سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
حب الحسین اجننی
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

دومین گام یقظه است یعنی بیداری از خواب غفلت و احساس مسئولیت به اینکه در این جهان با عظمت انسان بیهوده آفریده نشده است . که فرمود :

«اَفَحَسِبتُم أَنََّما خَلَقناکُم عَبَثا و اَنَّکُم إِلَینا لا تَرجِعون » «مومنون / ۱۱۵»

« آیا گمان می کنید ما شما را بیهوده آفریدیم و شما به سوی ما باز نمی گردید ؟

 

ولی افسوس بسیاری از مردم تا دم مرگ از خواب غفلت بیدار نمی شوند . لکن چه فایده که هوشیاری پس از مرگ تنها موجب ندامت و حسرت است و خداوند متعال انسانها را از چنین روزی بیم می دهد آنجا که می فرماید :

 

« وَ اَنذِرهُم یَومَ الحَسرَهِ اِذ قُضیَ الاُمورهم فی غفلته ... »«مریم / ۳۹ »

« بیم ده آنان را از روز حسرت آن هنگام که کار از کار گذشته و آنها در غفلت فرو رفته اند . .....»

 

پس ای دوست تا دیر نشده از خواب بیدار شویم و راه آخرت در پیش گیریم که فردا دیر است و پیک مرگ به ناگاه فرا می رسد




موضوع مطلب : مذهبی

گناهان

 

گرچه تمام گناهان از آن جهت که تمرد از دستور خداوندتعالی است ، بزرگ است اما با توجه به خصوصیات ذاتی و تبعات مختلف و آثار گوناگونی که در آنها وجود دارد می توان حدس زد که تمام گناهان با هم برابر نیستند . مثلا در نگاه به نامحرم شدت گناه کمتر از زنا است.

گناهان از آن جهت که مخالفت و سرپیچی از دستورهای پروردگار محسوب می شود بسیار زشت و ناپسند است و هیچ گناهی از این لحاظ کوچک نیست چنانکه کسی نافرمانی خدا را کوچک بشمارد مرتکب گناهی بس عظیم شده .

 

امام علی (ع) می فرماید: « شدیدترین گناه آن است که صاحبش آن را کوچک بشمارد »

 

نکته :

نخست آنکه گناهان قرقگاه الهی ( منطقه ممنوعه ) است . کسانی که می خواهند از ورود به این منطقه احتراز (دوری) کنند باید از نزدیک شدن به آن نیز اجتناب ورزند .

چنانکه خداوند می فرماید : « .... اینها حدود و مرزهای خداوند است پس به آن نزدیک نشوید . » « بقره/۱۸۷»

یا می فرماید : « .... اینها حدود الهی است ، از آنها تجاوز نکنید » « بقره / ۲۲۹»

و یا در آیه ای دیگر می فرماید : « به زنا نزدیک نشوید { یعنی در اطراف زنا از قبیل نگاه و ملامسه و عوامل شهوت انگیز وارد نشوید } که آن {زنا} عملی زشت و راهی نا درست است » « اسراء / ۳۲»

 

دوم عدم اصرار بر گناه است . یعنی گناه هر چند کوچک باشد مومن باید از آن دوری کند و اگر در اثر طغیان یا در اثر کوچک شمردن گناه مرتکب گناهی شود باید بی درنگ خدا را یاد کند و با اشک ندامت و آب توبه خود را شستشو دهد .

 

چنانکه خداوند متعال می فرماید : «صاحبان تقوا آنهایی هستند که اگر کار بسیار زشتی انجام دهند {:گناه کبیره} یا به خود ستم روا دارند {:گناه صغیره} بی درنگ خدا را یاد کنند و از او آمرزش بخواهند – و آیا کسی جز او آمرزنده است ؟ - و اینان با علم و آگاهی بر گناه اصرار نمی ورزند .» « آل عمران / ۱۳۵»

 

امیر المومنین (ع) می فرماید : « گناه کم را کوچک نشمارید ، زیرا گناهان کوچک به حساب شما نوشته می شود ، که در اثر تکرار و اصرا ، به گناهان بزرگ بر می گردد »

 

سرانجام شوم اصرار بر گناه

 

اصرار بر گناه ممکن است انسان را به مرز کفر و الحاد بکشاند ، چنانکه خدای تعالی می فرماید : « سرانجام آنها که به گناه اصرار می ورزند به تکذیب آیات خدا و مسخره کردن آن می رسد » « روم / ۱۰ »

 

چرا اصرا بر گناه چنین سرانجامی را در پی دارد ؟

زیرا اصرار بر گناه قلب آدمی را فاسد می کند . امام صادق می فرمایند : « پدرم امام باقر فرمود : هیچ چیز برای قلب زیانبارتر از گناه نیست چه آنکه قلب با گناه می آمیزد و با آن گلاویز می شود تا بالاخره گناه بر قلب چیره شده و ان را وارونه می سازد . »

 

امام صادق در حدیثی دیگر می فرماید : « گناه انسان را از عبادت و تهجد محروم می سازد و لذت مناجات با خدا را از او سلب می کند و تأثیر گناه از کارد برنده سریع تر است . »

 

و نیز می فرماید : « هر گاه خداوند عز و جل برای بنده ای خوبی بخواهد کیفر او را در دنیا جلو می اندازد و چنانچه بدی او را بخواهد به او مهلت می دهد تا در روز قیامت به طور کامل کیفر شود . »

این کلام مضمون آیه شریفه ۱۷۸سوره آل عمران است :

« آنها که کافر شدند { و راه طغیان پیش گرفتند } تصور نکنند اگر به آنان مهلت می دهیم به سود آنها است ما به آنها مهلت می دهیم که بر گناهان خود بیفزایند و عذاب خوار کننده ای برای آنها است . »




موضوع مطلب : مذهبی
شنبه 85/12/5 :: 3:52 عصر

۱- معرفه النفس (خودشناسی و خدا شناسی)             ۲- تفظه ( خود آگاهی و احساس مسئولیت)

۳- تذکر ( خدا آگاهی )                                            ۴- تفکر و تدبر ( سیر در آفاق و انفس )

۵- حب و بغض فی الله ( تولی و تبری )                         ۶- علم به شرایع و احکام

۷- انتخاب رفیق صدیق و دوری از افراد ناصالح                  ۸- پرهیز از محرمات (دوری از گناه و معصیت)

۸- توبه و استغفار                                                   ۱۰- ادای فرایض و واجبات

۱۱- التزام عملی به نوافل و مستحبات و ترک مکروهات      ۱۲- مرابطه , مراقبه,محاسبه,معاقبه

۱۳- نیت , اخلاص, پرهیز از شرک و ریا و نفاق                 ۱۴- ریاضت و مجاهدت با نفس

۱۵- نظم و انضباط و تقسیم اوقات                                ۱۶- غنیمت شمردن فرصتها

۱۷- خدمت به بندگان خدا                                          ۱۸- توکل و اعتماد بر خداوند

۱۹- حسن سلوک و خوش رفتاری با مردم                      ۲۰- زهد

۲۱- قناعت

 

البته هر یک از این نقاط خوددارای مراتب و مراحلی است که نسبت به اشخاص و افراد و شرایط , شدت و ضعف پیدا می کند که شرح آن مجالی دیگر می خواهد . ولی اجمالا باید دانست که مصادیق واجب و محرام و مستحب و مکروه و مباح برای همه یکسان نیست چه بسا عملی برای فردی مستحب و برای دیگری واجب باشد.

مانند تهجد و شب زنده داری که برای مردم مستحب موکد و برای پیامبر واجب بود.

و نیز باید توجه داشت که ترتیب و طبقه بندی مذکور بر حسب برداشت و ملاحظاتی است که نویسنده کتاب مذکور در نظر داشته است و می تواند ترتیبی دیگر نیز داشته باشد.




موضوع مطلب : مذهبی

در پاسخ به این پرسش که چگونه انسان می تواند خود را تهذیب کند باید به چند نکته اساسی توجه کرد.

 

۱- چنانکه در تربیت و سلامت بدن ریاضت و ورزش لازم است در خودسازی و تهذیب نیز ریاضت و جهاد با نفس ضرورت دارد.

 

۲- همان گونه که در تربیت جسم از اندک شروع کرده و به تدریج بالا می روند در تربیت روح نیز باید از اندک شروع کرد و به تدریج به مراحل بالا و بالاتر رسید.

پیامبر اسلام فرموده است : « به راستی این دین استوار و پابرجا است , با مدارا در آن وارد شوید و بندگان خدا را به زور وادار به عبادت نکنید, پس مانند سوار وامانده ای خواهید شد که نه راه را طی کرده و نه مرکب را سالم نگه داشته است » « اصول کافی ج ۲/ ص ۸۶»

و نیز امام صادق (ع) فرمود : « من در نوجوانی بیش از اندازه عبادت می کردم . پدرم به من فرمود پسرم ! بیش از توان خود عبادت می کنی , خداوند عز و جل اگر بنده ای را دوست بدارد با عبادت اندک از او خشنود می شود .»« همان منبع »

 

۳- چنانکه در ورزش بدنی , تداوم و استمرار لازم است در ریاضت نفسانی نیز تداوم شرط است

 که خداوند تعالی فرموده « آنانکه می گویند پروردگار ما خدای یکتا است و سپس بر این گفتار استوار و پا برجا باقی بمانند فرشتگان بر آنها فرود آیند و به آنها گویند نترسید و اندوهگین نباشید .....»«فصلت/۲۰»

و از امام باقر نقل شده است : « محبوب ترین کار نزد خدای عزوجل آن است که انسان بر آن مداومت کند هر چند اندک و ناچیز باشد .»«اصول کافی ج۲/ص۸۲»

از احادیث بر می آید که کمترین مدت برای مداومت یک سال است .چنانکه امام صادق (ع) می فرمایند :« هنگامی که انسان کاری را شروع می کند باید تا یک سال آن را ادامه دهد .« همان »

 

۴- چنانکه در سلامت جسم , فعل و ترک (دارو و پرهیز) هر دو با هم موثر است در سلامت و تهذیب روح نیز فعل و ترک هر دو لازم است .

مانند ادای واجبات و ترک محرمات , تولی و تبری , و این باید ادامه یابد زیرا بدون آن هیچ  عملی پذیرفته نیست و آنها که صالح و طالح ( بدکار و ناصالح) و بد و خوب را با هم مخلوط می کنند راه به جایی نمی برند . چنانکه خداوند فرمود : « خداوند تنها از اهل تقوا می پذیرد » «مائده/۲۷»

 

۵- مهمترین چیزی که در جمیع مراحل باید رعایت شود حضور قلب و اخلاص است .

همان گونه که در ورزشهای جسمانی تمرکز اراده موثر است در عبادات شرعی و ریاضتهای نفسانی و نیز تمرکز اراده و اخلاص در نیس و حضور قلب نقش اساسی را ایفا می کند .

خداوند متعال در قرآن کریم مکرر بر این نکته تأکید دارد چنانکه می فرماید : « به آنها دستوری داده نشده بود جز اینکه خدا را با کمال اخلاص پرستش کنند .»« بینه/۵ »




موضوع مطلب : مذهبی

از آنجا که دانشمندان علم اخلاق , هدف نهایی این علم را تهذیب نفس و خوشبختی و سعادت انسان می دانند و رسیدن به این هدف امکان ندارد جز از راه خودشناسی, از این رو , توجه شما را به اهمیت این موضوع از دیدگاه اسلام جلب می کنیم .

لیکن قبل از شروع بحث این سوال مطرح می شود که کدام نفس است که معرفت آن مقذمه تهذیب و تزکیه و وسیله شناخت پروردگار متعال است ؟

نفخه الهی ؟ نفس مُلهَمَه ( الهام کننده) ؟ نفس اماره ؟ نفس لوّامه ( سرزنشگر ) ؟ نفس مطمئنه ؟

نفس فانیه (فنا شونده) ؟ فطره الله ؟

    پاسخ این است که مقصود همه آنهاست , یعنی آن مجموعه ای که شخصیت انسان را می سازد.

 

در این جا ذکر این نکته لازم است که انسانها در وجدان ناخود آگاه خویش از این معرفت (خودشناسی) کم و بیش بی بهره نیستند که خداوند فرمود : « فطره الله التی فطر الناس لا یعلمون » یعنی بیشتر مردم آگاهی وجدان احساس فطری خویش ندارند , و به اصطلاح علم به علم ندارند.

بدیهی است آنچه موضوع تکلیف و منشا ثواب و عقلب است معرفت تفضیلی و آگاهانه است و به عبارت دیگر آنچه مهم است آگاهانه در این راه گام نهادن و خود را بازیافتن است .

 

روایات خودشناسی

 

تعبیراتی جالب در اهمیت خود شناسی از معصومین (ع):

 

پیامبر اکرم (ص) :

                         « مَن عَرَفَ نَفسَه فَقَد عَرَفَ رَبَّه »

 

                                                                  « کسی که خود را شناخت خدای خود را شناخته است »

 

حصرت علی (ع) :

« اَفضَلُ المَعرفَه الاِنسانِ نَفسَه »

                                       « برترین معرفت آن است که انسان نفس خود را بشناسد




موضوع مطلب : مذهبی
شنبه 85/12/5 :: 3:51 عصر

اخلاق :

کلمه اخلاق جمع خُلق و آن شکل درونی انسان است.

غرایز و ملکات و ثفات روحی و باطنی که در انسان است اخلاق نمایده می شود .

و به اعمال و رفتاری که از این خلقیات ناشی گردد نیز اخلاق با رفتار اخلاقی می گویند .

آنچه به عمل جنبه اخلاقی می بخشد بار ارزشی آن است نه حیثیت عینی و علمی آن , و لذا ممکن است فردی دارای فضایل فراورانی باشد بی آنکه بتواند از نظر علمی برای فصیلت و کرامت تعریفی منطقی ارائه دهد , و برعکس , امکان دارد کسی اصطلاحات علمی را خوب بداند ولی از فصیلت و نورانیت بی بهره باشد.

 

امیرالمومنین می فرمایند :

 

(( رُبَّ عالمٍ قَد قَتَلَهُ جَهلُهُ وَ عِلمُهُ مَعَه لا یَنفَعُه ))

 

چه بسا دانایی که جهل و نادانی اش او را هلاک می کند و علم و دانشش به جان او سودی ندارد.

این جهل همان کمبودهای اخلاقی و انسانی است که عالم را نابود می کند. بنابراین اخلاق محک فضیلت و رضیلت است.

اگر عدالت در علم اخلاق مورد بحث قرار می گیرد  از آن لحاظ که یک ارزش است درباره آن گفتگو می شود , نه به لحاظ آنکه یک نکلیف است . یعنی عدالت به عنوان فضیلت و کرامت در علم اخلاق وارد می شود ولی در علم فقه و حقوق به عنوان یک تکلیف حقوقی و اجتماعی مورد توجه قرار می گیرد .

 

فضایل اخلاقی زیربنای فطری دارد. چه بسا افرادی که الزام و تکلیف برای آنان غیر قابل تحمل است ولی کمتر کسی وجود دارد که بدون اخلاق و بدون تعهد اخلاقی بتواند در دنیا زندگی کند . حتی افرادی که به حسب ظاهر اخلاق را منکرند به شدت از آزادی و کرامت خود دفاع می کنند و ازتجاوز به آن اکراه دارند و اگر خود نسبت به عهد و پیمانی که بسته اند وفادار نیستند ولی انتظار دارند دیگران نسبت به عهد و پیمانشان وفادار باشند.

اینگونه افراد با اینکه منکر اخلاق و فضایل اخلاقی هستند ولی هیچگاه برتری جویی را بر خود نمی پذیرند . اینان دوست دارند فرزندانشان خوب از آب درآیند و در میان مردم به خوبی شناخته شوند و نیز دوست دارند که دولت و فرمانروایانشان عادل و همسایگانشان صالح و مهربان و امین باشند . این گونه امور بهترین دلیل بر فطری بودن ارزشهای اخلاقی است .




موضوع مطلب : مذهبی
پنج شنبه 85/12/3 :: 11:35 صبح

 

مهدی های جعلی

محمد بن عبدالله محض

 باگذشت سال ها از انقلاب زید، فرزند امام سجاد)ع) محمد، فرزند عبدالله که به محمد بن عبدالله محض معروف گردید، دیده به جهان گشود .او از نواده هاى حضرت مجتبى (ع) بود. به همین جهت فرصت طلبان و عناصر زورپرست، با استفاده از فرصت، او را مهدى موعود لقب دادند و روایت ساختگى المهدى... واسم ابیه اسم ابی. را بر او تطبیق کردند با این که مى دیدند این روایت با صدها روایت مسلم و قطعى مخالف است که حضرت مهدى(ع)را، فرزند حضرت عسکرى(ع)و دوازدهمین جانشین پیامبر(ص) و نهمین امام از نسل حسین(ع)معرفى مى کند(1) اما فرصت طلبان با وانهادن همه روایات پیامبر(ص) به این روایت جعلى چنگ انداختند و آن را به محمد بن عبدالله محض تطبیق دادند و آن گاه او را نفس زکیه نامیدند و برخى از مردم نیز با او دست بیعت فشردند. پدر او نیز با پسرش به عنوان بیعت با مهدى نجات بخش دست بیعت داد. نیز ازکسانى که با او دست بیعت فشرد منصور دوانیقى بود که پس از تشکیل حکومت عباسى، بیعت خویش را نقض کرد و پایه هاى مهدویت محمد بن عبدالله نیز فرو ریخت (2)

  1- براى اطلاع بیشتر رجوع شود به معجم احادیث الامام المهدى (ع) ج 1 ص 168
2- امام مهدى(ع)از ولاد ت تا ظهور، سید محمد کاظم قزوینی ص570

مهدى هرعی

 محمد بن عبدالله بن تومرت علوى حسنى معروف به مهدى هرعى از مدعیان مهدویت بود . او از مغرب عربى برخاست و دولت مهمى را در اوایل قرن ششم هجرى ریخت و به هنگامه مر گ خود، طبق وصیت او عبد المؤمن جانشین اوگردید. (1)

محمدحنفیه

نخستین کسى است که در اسلام، مهدى موعود نامیده شد.

محمد حنفیه فرزند برومند امیر مؤمنان على(ع) و مورد توجه خاص آن حضرت بود. شهرتش به حنفیه از این جهت است که مادرش خوله از قبیله بنى حنیفه بود. امیر مؤمنان(ع)او را آزادکرد، سپس به حباله نکاح (1)

حود در آورد. حصرت على(ع)به این فرزند ارزشمند علاقه اى وافر داشت و درباره او سخنان تحسین آمیزى فرموده از جمله تعبیر مشهور آن حضرت است که فرمود، محمدها اجازه نمى دهند که به خدا نافرمانى شود. راوى پرسید: محمدها کیانند؟ فرمود: محمد بن جعفر، محمد بن ابى بکر، محمد بن ابى حذیفه و محمد بن امیر المؤمنین. (2)

در جنگ جمل محمد حنفیه موقعیت بسیار ممتازى داشت. پرچم پیروزى در دست او بود، با شجاعت و

صلابت کم نظیرى، دشمن را به عقب راند، صف ها را شکست و امتحان نیکویى داد. در همین جنگ بود که از محمد حنفیه پرسیدند: چگونه است که در شرایط سخت و هولناک، پدرت ترا درکام خطر مى اندازد و هرگز برادرانت حسن و حسین را در این مواقع به میدان نمى فرستد محمد حنفیه با تعبیر بسیار ظریفى بیان داشت: حسن و حسین، دیدگان پر فروغ پدر هستند و من بازوى پرزور او مى باشم. پدرم با دست خود از دیدگانش محافظت مى کند. (3) روى این بیان، تردید نمى ماند در این که محمد حنفیه دقیقاً بر تمام برادرانش واقف بود وکسى نبود که به ناحق، دعوى امامت کند.

پس از شهادت امام حسین(ع) گروهى به امامت اوگرویدند و بیش از همه "مختار" بر محوریت او تکیه مى کرد و از مردم به نام او بیعت مى گرفت. ولى محمد حنفیه از کار او راضى نبود و هرگز بر این کار صحه نگذاشت . هنگامى که "ابو خالد کابلى " از جناب محمد حنفیه پرسید: آیا امام واجب الطاعة شما هستید به صراحت تمام فرمود: امام بر من، بر تو و بر همه مسلمانان على بن الحسین است. (4)

آن گاه براى این که امر امامت بر همگان روشن شود، با حضرت على بن الحسین به گفت وگو نشست. حجرالاسود را حکم قرار دادند، حجرالاسود به امامت حضرت سجاد(ع) شهادت داد، او نیز تسلیم شد. (5)

متانت درگفتار، اعتدال در رفتار و سلوک درکردار، به ضمیمه دانش سرشار، عقل پربار و دیگر محاسن اخلاقى، موجب شد که دل ها از محبت او پر شود و همگان حسن اعتقاد به او داشته باشند و همین موجب شد که مختار خود را به او منتسب کند، تا بتواند دلها را به سنوى خود جلب کند . ولى هنگامى که او از دسیسه مختار آگاه شد، از وى تبرى جست .

جناب محمد حنفیه در محرم سال81 ق در65 سالگى و در مدینه طیبه دیده از جهان فرو بست و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد. در مورد درگذشت او چند قول است: مدینه، طائف، ایله بین مکه و مدینه وقولى هم مى گوید: درگذشت او در رضوى و دفن در بقیع است.

فرقه کیسانیه، به امامت او معتقد بودند و او را پس از امیرمؤمنان، امام حسن و امام حسین (ع)، چهارمین امام مى پنداشتند . اکثریت قاطع کیسانیه معتقدند که او نمرده است؟ بلکه درکوه رضوى مخفى شده و پس از یک دوران استتار، سرانجام ظهورکرده و جهان را پر از عدل و داد مى کند. آن ها معتقدند که محمد حنفیه همان مهدى موعود است و از مکه ظهور خواهدکرد (6)

  1.غیبة طوس ص 398 فرق الشیعه ص 103.

2. فرق الشیعه، ص 102.

3. وفیات الاعیان ابن خلکان ، ج4 ص 72 1 .

4. مناقب آل ابى طالب، ابن شهرآشوب، ج 4 ص 1 2 1.

5. کافى، ج 1 ص 384 غیبة طوسى، ص 18.

6. با دعاى ندبه در پگاه جمعه، على اکبر مهدى پور ص83

 

 با تشکر از اینکه این مطلب را خواندید مطالب دیگر را نیز مشاهده کنید و نظرات را فراموش نکنید

یا علی




موضوع مطلب : سید ذاکر
پنج شنبه 85/12/3 :: 11:27 صبح

 

پیشگویى هاى نوسترآداموس

  برسی پیشگویی های نوستر آداموس درباره جهانی شدن انقلاب اسلامی ایران : شاهزاده عرب، مریخ، خورشید، ناهید، شیر، حکومت کلیسا را از طریق دریا از پاى درخواهد آورد، از جانب ایران پرشیا بیش از یک میلیون پرهیزگار به بیزانس ومصر، به سوى شمال هجوم خواهند آورد (1)

ازکشور عربى خوشبخت در منطقه غنى وثروتمند اعراب شخصى قدرتمند ومسلط بر شریعت حضرت محمد(ص) زاده خواهد شد، اسپانیا را به درد سر انداخته وبرگرانادا

غرناطه مستولى مى شود . از طریق دریا بر مردم نیکوزیا ظفر خواهد یافت. (2)

مرد مشرقى از محل استقرار خویش خارج خواهد شد، براى دیدار فرانسه ازکوه آپونین خواهد گذشت، از فراز آسمان، از برف ها، دریاها وکوه هاگذر خواهد کرد و همگان را با عصایش مضروب خواهد کرد ....... (3)

ادبیات رمزآلود، واژه اى است که به بهترین نحو مى تواند عمق معانى شعرواره هاى نوسترآداموس را بیان کند چرا که طبق نظر اغلب مفسران معروف نوستر آداموس یعنى اریکاچیتهام، گى بوحک رژان شارل, دو فن برون، حداقل وقایع ذیل را مى توان بدون هیچ شک وتردیدى از میان شعرواره هاى رمزآلود نوسترآ دا موس برشمرد:

آتش سوزى بزرگ لندن در سال1666 م اعدام چارلز اول، روى کار آمدن حکومت مذهبى کرامول در انگلستان، وقوع انقلاب فرانسه، انقلاب روسیه، رویارویى استالین وتروتسکى پس از مرگ لنین، اضمحلال رژیم شوروى، اعدام لویى شانزدهم و مارى آنتَوانت، به قدرت رسیدن ناپلئون وانتخاب لقب امپراتور توسط وى، به قدرت رسیدن هیتلر ورژیم نازى، به قدرت رسیدن موسولینى در ایتالیا و ژنرال فرانکو در اسپانیا، ترورکندى، سقوط شاه ایران و وقوع انقلاب اسلامى در ایران، رهبرى امام خمینى (ره)از فرانسه- او دقیقاً عنوان مى کند که رهبر ایران از فرانسه باعث سقوط شاه ایران مى شود- وقوع حادثه یازدهم سپتامبر و آتشى که در برج هاى دوقلوى شهر جدیدنیویورک ایجاد مى شود و بسیارى از حوادث تاریخى دیگر از سال هاى 1555 میلادى به بعدکه حدود450 سال را در بر مى گیرد.

دو محاصره، درگرمایی سوزان، انجام مى گیرد. آن مرد، ازفشار تشنگى، به خاطر دوفنجان مملواز آب، کشته مى شود.

دژ نظامى، مملو مى شود، ویک آرمانگراى کهنسال امام خمینى ره،نشانه هاى نیرا سرزمین ایران، را به اهالى ژنو سازمان ملل متحد نشان خواهد داد. (4)

رهبر پاریس ، اسپانیاى بزرگ را اشغال مى کند، کشتى هاى جنگى در برابر مسلمانان محمدى ها که از پارتیا ناحیه اى درا یران و مدیا ناحیه اى درایران برخاسته اند، مى ایستند آن مرد، سیکلادا روپا را تاراج مى کند، وآنگاه انتظارى بزرگ در بندر یونان حکلم فرما مى شود.

در مجموع نوستر آداموس به این موضوع به صراحت اشاره مى کند که ایران پارت، نیرا، پرشیا، مدیا با کمک مسلمانان سراسر جهان، از جمله کشورهاى عربى و مخصوصاً سوریه، عربستان سعودى ولیبى حکومت مقتدرى را تشکیل مى دهند وپس از جنگى مذهبى که هسته

آن از لبنان شروع مى شود و عمدتا بر علیه اسرائیل است، جهان را به تسخیر خود در مى آورند وسپس جنگى جهانى و عظیم رخ خواهد داد وجهان نابود خواهد شد(5)

در هنگامه دمیدن خورشید، آتش بزرگ، دیده خواهد شد صدا و روشناى، درامتداد شمال، ادامه خواهد یافت. در میانه کره خاک، مرگ وآواى مرگ، کشیده خواهد شد مرگ از درون سلاح ما، آتش وخشکل سالى آنان را به انتظارخواهند نشاند.

درخاتمه، ا ین سرزمین به واسطه جنگ جهانى سوم نابود ونامسکون خواهد شد. (6)

سرزمین مسکونى، از سکنه خالى خواهد شد براى به دست آوردن سرزمین ها، جدال واختلاف شدیدى در مى گیرد , قلمروما به مردانى سپرده خواهد شد که از غرور و سربلندى تهى خواهند بود. سپس، براى برادران بزرگ، نفاق و مرگ پیش خواهد آمد.

وچنین برمى آید که ایران، جهان را ابتدا از طریق حمله به ترکیه و مقدونیه به تصرف خود درخواهد آورد:

شب در آسمان، مشعلى رو به خاموشى، دیده خواهد شد. در مرکز رن، جنگ و خشک سالى

به بار مى آید، کمک خیلى دیر مى رسد . پرشیا ایران حمله آورده وماگدونیا و در جاى دیگر مى گوید: مقدونیه را به محاصره درمى آورد (7)

تواى فرانسه اگر ازآب هاى لیگوریاگذرکنى خود را، درمیانه دریا و جزا یر در محاصره خوا هى یافت . و پیروان محمد، در برابرتو خواهند ایستاد. و همچنین تواى دریاى آدریاتیک استخوان خزان واسبان را خواهى جوید. (8)

وباز مى گوید: آن مرد، با سلاح ها وآتش درختان، در نزدیکی دریاى سیاه از پرشیا برای تسخیرترابوزان خواهد آمد.

فاروس و میتیلن به لرزه درخواهد آمد خورشید، دریاى آدریاتیک راکه مملو ازاجساد اعراب است روشن خوا هدکرد(9)

و سپس نوستر آداموس، عواقب جنگ اتمى و نابودى تدریجى جهان به واسطه جنگ جهانى سوم را شرح می دهد:

کسوفى در پیش خواهد بود که از زمان آفرینش گیتى تا زمان مرگ و مصائب حضرت مسیح واز آن زمان تا به امروز مرکزرخ نداده است وجهان چنین ظلمتى به خود ندیده است... (10)

که در این مورد آیات مربوط به قیامت در سوره قیامت به ذهن انسان تداعى مى شود:

فاذا برق البصر و خسف القمر و جمع الشمس والقمر یقول الانسان یومئذ این المفر. هنگامى که بینایى خیره مى گردد، و ماه فرو مى رود، و خورشید و ماه گرد هم آیند، آن روز انسان مى گوید: به کجا فرارکنم

مرد والامقامى از تبار عرب به زودى پیش خواهد تاخت. از سوى اهالى بیزانس به او خیانت خواهد شد. ازشهرقدیمى رودس به پیشوازاو خواهند آمد، از جانب هانگرى مجارستان متحمل آزار بسیارخواهد شد . (11)

در حوالى دریاى آدریاتیک براثرتوفانى عظیم، کشتی غرق مى شود وزمین به لرزه درآید وبه سوى آسمان پرتاب مى شود ودوباره فرومى افتد در مصرجنبش پیروان محمد افزایش مى یابد و پیکى به آن سوى مرزها، فرستاده مى شود تا خبررا اعلان کند.

... شهرهاآلوده وکثیف گشته، باعث اعتراض وشرمسارى زیادى خواهد شد، وتاریکی وجهل فقط با درخشش نورازبین مى رود وبا تغییراتى حکومت جهل وظلمت پا یان خواهد یافت... رهبرى اصلى مشرق زمین با شورش هاى زیادى روبرو خواهد شد، که اکثرا از طرف شمالى ها و غربی ها مغلوب شده است، که عده اى کشته و برخى مورد آزار قراگرفته اند و بقیه در حال گریزند و فرزندانشان که از زنان متعددى هستند، زندانى شده اند(12)

م. پ. ادوارد درکتاب خود در باب پیشگویى هاى نوسترآداموس نقل مى کند که سانتورى هشتم، قطعه مربوط به وقوع جنگ جهانى سوم است:

... جنگ و خونریزى براى مرتبه سوم حتمى است آتش به حدى است که دریاها به جوش مىآید واز دولت ما فقط دو دولت واز جهان فقط نیمى باقى مى ماند ...(13)

شاهزاده لیبیاى که نماینده حکومت ایران است در غرب به قدرت خواهد رسید، یک فرانسوى ازاعراب به شدت مکدرخواهد شد، دانشمند ادیب، ادبا خود را با اوضاع وفق خواهند داد، زبان عرب برفرانسه پیش مى گیرد ... (14)

در نزدیکی سوربن جهت حمله به مجارستان، قهرمانى ازاهالى برودها سیاه پوستان به آنان هشدار خواهد داد. رهبر بیزانس، سالون ازاسلاوینا، آنان را به شریعت محمد درخواهد آورد. همچنین نوستر آداموس چنین مى سراید که:

امپراتورى مقدس به آلمان خواهد آمد پیروان اسماعیل جایگاه بى مانع خواهند یافت. آدم هاى نادان همچنان خواستارکارمانى شریعت کهنه هستند. تمامى حمایت کنندگان محمد سراسر گیتى را خواهند پوشاند ... (15)

بنابراین، نوسترآداموس دراغلب سانتو رى ها از جمله سانتورى نسبت به فتح جهان به وسیله شریعت حضرت محمد(ص) به غرب وتمدن غربى هشدار مى دهد وبه جهانیان اعلام

مى کند که روزى مسلمانان به رهبرى ایران وتمدن ایرانى بر جهان مسلط خواهند شد که این بى شک در پیوند باگسترش و جهانى شدن انقلاب اسلاْمى ایران است(16)

  1. سانتوری قطعه 5/55

2. قطعه 29/2

3. سا نتورى4 قطعه 59.

4. سانتوری 4 ص 63/3

5. سانتوری 2 قطعه 91

6. سانتوری 2 قطعه 95

7. سانتوری 2 قطعه 96

8. سانتوری 3 قطعه 23

9.قطعه 27/5

10. سانتوری 5 قطعه 47

11. سانتوری 2 قطعه 86.

12. نوستر آداموس نامه به فرزند ص 274.

13. سانتوری 3 قطعه 27.

14. سانتوری 10 قطعه 62.

15. سانتوری 10 قطعه 31.

16. نشریه موعود، شماره37 ص 27 .




موضوع مطلب : سید ذاکر
پنج شنبه 85/12/3 :: 11:26 صبح

 

آخر الزمان

  آخرالزمان اصطلاحى است در فرهنگ ادیان بزرگ دنیا، به معناى آَخرین دوران حیات بشر

و قبل از برپایى قیامت.

در فرهنگ اسلامى، آخر الزمان، هم دوران نبوت پیامبر اکرم (ص)، تا وقوع قیامت را شامل مى شود و هم دوران غیبت وظهور مهدى موعود(ع) را در دوران معاصر، عده اى از مفسران ومتفکران مسلمان از قبیل : مرحوم علامه طباطبایى، استاد شهید مرتضى مطهرى، سید قطب، محمد رشید رضا، شهید سید محمدباقر صدر و... با اتکا به آیاتى از قرآن کریم اعراف: 138، انبیاء: 105، صافات: 171 و 172 استخلاف انسان در زمین، فرمانروا شدن نیکوکاران زمین وراثت صالحان وپیروزى حق بر باطل را به رقم جولان دائمى باطل، به عنوان سرنوشت آینده بشر مطرح کرده اند و آیات وروایات مربوط به تحولات آخر الزمان را بیانگر نوعى فلسفه تاریخ مى دانند و به اعتقاد ایشان، عصر آخر الزمان عبارت است از دوران شکوفایى تکامل اجتماعى و طبیعى نوع انسان.

چنین آینده اى امرى است محتوم که مسلمانان باید انتظار آن را داشته باشند و نباید منفعل و دلسرد به حوادث واقعه بنگرند، بلکه با حالتى پر نشاط و خواهان صلاح جامعه انسانى و آگاه از تحقق اهداف تاریخى انتظار، باید سرشار از امید، آمادگى وکوشش درخور این انتظار مقدس باشند.

در چارچوب این برداشت، آخر الزمان قطعه معینى از تاریخ نوع انسان است که او باید در آن، حرکت تکاملى تدریجى خود را تا تحقق وعده الهی ادامه دهد. در حالى که درکتب علماء متقدم همچون "کمال الدین " رحمه الله الغیبه شیخ طوسی رحمه الله چنین تفسیرى از تاریخ نبوده وتحولات آخر الزمان امرى است غیر عادى که در آخرین بخش از زندگى نوع انسان واقع می گردد وبه تحولات قبلى جامعه انسانى مربوط نمى شود.

شناخت آخر الزمان یا فرجام شناسى (Eschetologie) در ادیان یهود، مسیحیت وزرتشتى نیز حائز اهمیت است. نگاهى به دردها وآلام بشر اندیشمند امروز وقربت او در زوال فطرت پاک آَدمى، چنین مى نمایاند که در میان همه خواسته هاى ضد ونقیضش، امروز یکى هست که همه در آن مشترکند همه اقوام و ملل یکصدا خواهان آزادى اند.(1)

دراحادیث بسیارى آمده است که حضرت مهدى (ع) در آخرالزمان ظاهر مى شود. پیامبراکرم (ص) بر فراز منبر فرمود: مهدى از عترت و اهل بیت من است. او درآخرالزمان ظهور می کند. (2)

ونیز فرمود: مژده باد شما را به ظهور مهدى که او در آخرالزمان به هنگام سختى روزگار وفتنه و اختلاف وعدم امنیت مى آید وخداوند به وسیله او زمین را پر از قسط و عدل مى نماید.(3)

امام باقر(ع) نیز مى فرماید: دولت ما آخرین دولت هاست.... (4)

پیامبر(ص) دست ها را بهسوی آسمان برافراشت وگفت: خداوندا برادرانم را به من بنمایان. یکى از اصحاب گفت: مگر ما برادران شما نیستیم؟ فرمود: نه، شما یاران من هستید. برادران من کسانى هستند که در آخرالزمان مى آیند و به من ندیده ایمان مى آورند. خداوند آن ها را پیش از آن که از صلب پدران به رحم مادران درآیند، با نام خود و پدرانشان به من معرفى نموده است که استقامت هر یک از اَن ها در دین خود، ازکندن خارهاى گون در شب تاریک، و به دست گرفتن آتش گداخته سخت تر است. آن ها مشعل هاى هدایت هستند که خداوند آن ها را از فتنه های تیره و تار نجات می بخشد.(5)

درباره فتن وحوادث آخرالزمان، احادیث بى شمارى از حضرت ختمى مرتبت و حضرات ائمه (ع) درکتب حدیث به ثبت رسیده است.

مجموعه هایى از آن احادیث، به صورت کتب مستقلى به نام ملاحم, الغیبة ودیگر نام ها نگاشته شده است.

روایات معصومین (ع) نشان مى دهد:

1. با سپرى شدن این دوران، بساط زندگى دنیوى برچیده و مرحله اى جدید در نظام اَفرینش آغاز مى شود.

2. آخرالزمان خود به دو مرحله کاملاً متفاوت تقسیم مى شود: دوران نخست که در آن انسان به مراحل پایانى انحطاط اخلاقی مى رسد .

دوران بعد، عصر تحقق وعده هاى الهى به پیامبران و اولیاى خدا است و با قیام مصلح جهانى آغاز مى شود. کلیات عقاید مربوط به آخرالزمان تقریباً از سوى همه فرقه هاى بزرگ اسلامى پذیرفته شده است، ولى در خصوص وابستگى این تحولات به ظهور مهدى (ع) و نیز هویت او اختلاف نظر وجود دارد.

  1. نشریه موعود شماره 11 و 10ص 54.

2.غیبة طوسی ص 111 بحارالانوار، ج 51ص 74

3. منتخب الأثرص 171.

4. بحارالانوار ج 52 ص 332 اثبات الهداة ج 3 ص 6 51.

5. بحارالانوار ج 52ص 24 ا منتخب الاثرص 515 الزام الناصب ص137.




موضوع مطلب : سید ذاکر
پنج شنبه 85/12/3 :: 11:25 صبح

 

آغاز غیبت و داستان سرداب

پس از در گذشت و یا شهادت امام حسن(ع), ماموران خلیفه عباسى حرکت گسترده اى را آغاز کردند و به جست و جوى فرزند و جانشین آن حضرت پرداختند(1). در هر جا که احتمال وجود امام زمان(ع) را مى دادند, حضور مى یافتند. هدف آنان از هجوم به منزل امام حسن(ع) و اذیت و آزار بنى هاشم, دستگیرى و قتل فرزند امام حسن(ع) بود. این پیگیرى خطرى بزرگ براى آینده امامت بود, که با قد رت و حکمت پروردگار مهدى(ع) از نظرها پنهان گردید و از خطرها به دور ماند.
در آغاز غیبت, میان علما و دانشمندان اختلاف است. سه نظر در آن وجود دارد:
1. گروهى مانند شیخ مفید(ره) آغاز غیبت صغرا را از هنگام ولادت حضرت مهدى(ع) به شمار آورده اند(2); زیرا از همان سالهاى آغازین ولادت, آن حضرت غیبت نسبى داشت و شمارى اندک از یاران, وى را مشاهده کردند.
بنابراین نظر, دوره غیبت صغرا تقریباً 74 سال مى شود, یعنى از آغاز ولادت, تا پایان سفارت آخرین سفیر حضرت.
2. برخى بر آنند که غیبت صغرا, از سال 260 ه. ق. یعنى سال درگذشت امام حسن(ع) آغاز شد و این مدت, تا شروع غیبت کبرا, دوران آمادگى شیعیان و اُنس آنان به جدایى از امام زمان(ع) نام گرفت. این دوران تقریباً هفتاد ساله, غیبت همه جانبه نبود. سفیرانى رابط بین امام ومردم بودند و مردم با واسطه, پرسشهاى دینى و دنیایى خود را از آن حضرت دریافت مى کردند.
3. گروهى آغاز غیبت امام(ع) رااز زمانى مى دانند که ماموران خلیفه به منزل حضرت در سامرا, هجوم آوردند, تا وى را دستگیر کنند و آن حضرت در آن هنگام, در سرداب و همان جا, از دیده ها پنهان شد و تاکنون, در آن جا, بدون آب و غذا زندگى مى کند و روزى از آن جا ظهور خواهد کرد.
این داستان چنان شهرت یافته که وى را (صاحب سرداب) لقب داده اند(3).
در پاسخ این سخنان باید گفت: در منابع شیعى و کتابهاى امامیه, هیچ نامى از (سرداب) نیست. نویسندگان اهل سنت در نوشته هاى خود بر این نظر اصرار مى ورزند ومتائسفانه این مسائله دستاویز حمله نا آگاهانه برخى از آنان به تشیع گردیده است(4). پنداشته اند که شیعیان در میانه سرداب, امام خودرا مى جویند و ظهورش را از آن نقطه انتظار مى کشند; از این روى, تهمتهایى به شیعه زده اند و زحمت مراجعه به منابع شیعى را در این زمینه به خود نداده اند.
البته داستان حمله ماموران معتمد عباسى به منزل امام(ع) و برخورد آنان با آب فراوان و دیدن فردى که در گوشه اى نشسته و عبادت مى کند و سپس هجوم به طرف وى و ناکام شدن آنان از دستگیرى وى, در برخى از منابع شیعى آمده است, اما در این نقل, بر فرض صحت سند و دلالت آن: اولاً, از (سرداب) نامى برده نشده است ثانیاً, حمله دیگرى که از ناحیه معتمد صورت گرفته خلاف آن چیزى را که اهل سنت مى گویند, ثابت مى کند زیرا بنابراین نقل, امام(ع) آن محلّ را ترک کرد و از پیش چشم ماموران گریخت و در نتیجه, در سرداب نیست(5).
منشائ خرده گیریهاى نا آگاهانه برخى به شیعه, در این زمینه, آن است که شیعیان به بخشى از حرم عسکریین در سامرا, یعنى (سرداب) احترام و توجه خاصى دارند و آن را زیارت مى کنند. خاطره هاى امامان خویش را گرامى مى دارند و آن مکان را مورد عنایت قرار مى دهند. و این نه به خاطر آن است که امام زمان(ع) دراین جا مسکن گزیده است و زندگى مى کند, بلکه از آن جهت که زمانى مرکز عبادت و سکونت چند تن از امامان راستین تشیع بوده است.
و ما حب الدیار شقفن قلبى ولکن حبّ من سکن الدیار گذشته از این, بر اساس احادیث فراوانى که در منابع شیعى وجود دارد, شیعیان بر این باورند که امام زمان(ع) در میان مردم در رفت و آمد است و در مراسم حج و مانند آن شرکت مى جوید و مانند یوسف که برادرانش را مى شناخت وآنان وى را نمى شناختند, دوستان خویش را مى شناسد و...(6) بنابراین, داستان غیبت حضرت مهدى(ع) در سرداب سامرا و زندگى کردن حضرت در آن مکان, بهتان و دروغى بیش نیست و هیچ یک از بزرگان شیعه, چنین باورى نداشته و ندارند.

  (1)(اصول کافى), ج505/1.
(2) (ارشاد), مفید, ج340/2.
(3) (اتفاق در مهدى موعود), سید اکبر قرشى62/ـ 111.
(4) (منتخب الائثر فى الائمام الثانى عشر), صافى گلپایگانى 372/, داورى, قم.
(5) (کتاب الغیبة), شیخ طوسى;248/ (بحار) ج51/52.
(6) (کتاب الغیبة), شیخ طوسى164/ .




موضوع مطلب : سید ذاکر
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
پیوندها
امکانات جانبی

بازدید امروز: 11
بازدید دیروز: 25
کل بازدیدها: 495656