمم که نشسته‌ام، آن‌جا هم قرار است یک فیلمی در بیاید که در کل ایران پخش بشود. خودم هم دیدم فیلم را داشت می‌گرفت، گفتم چه کار داری می‌کنی، گفت دارم عکس‌هام را چک می‌کنم. یعنی دروغ به من گفت. حالا اشتباهی است که کرده. فیلمی است که پخش شده و همه هم دیده‌اند و هر کسی هم یک اظهارنظری کرده. اما الان بعد از گذشت این همه مدت، چرا من را منع‌ام می‌کنند از منبرها؟ چرا منع‌ام می‌کنند از صدا و سیما که نباید پخش بشود؟

  •  شما به عنوان یک مداح نمی‌توانید بگویید من هم اشتباه دارم مثل آدم‌های دیگر. وضع شما فرق می‌کند.

بله حسنات الابرار سیئات المقربین. اما انسان ممکن‌الخطاست، برای یک دانش‌آموز که تجدید می‌گیرد، گوشش را می‌کشند. نه سرش را ببرند. الان دارند سر من را می‌برند.

  •  شده تا حالا بگویید که من امسال مثلا یک چیز جدید جور کنم که کف همه ببرد.

نه اصلا، ما برای رقابت یا پوززنی نیامدیم. اما امسال می‌خواهم سبک را کمی عوض کنم. برنامه را آرام‌تر می‌کنم؛ که هم مستمعین و هم خودم کمتر اذیت بشویم.

  •  پول هم می‌گیرید؟

نه آقا صله می‌گیرم. تعیین نمی‌کنم. صله یعنی هدیه، هدیه را که تعیین نمی‌کنند.

  •  رقم بگویید.

نه آقا تو رو خدا. استغفرالله.

  •  در مورد مرید و مراد بازی نظری ندارید؟

خوشم نمی‌آید. اصلا. جدا می‌گویم.

  •  لابد به‌اش دامن هم نمی‌زنید؟

اصلا. سعی می‌کنم تا آن‌جایی که بتوانم مرید و مرادبازی راه نیندازم. چون نه به سن من می‌خورد و نه جنبه‌اش را دارم.

  •  اگر پیش بیاید جلویش را می‌گیرید؟

شما همین ماجرای لباس را ببینید، تا دیدم دارد مد می‌شود عوضش کردم. اما من نمی‌توانم دل کسی را بشکنم. یعنی هیچ‌وقت به خودم این اجازه را نداده‌ام، نمی‌توانم طرف که می‌آید جلو بگویم بلند شو برو. با این که می‌دانم شاید به من ضربه بزند. دوست ندارم دل کسی را بشکنم. تا حالا هم نشکسته‌ام. هیچ وقت.

  •  خوشتان می‌آید که جوان‌های زیادی مدل ریش و لباس و تسبیح گرفتن شما را تقلید می‌کنند؟

خوشحال‌ام. چون این مدل ریش من و این لباسی که من می‌پوشم اشتباها به اسم لباس شمشیری عبدالرضا هلالی معروف شده، مال بچه‌های جبهه بوده. متأسفانه به مرور زمان از یادها رفت. یعنی تیپ مداحی شد کت و شلوار که مال انگلیسی‌ها است. حالا چرا نباید این تیپ مال خودمان باشد؟ تیپ بچه‌هایی که فداکاری کردند برای دین‌مان، برای انقلاب‌مان. انگشتر خاصی هم نینداخته‌ام. محاسنم هم... آزادی است دیگر. ما دوست داریم که این‌طور باشد.

  •  از محضر استادان استفاده می‌کنید؟

من از محضر تمام مداحان استفاده می‌کنم. هر چیزی که زیبا باشد من استفاده می‌کنم.

  •  نه، یعنی این که بروید بگویید آقای فلانی من آمده‌ام تلمذ. من مداح هستم و این همه به من اقبال شده، آمده‌ام از شما اصول را یاد بگیرم. اصلا استاد اخلاق دارید؟

قرار نیست بگویم که آقا. بله. اسمش را نمی‌توانم بگویم.

  •  اسمشان را نمی‌خواهیم، فقط می‌خواهیم بدانیم دارید یا نه.

بله آقا، هستند. مگر می‌شود من بدون این که کسی را داشته باشم، بخواهم بروم همین‌طوری. آدم باید زانو بزند. باید سر سفره بنشیند.

  •  قبول دارید که سلیقة مردم را می‌توانید عوض کنید؟

بله.

  •  آیا غیر از این که به این فکر کنید که برنامه‌ام چطور پرمخاطب‌تر باشد و حس و حال بیشتری داشته باشد، به این فکر می‌کنید که هر بار کاملش کنید و چیزی به آن تزریق کنید؟

همة سعی و تلاشم بر همین است که بتوانم جوان‌های بیشتری را بیاورم پای منبر امام حسین(ع). با این دستگاه، با این حرکت، با همین بحث عاشورا بیشتر آشنا بشوند. فقط محدود به روزهای دهه عاشورا نکنند. در کل سالشان بتوانند با امام حسین(ع) آشنا بشوند.

  •  اگر روزی به این نتیجه رسیدید که این سبک و سیاق درست نیست و ضربه می‌زند، یا ماندگار نیست و چیز مفیدی نیست، آیا حاضرید به همان سبک و سیاق قدیمی‌ها روضه بخوانید، حتی اگر تا مدت‌ها هیچ مخاطبی نداشته باشید؟

آدم همیشه باید اشتباهات خودش را قبول کند. اگر اشتباهی می‌کند آن‌قدر مرد باشد و شجاعت داشته باشد که بگوید من اشتباه کردم. اما تا آن‌جایی که فکر می‌کنم، راه و هدفمان انشاءالله مسیر امام حسین(ع) است. در مسیرمان هم اشتباهات زیادی داریم، داشتیم و خواهیم داشت. همیشه هم سعی بر تصحیح کارهایمان داشتیم.

  •   شما این همه هوادار دارید و بعد ادعا می‌کنید از طرف بزرگان مهجورهستید و جریانی که شروعش با خودتان بوده از شما حرف شنوی ندارند. از این وضعیت راضی هستید؟

کسی که می‌خواهد کربلایی بشود، زندگی در دنیایش بدون بلا نیست.

  •  حاضرید چه کاری بکنید که از این وضع در بیایید؟

این وضع خوب است آقا! بد نیست. فقط ناموسی‌اش یک خرده ناراحت کننده است. والّا تو سر من زدن و این کارها یک چیزهای طبیعی است. بگذریم که یک عده هم از روی نادانی حرکاتی می‌کنند. این را نباید به پای همه گذاشت. همة مردم این‌طوری نیستند. خیلی هم به ما محبت دارند.

  •  ببینید، با تمام اتفاقاتی که تا به حال افتاده و با آن چند هزار نفری که مستمع دارید، اگر همین روال ادامه پیدا کند، فکر نمی‌کنید رضا هلالی باز می‌شود قهرمان و می‌رود بالا؟

آخر ما دنبال قهرمانی نیستیم.

  •  شما که می‌گویید اهل مریدپروری نیستم، جلوی این موضوع را می‌گیرید؟

چه‌جوری جلویش را بگیرم. جز سکوت و صبر؟

  •  فکر نمی‌کنید که چند سالی بروید و نباشید مثلا بروید خانه برای دل خودتان بخوانید.

نمی‌شود. دوست ندارم. اگر وظیفه گردنم نبود این کار را می‌کردم. به چه قیمتی من بروم کنار؟ به این قیمت که خیلی از بچه‌هایی که شاید ما را دوست دارند و می‌خواهند با این نواها به یک جایی برسند ناامید بشوند؟ شاید حس کنم که می‌توانم تقدیر آن‌ها را تغییر بدهم.

  •   این را قبول دارید که خیلی زود به شهرتی رسیدید که بعدا پدرتان را درآورد؟

صد در صد. همین‌طور است. ما غوره نشده مویز شدیم. البته خواست خداست همیشه. حالا نمی‌دانم چه حکمتی در کار بوده اما این‌طوری شد دیگر. نمی‌دانم.

  •  پیش خودتان نمی‌گویید ای کاش به این شهرت نمی‌رسیدم؟

ای کاش که خالص بودیم در راه امام حسین(ع). این بهتر است.

منبع مجله ی همشهری

 
     
  




موضوع مطلب : مذهبی

 

یا ابا صالح المهـــدی، امان از لحظه های غفلت که شاهدم هستی...

 

" مقام رضا و توکل "

از امیرمؤمنان روایت شده که پیامبر(ص) در شب معراج از خداوند پرسید:

خداوندا! کدامین عمل از سایر اعمال برتر است؟

خداوند فرمود: هیچ چیز نزد من از "توکل بر من" و "رضایت به آنچه من قسمت کرده‌ام" برتر نیست.

 

" لزوم توجه به نماز و درک حضور خداوند "

      خداوند( در شب معراج خطاب به پیامبر): ای محمد! از سه دسته از بندگانم در شگفتم...

      1.   بنده ای که به نماز می ایستد و می داند دستان خود را به سمت چه کسی بلند کرده

       و در برابر چه کسی ایستاده، و در عین حال خواب‌آلود است.

      2.   و در شگفتم از بنده‌ای که غذای امروزش فراهم است و کوشش می کند برای فردای

      خود غذا ذخیره کند.

      3.   و نیز در شگفتم از بنده‌ای که نمی ‌داند من از او راضی یا خشمناکم، و در عین حال

او همواره شاد و خندان است.

 

" خصلت‌های بهشتیان "

      خداوند: ای احمـــد! به عزت و جلالم سوگند، هر بنده‌ای که چهار خصلت در خود پدید آورد،

      او را وارد بهشت می‌سازم:

1.   زبان خود را از بیان آن‌چه که برای او مفید و لازم نیست حفظ نماید.

2.   دل خود را از وسوسه نگاه داشته و اجازه ورود وسوسه‌های شیطانی به قلب خویش ندهد.

3.   گرسنگی را موجب چشم روشنی خود بداند.

 

 

-:- دعای حضرت فاطمه زهرا در تعقیب نماز عشا -:-

بارالها رحم کن زمین خوردنم را هنگام مرگ!

وفراق دوستان و تنهایی‌ام را هنگام جای گرفتن در قبر...

وغربتم را در روز قیامت...

ونیازم را در آن هنگام که برای حسابرسی در پیشگاهت قرار می گیرم...

 




موضوع مطلب : مذهبی

یاران امام زمان ـ ارواحنا فداه

یکى از مهمترین عوامل زمینه ساز ظهور امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ پیدایش افرادى شجاع و قوى دل است; ایشان یاران امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ خواهند بود همیشه امامان معصوم ما با کمبود رادمردانى استوار مواجه بودند و چون زمینه ى قیام فراهم نمى شد، علیه دولتهاى باطل حرکتى نمى کردند. در زمان غیبت نیز این معضل وجود دارد تا نزدیک زمان ظهور، در آن زمان در اقصى نقاط دنیا عدّه اى پدید خواهند آمد که دلهاى آنها همچون پاره هاى آهن است چنانکه در صفات ایشان بطور مفصل سخن خواهیم گفت.


 

طبق روایات تعداد آنها 313 نفر است که تعداد زیادى از آنها از اهل همان زمان هستند و عدّه اى هم در زمانهاى قبل مى زیسته اند که از قبر خارج شده و براى یارى و نصرت دین خدا با امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ پیمان مى بندند. 


 

در ستایش از این گروه وارسته و شایسته اى که خداوند اینان را برگزیده است و به همراهى و یارى حضرت مهدى ـ ارواحنا فداه ـ مفتخرشان ساخته، روایات بسیارى وارد شده است. در این روایات ضمن ترسیم شخصیّت ارزشمند و نقش سازنده و اوصاف برجسته ى آنان، از چگونگى پیوستن آنان به امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ در مکّه، سخن رفته و فراتر اینکه، آیاتى از قرآن شریف در مورد آنان تأویل شده است. از باب نمونه در ذیل آیه ى شریفه ى:


 

 (فاستبقوا الخیرات أینما تکونوا یأت بکم اللّه جمیعاً)([10]


 

) در کارهاى نیک سرعت جویید که هر کجا باشد خداوند شما را گرد خواهد آورد.


 

 از امام صادق ـ علیه السلام ـ آمده است:


 

یعنی اصحاب القائم، الثلاثمائة وبضع عشر وهم ـ واللّه ـ الأمّة المعدودة یجتمعون فی ساعة واحدة کقزع الخریف([11]).


 

 این آیه ى شریفه اشاره به 313 نفر یاران اصلى حضرت مهدى ـ ارواحنا فداه ـ دارد. بخداى سوگند! که آنان در شمار، اندک هستند. امّا در کارآیى و ایمان و شکوه معنوى بسیار و بسان ابر پراکنده ى پائیزى (که بناگاه به هم مى پیوندند و متراکم مى شوند) آنان ظرف لحظه اى در یک ساعت معیّن از سراسر گیتى در مکّه حاضرمى گردند.


 

امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود:


 

«بینا شباب الشیعة على ظهور سطوحهم نیام، اذ وافوا إلى صاحبهم فی لیلة واحدة على غیر میعاد فیصبحون بمکّة»([12])


 

 یعنى به هنگام ظهور حضرت مهدى ـ ارواحنا فداه ـ جوانان و جوانمردان شیعه همانگونه که بر پشت بام خانه هاى خویش در خواب اند همگى یک شب بدون وعده ى قبلى، بامداد را در مکّه حاضر و به دیدار امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ مفتخر مى گردند.


 

در روایات از خصوصیات اخلاقى یاران آنحضرت و تعداد آنها و جنسیت قومى ایشان تعابیر زیادى وارد شده که بدان اشاره مى کنیم. لیک از باب مقدمه در یک بینش کلى امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ در اشاره به شخصیّت آنان مى فرماید:


 

«لم یسبقهم الأوّلون ولا یدرکهم الآخرون»([13]).


 

آنان در شایستگى و امتیازات بر اوج رفیعى هستند نه از نسلهاى گذشته کسى از آنان پیشى گرفته است و نه از آیندگان کسى به مقام والاى آنان مى رسد.


 

در مورد نحوه ى رساندن خود به آنضحرت به مقامى رسیده اند که زمین در زیر پاى آنها پیچیده مى شود.


 

امام صادق ـ علیه السلام ـ در مورد آنان مى فرماید:


 

«فیصیر إلیه أنصاره من أطراف الأرض، تطوى لهم الأرض طیّاً».([14])


 

یعنى یاران مهدى ـ ارواحنا فداه ـ از نقاط مختلف زمین بسوى او حرکت مى کنند و زمین زیر پاى آنان در هم مى پیچد.





موضوع مطلب : مذهبی

ایرانیان و نقش آنان در دوران ظهور

قبل از پیروزى انقلاب اسلامى ایران، کشور ایران در تصور غربیها پایگاهى حیاتى، آن هم در مرز شوروى و در قلب جهان اسلام به حساب مى آمد و از دیدگاه مسلمانها کشورى اسلامى و اصیل به شمار می رفت که «شاه» سر سپرده غرب و هم پیمان اسرائیل بر آن حکومت مى کرد و براى خوش خدمتى به اربابانش، کشورش را دربست در اختیار و خدمت آنان قرار داده بود.

علاوه بر آنچه که در تصور دیگران بود، در ذهن یک فرد شیعه مانند من، کشورى بود که در آن مرقد مطهر امام رضا، علیه السلام، و حوزه علمیه قم وجود داشت، کشورى داراى تاریخى اصیل و ریشه دار در تشیع و علما و اندیشمندان شیعه و تالیفات گرانبها، زمانى که به روایات وارده در خصوص مدح و ستایش ایرانیان بر مى خوریم و آنها را بررسى مى کنیم، به یکدیگر مى گوییم: این روایات مانند روایتهایى است که مدح و ستایش و یا مذمت اهل یمن، و یا بنى خزاعه را مى نماید. از این رو هر روایتى که مدح و ستایش و یا مذمت گروهها و قبیله ها و بعضى کشورها را در بر دارد، نمى تواند بدون اشکال باشد. گرچه این روایات صحیح و درست مى باشند، اما مربوط به تاریخ گذشته و احوال مختلف ملتهاى صدر اسلام و قرنهاى اولیه آن است.

این طرز فکر رایج بین ما بود، که امت اسلامى در حالتى جاهلانه، فرمانبردار سلطه کفر جهانى و نوکران اوست، در بین ملتها هیچ یک بر دیگرى برترى ندارد و چه بسا همین ایرانیان مورد بحث، بدتر از سایر ملتها بوده اند، به دلیل اینکه آنان طرفداران تمدنى کفر آمیز و برترى جوییهاى ملى و نژادى بوده اند که سر سپردگانى چون شاه و اربابان غربى اش براى ایجاد چنین تز و طرز فکرى و تربیت مردم ایران، بر همین روش پافشارى مى کردند.

... تا اینکه پیروزى انقلاب اسلامى در ایران، مسلمانان را در سطح جهان غافلگیر کرد و قلبهاى غمگین آنان را چنان از خوشحالى و شادى سرشار نمود که در قرنهاى گذشته بى سابقه بود، بلکه بالاتر، آنان تصور چنین پیروزى را نداشتند. این سرور و خوشحالى همه کشورها و ملتهاى مسلمان را در بر گرفت، از جمله مظاهر خوشحالى مردم، این بود که همه جا صحبت از فضل و برترى ایرانیان و طرفداران سلمان فارسى بود، بطور مثال، یکى از صدها عنوانى که در غرب و شرق جهان اسلام منتشر و پخش شد، عنوان و تیتر مجله تونسى «شناخت» بود که در آن آمده بود: «پیامبر، صلى الله علیه وآله، ایرانیان را جهت رهبرى امت اسلامى برمى گزیند» این نوشت ها، خاطرات ما را درباره ایرانیان تجدید کرد و دریافتیم روایاتى که از پیامبر، صلى الله علیه وآله، درباره آنان وارد شده است تنها مربوط به تاریخ گذشته آنها نبوده، بلکه ارتباط به آینده نیز دارد...

ما با مراجعه به منابع و تفسیر و بررسى روایات مربوط به ایرانیان، به این نتیجه رسیدیم که این روایات و اخبار بیش از آنکه مربوط به گذشته باشد، مربوط به آینده است و جالب اینکه اینگونه روایات در منابع حدیث اهل سنت بیشتر از شیعه وجود دارد.

چه می توان کرد، زمانى که در روایات مربوط به حضرت مهدى، علیه السلام، و زمینه سازى حکومت آن بزرگوار، ایرانیان و یمنیها داراى سهم بسزایى بوده و کسانى هستند که به مقام ایجاد زمینه مناسب براى ظهور آن حضرت و شرکت در نهضت وى نائل می  شوند... و همچنین افراد شایسته اى از مصر و مؤمنانى حقیقى از شام و گروههایى از عراق... نیز از این فیض بهره مند مى شوند و همینطور سایر دوستداران آن حضرت که در گوشه و کنار جهان اسلام پراکنده هستند، از این موهبت برخوردار مى شوند، بلکه آنان از یاران ویژه و وزرا و مشاورین آن حضرت، ارواحنافداه، مى باشند.

ما اینک، روایاتى را که پیرامون ایرانیان بطور عموم وارد شده است مورد بررسى قرار داده و سپس به نقش آنان در زمان ظهور مى پردازیم.

آیات و اخبار در ستایش ایرانیان
روایاتى که درباره ایرانیان پیرامون آیاتى که تفسیر به ایرانیان شده وارد گردیده است، تحت این نه عنوان است:

الف. طرفداران سلمان فارسى ب. اهل مشرق زمین ج. اهل خراسان د. یاران درفشهاى سیاه ه. فارسیان و. سرخ رویان ز. فرزندان سرخ رویان ح. اهل قلم ط. اهل طالقان.

البته خواهید دید که غالبا مراد از این عناوین یکى است، اخبار دیگرى نیز وجود دارد که با عبارتهاى دیگرى از آنان یاد کرده است.

1. در تفسیر قول خداى سبحان: «ها انتم هولاء تدعون لتنفقوا فى سبیل الله فمنکم من یبخل و من یبخل فانما یبخل عن نفسه والله الغنى وانتم الفقراء و ان تتولوا بستبدل قوما غیرکم ثم لایکونوا امثالکم ». (1)

اینک شما کسانى هستید که فراخوانده مى شوید تا در راه خدا انفاق کنید، برخى از شما در انفاق بخل مى ورزد و کسى که بخل مى کند و خداوند بى نیاز است و شما نیازمندید و اگر روگردان شوید خداوند گروهى را غیر از شما جایگزینتان مى نماید و آنان مثل شما نیستند.

صاحب کشاف نقل کرده که از پیامبر، صلى الله علیه وآله، درباره کلمه «قوم» که در آیه شریفه آمده است سؤال شد. سلمان فارسى نزدیک پیامبر، صلى الله علیه وآله، نشسته بود آن حضرت با دست مبارک خود به ران پاى سلمان زد و فرمود:

«به خدایى که جان من در دست و قدرت اوست، اگر ایمان به کهکشانها بستگى داشته باشد مردانى از فارس به آن دست مى یابند.» (2)

به نقل صاحب «مجمع البیان » از امام باقر، علیه السلام، روایت شده که فرمود:

«اى اعراب، اگر روى برگردانید، خداوند گروه دیگرى را جایگزین شمامى گرداند یعنى ایرانیان »

و صاحب «المیزان » آورده که «درالمنثور» روایتى را عبدالرزاق و عبد بن حمید و ترمذى و ابن جریر و ابن ابى حاتم و طبرانى در کتاب «اوسط » و بیهقى در کتاب «دلائل »... از ابوهریره نقل کرده است که وى گفت: پیامبر، صلى الله علیه وآله، این آیه را «و ان تتولوا یستبدل قوما غیرکم، ثم لا یکونوا امثالکم » قرائت فرمود، عرض کردند یا رسول الله! اینها چه کسانى هستند که اگر ما رویگردان شویم جایگزین ما مى شوند؟ پیامبر اسلام، صلى الله علیه وآله، با دست مبارک به شانه سلمان فارسى زد و سپس فرمود:

«او و طرفداران او، به خدایى که جانم در دست قدرت اوست اگر ایمان بستگى به کهکشانها داشته باشد مردانى از فارس (ایرانیان) به آن دست مى یابند.» (3)

مانند این روایت به طرق دیگرى از ابوهریره و همچنین از ابن مردویه از جابر بن عبدالله نقل شده است.

در این روایت دو معنا که همه بر آن اتفاق دارند، وجود دارد که عبارتند از:

1. ایرانیان (فرس) خط و جناح دومى بعد از اعراب، براى به دوش کشیدن پرچم اسلام مى باشند.

2. آنان به ایمان دست مى یابند هرچند از آنان دور و دسترسى به آن دشوار باشد.

چنانکه در همین روایت سه مطلب قابل بحث است:

اولا: اینکه خداوند متعال اعراب را تهدید به جایگزینى ایرانیان نموده است، آیا مخصوص زمان نزول آیه در زمان پیامبر، صلى الله علیه وآله، است و یا اینکه مربوط به همه نسلهاست، بگونه اى که داراى این معنى باشد: اگر شما (اعراب) از اسلام رویگردان شوید در هر نسلى که باشد ایرانیان (فرس) را جایگزین شما مى گرداند؟

ظاهر معنى این است که به حکم قاعده «مورد، مخصص نمى باشد» این نکته در همه نسلهاى بعدى نیز استمرار دارد و آیات مبارکه قرآن در هر طبقه و نسلى، نقش خورشید و ماه را دارند (یعنى در نورافشانى یکسان اند) چه اینکه این مطلب در روایات آمده و مفسران نیز بر آن اتفاق نظر دارند.

ثانیا: حدیث شریف مى گوید مردانى از فارس به ایمان دست خواهند یافت نه همه آنان، بدیهى است که این خود، ستایشى است نسبت به افراد نابغه اى از بین آنها نه جمیع آنها.

اما ظاهر آیه شریف و روایت این است که هر دو، بطور عام ستایش از «فرس » مى نمایند، چون در میان آنان کسانى هستند که به درجه دستیابى به ایمان و یا علم مى رسند. بویژه با ملاحظه اینکه صحبت از گروهى است که بعد از اعراب حامل آیین اسلام هستند، بنابراین مدح و ستایشى که براى آنان به شمار آمده بدین جهت است که آنها زمینه مناسبى براى به وجود آمدن نوابغ خود مى باشند و از آنان اطاعت و پیروى مى کنند.

ثالثا: آیا تاکنون رویگردانى اعراب از اسلام و جایگزین شدن «فرس» به جاى آنان صورت گرفته است یا خیر؟

جواب: بر اهل دانش و علم، پوشیده نیست که مسلمانان امروز، اعم از عرب و غیر عرب از اسلام واقعى اعراض نموده و رویگردان شده اند. بدین ترتیب متاسفانه فعل شرط، در آیه شریفه « ان تتولوا; اگر رویگردان شوید» تحقق یافته و تنها جواب شرط، یعنى جایگزین شدن فرس به جاى آنان باقى مانده است، در این زمینه هم با دقتى منصفانه مى توان گفت که وعده الهى، در آستانه تحقق است.

بلکه، روایت بعدى که در تفسیر «نورالثقلین» آمده است دلالت دارد که این جایگزینى، در زمان بنى امیه حاصل شده است، چون زمانى که عربها متوجه مراکز و مناصب و مال اندوزى شدند، فرس (ایرانیان) به کسب علوم اسلامى روى آورده و از آنان سبقت گرفتند. از امام صادق، علیه السلام، منقول است که فرمود:

«قد والله ابدل خیرا منهم، الموالى».

سوگند به خدا که بهتر از آنها را جایگزین فرمود، یعنى عجم را.

گرچه تعبیر به «موالى» در آن روز شامل غیر فرس (ایرانیان) یعنى ترکان و رومیها که اسلام آورده بودند نیز مى شده است، اما آنچه مسلم است «فرس » به عنوان مرکز ثقل، اکثریت آنان را تشکیل مى داده اند. بویژه با توجه به شناخت امام صادق، علیه السلام، نسبت به تفسیرى که پیامبر، صلى الله علیه وآله، از آیه شریفه درباره «فرس» فرموده است.

2. در تفسیر گفته خداى سبحان:

«هو الذى بعث فى الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم ایاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمة و ان کانوا من قبل لفى ضلال مبین× و اخرین منهم لما یلحقوا بهم و هوالعزیز الحکیم». (4)

اوست آنکه برانگیخت در بین درس نخوانده ها رسولى را از خودشان که آیات خدا را بر آنان مى خواند و آنان را پاک مى سازد و کتاب و حکمتشان مى آموزد اگر چه قبلا در گمراهى آشکارى بودند و افراد دیگرى از ایشان که به آنان نپیوسته اند و اوست خداى عزیز و حکیم.

مسلم، در صحیح خود از ابوهریره روایت کرده که گفت: «ما حضور پیامبر، صلى الله علیه وآله، بودیم که سوره مبارکه جمعه نازل شد و حضرت آن را تلاوت فرمود تا رسید به آیه «و آخرین منهم لما یلحقوابهم » مردى از او سؤال کرد، یا رسول الله! اینان چه کسانى هستند که هنوز به ما نپیوسته اند؟ حضرت پاسخ نفرمود: ابوهریره گفت: سلمان فارسى نیز در بین ما بود پیامبر، صلى الله علیه وآله، دست مبارکشان را بر سر سلمان نهاد و فرمود: به خدایى که جانم در دست قدرت اوست اگر ایمان بستگى به کهکشانها داشته باشد مردانى از اینها (طرفداران سلمان) به آن دست خواهند یافت ».

در تفسیر على بن ابراهیم، ذیل آیه «و آخرین منهم لما یلحقوا بهم » آمده است که: «و افراد دیگرى که به آنها نپیوسته اند» یعنى کسانى که بعد از آنان اسلام آورده اند. و صاحب «مجمع البیان » آورده است: آنان همه افراد بعد از اصحاب هستند تا روز قیامت، سپس گفته است که آنان عجمها و کسانى که به لغت عربى حرف نمى زنند مى باشند چون پیامبر، صلى الله علیه وآله، به سوى هرکسى که وى را مشاهده کرده و کسانى که بعدا مى آیند، اعم از عرب و عجم برانگیخته و مبعوث شده است به نقل از سعید بن جبیر و نیز امام باقر، علیه السلام.

مطلق بودن کلمه «و آخرین منهم» اقتضا دارد که شامل همه طبقات و نسبهاى بعدى از زمان پیامبر، صلى الله علیه وآله، از عرب و غیرعرب شود، اما با مقایسه کلمه «امیین » و «آخرین » بهتر است که بگوییم مراد از «امیین » اعراب و از «آخرین » افرادى از غیرعرب که اسلام مى آورند مى باشد، چنانکه بعضى روایات اهل بیت، علیهم السلام، گویاى این مطلب است و صاحب «کشاف » نیز همین مبنا را پذیرفته است.

بنابراین، پیامبر، صلى الله علیه وآله، که آیه شریف را به «فرس » تفسیر نموده است، در حقیقت منطبق بر مصداق مهمى براى کلمه «آخرین » و یا مهم ترین مصداق، از بین مصادیق آن مى باشد، گرچه صرف تطبیق، باعث فضل و برترى بیشتر نمى گردد، اما چون پیامبر، صلى الله علیه وآله، آنان را ستوده به اینکه آنان به ایمان و علم و یا اسلام هر چند دور و مشکل باشند نائل خواهند شد و از طرفى رسول خدا، صلى الله علیه وآله، در تفسیر هر دو آیه عمدا، عین گفته خود را تکرار مى کنند و زدن آن حضرت بر شانه سلمان فارسى، دلیل روشنى بر این مدعى است.


پی  نوشتها:


1. سوره محمد(47)، آیه 38.

2. الزمخشرى، جارالله محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 4، ص 331.

3. الطباطبایى، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج‿18، ص 250.

4. سوره جمعه(62)، آیات 2 -3.


 

 


 


 

 




موضوع مطلب : مذهبی
شنبه 85/10/30 :: 3:30 عصر

ماند خاکستر بجا از خیمه‌های سوخته          سبز شد بانگ عزا از خیمه‌های سوخته
می‌رود تا آسمان همراه بانگ یا حسین         شعله شور و نوا از خیمه‌های سوخته
آب آب کودکان تشنه در ظهر عطش              رفته تا عرش خدا از خیمه‌های سوخته
از سفیر تیر صیادان غزالان حرم                   در بیابان شد رها از خیمه‌های سوخته
در شرار آتش بیداد روئید از جگر                   شیون آل عبا از خیمه‌های سوخته
درغبار آتش و اندوه می‌آمد برون                   سروهای سر جدا از خیمه‌های سوخته
ناله‌ها می‌داد سر بیمار دشت کربلا              ناله‌هایی جانگزا از خیمه‌های سوخته
کس در آن وادی غم جز زینب محزون نبود       تا برون آرد و را از خیمه‌های سوخته
از میان شعله‌های مرگ چون آید برون           اهل بیت مصطفی از خیمه‌های سوخته
می‌تراود عطر مظلومیت خون خدا                 تا ابد در کربلا از خیمه‌های سوخته




موضوع مطلب : مذهبی

سلام این هم لینک درخواستی بعضی از دوستان

 

 لینک مشاهده ی مستقیم حرم امام رضا علیه السلام

 

http://www.razavi.tv/




موضوع مطلب : مذهبی
یکشنبه 85/10/17 :: 2:57 عصر

بزرگترین عید شیعه را به تمامی شیعیان جهان

به خصوص ایرانیان عزیز

تبریک می گویم

ولی بدانید

((خدا تاخلقت انشا کرد سند بر نام مولا کرد))

((سند شد معتبر وقتی که زهرا زیرش امضا کرد))

یا علی

پاینده باشید انشا الله آخرین عید غدیر بدون امام زمان باشد




موضوع مطلب : مذهبی

با عرض سلام

برادر یکی از دوستان با ماشین تصادف کرده و در ccu بستری و حال غیر مساعدی دارد  نامش محمد قادری و 24 سال دارد

برایش دعا کنید

مدیر وبلاگ مجنون ((مرتضی عباس))

انشا الله شفای تمام مریضان اسلام و دنیا

برای این جوان دو رکعت نماز بخوانید

 




موضوع مطلب : مذهبی
شنبه 85/10/16 :: 2:4 عصر

بسمه تعالى

 

کربلا بیت الحرامی دیگر است

حاجیانش را مقامی دیگر است

نیت اش ، ترک سر و تن گفتن است

در پی اش ، تکبیر در خون خفتن است

شیعه گی آیا شکم پروردن است

یا به روز جنگ ، عذر آوردن است؟

شیعه یعنی امتزاج نار و نور

شیعه یعنی راس خونین در تنور

شیعه یعنی بازتاب آسمان

بر سر نی ، جلوه رنگین کمان

شیعه باید آبها را گل کند

خط سوم را زخون کامل کند

خط سوم خط سرخ اولیاءست

کربلا بارزترین منظور ماست




موضوع مطلب : مذهبی
<   <<   6   7   8      >
پیوندها
امکانات جانبی

بازدید امروز: 31
بازدید دیروز: 35
کل بازدیدها: 499532