سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
حب الحسین اجننی
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
 

 

 

منبع مجله ی  همشهری

روی صندلی نشستن برایش راحت نبود. از همان اول که با مدیر برنامه‌هایش (یا یک چیزی شبیه آن) آمد توی دفتر مجله، هنوز ده دقیقه نشده بود که بنا کرد به جابه‌جا شدن روی صندلی و پایش را جمع کرد و تقریبا چهارزانو نشست.

بعدش هم در تمام مدت مصاحبه، همین کار را می‌کرد. سه ربعی هم معطل شد تا مصاحبه شروع شد. سعی می کرد خیلی دور و بر را نگاه نکند. آقای منتظری هم حسابی ازش کار کشید.

با نور و چادر مشکی و بازی‌های فرمی! هلالی زیرچشمی حواسش به همه چیز بود (البته فکر می‌کرد ما نمی‌فهمیم). خب این‌جور حواس‌جمعی‌ها برای یک آدم مشهور، لازم است.  

  •  از شهرت، لذت می‌برید؟

معصوم (ع) فرموده‌اند که الشهره بلاء عظیم، یعنی شهرت در مسیر خوبش هم باشد، باز هم بلا است.

  •  پس چرا از این بلا جلوگیری نمی‌کنید؟

دست ما نیست که. بخواهیم یا نخواهیم در مسیر شهرت قرار می‌گیریم. همة آدم‌هایی که زیاد در انظار ظاهر می‌شوند این‌جوری‌اند.

  •  بالاخره دست خودتان است. بعضی‌ مداح‌ها اجازه نمی‌دهند ازشان عکس و فیلم بگیرند.

این کار خودخواهی است. این که من بخواهم خودم را در حیطة خودم نگه دارم به خاطر این که آسیب نبینم. این مسأله آسیب دارد، اما نفع هم دارد. خیلی از جوان‌ها هستند که به سمت ابی عبدالله آمده‌اند با همین چیزها. اگر صدای افرادی که از ایشان صحبت می‌کنید پخش می‌شد، شاید سببی می‌شد برای جذب جوان‌ها.

  •   اما این جذب، جذب به مجلس امام حسین نیست، جذب به سبک و آهنگ شما است.

وظیفة ما آماده کردن دل جوان‌هاست. معارف، کار روحانی‌ها است. من باید این جوان را بیاورم پای روضة اباعبدالله بنشانم. بقیه‌اش دیگر کار منبری و سخنران است.

  •  در مجالس شما که حجم سخنرانی، روضه و نوحه کم شده، همه‌ مجلس شما شده شور و از خود بیخود شدن.

اصلا این‌طور نیست. این سی‌دی‌ها را گلچین می‌کنند و فقط شور را می‌گذارند. چون مخاطب زیادی دارد. ما اول غزل امام زمان می‌خوانیم، بعد زیارت عاشورا. بعد غزل مصیبت، روضه، واحد و شور. یعنی یک برنامة کامل. قبل از جلسه قرآن می‌خوانند. بعد احکام می‌گویند برای بچه‌ها. بعد هم سخنرانی.

  •  پس این را قبول ندارید که جوان‌ها جذب سبک خواندن شما و همین هیجان و شور می‌شوند، نه مجلس ابی‌عبدالله؟

 نه این‌طور نیست. ما جرقه‌ایم. بالاخره باید یک جرقه‌ای باشد. من هم روز اول که رفتم در دستگاه ابی‌عبدالله، رفتم دنبال قیمه! بعد رفتیم طبل و دهل را دیدیم. بعد خدا رحمت کند شهید صابری را، گفت شما صوتت قشنگ است قرآن بخوان. بعد کم‌کم مداح نداشتند مجبور شدم من بخوانم. دوازده ساله بودم و یادم است یک شعر «برمشامم...» را فقط آن موقع بلد بودیم. که خواندم و خیلی هم خراب کردم و در رفتم!

  •  اما یک‌سری هوادارهای شما دقیقا به دید موسیقی، نوار شما را می‌خرند.

این‌طور نیست که همه برای موسیقی بیایند. من نمی‌گویم که هر کی می‌آید جلسة من برای ابی‌عبدالله می‌آید. دلیل‌های خودشان را دارند. رضا هلالی شاید برای ریا بیاید، ولی همه این‌طور نیستند. دایرة امام حسین(ع)، از بعد هدایت و رحمت بسیار وسیع است؛ بنده کسان زیادی را دیدم که تغییر و تحول پیدا کردند و به خدا رسیدند.

  •  رضا هلالی مخاطبانی را تربیت کرده که بعضی از آن‌ها فقط به خاطر سبک می‌آیند. می‌آیند موسیقی گوش بکنند. احساس گناه هم نکنند..

من حداقل کاری که کرده‌ام این بوده که 2 هزار تا جوان هر جمعه با دیدگاه‌های مختلف می‌آیند در جلسة ابی‌عبدالله می‌نشینند. همین که دو سه ساعت دنبال خطا و خلاف نمی‌رود، دنبال اشتباه نمی‌رود، برای من افتخار است.

  •  فرض کنید من یک جوان معمولی هستم. مهم این است که هیجان دارم. وقتی شور در مجلس شما غالب است، می‌آیم که انرژی‌ام را تخلیه کنم. شما حتی مثل بعضی پارتی‌ها بالا و پایین می‌پرید.

اختصاص شور برای جلسه فقط یک ربع است.

  •  واقعا؟

واقعا‌. شاید محرم بشود نیم ساعت. اما چون گلچین می‌کنند و می‌گذارند، فکر می‌کنید که همه‌اش شور است. مثلا در هفتگی‌هایمان واحد نداریم و از نوحه می‌رویم توی شور. چون برنامه‌مان، یک ساعت و نیم بیشتر نیست. ما باید همة این‌ها را در یک ساعت و نیم انجام بدهیم. نمی‌شود دوسه ساعت مردم را بنشانیم که.

  •  از این یک ساعت و نیم چقدرش شور است؟

یک ربع. نهایتا بیست دقیقه. شما فکر کن همة این‌ها را بخواهیم ما در این زمان بگنجانیم، چقدر می‌توانیم مردم را بنشانیم گریه کنند و سینه بزنند؟

  •  یعنی روضه و غزل و دعا و نوحه و زمینه و واحد به اضافة زیارت عاشورا در یک ساعت و نیم خوانده می‌شود و یک پنجم آن شور است. یک پنجم زیاد نیست؟

نه. بعضی موقع‌ها هم نشسته سینه می‌زنند. مستمعین هم مختلف‌اند. خیلی‌ها می‌گویند روضه کم می‌خوانی. یکی هم می‌گوید آقا شور کم می‌خوانی. این سلیقه‌ای است.

  •  ما می‌توانیم جوان را به هر قیمتی به مجلس امام حسین بیاوریم؟ با ترانه‌های عاشقانه یا حرکت‌های صرفا احساسی؟

نه‌خیر.

  •  خب چرا مثلا شور آقای [...] می‌شود دو دقیقه و شور شما این‌قدر طول می‌کشد؟

چقدر مستمع دارند ایشان؟ در هفته شاید 60 نفر. آن هم با چه گروه سنی. اما مستمع هفتگی ما حدودا دو هزار نفر است و غالبا جوان هستند. از هشت هزار نفر هم بیشتر می‌شود.

  •  این چیزی را اثبات نمی‌کند. مگر جمعیت زیاد بیاید مهم است؟ نحوه عزاداری مهم نیست؟

آقای [...] استاد هستند و خیلی هم بزرگ هستند. اما ایشان اگر با آن سبک بخواهد بخواند، از 60 نفر مستمعین‌اش چند نفر جوان هستند؟ 20 نفر. حالا این 2 هزار تا جوانی که به مجلس هلالی می‌آیند، اگر مجلس هلالی نیایند و مجلس او هم نروند کجا خواهند رفت؟

  •  ولی نباید که از یک وسیلة غلط برای هدف درستتان استفاده کنید.

خب این وسیلة غلط چیست؟

  •  مثلا وقتی که شما با آهنگ شادمهر نوحه می‌خوانید، در ذهن من همان ترانة عاشقانة او تداعی می‌شود.

من نگفتم که اشتباه نکردم، گفتم خوانده‌ام ولی به اندازة این انگشت‌های دست هم نبوده. این را هم اول یکی دیگر خواند، من واقعا‌ لذت بردم. نمی‌دانستم. گفتم این را بده من بخوانم و بعد خواندم، چون من مشهور بودم، مشکل پیش آمد.

آقا هم نه دعوا کردند با کسی، نه گفتند که این‌هایی که تا حالا خوانده‌اند اعدامی‌اند. خیلی قشنگ فرمودند شما که می‌توانید سبک‌هایی ابداع کنید و خودتان بخوانید، بهتر است از این استفاده کنید. و من بعد از این مسأله فکر نکنم چیزی خوانده باشم که یک درصد مثلا آن‌ور آبی باشد. در ضمن مثلا خیلی از این آهنگ‌ها، آهنگ‌هایی بوده که از صدا و سیما و رادیوی جمهوری اسلامی‌ پخش شده. من بیش از صدها سبک و ملودی خوانده‌ام تا الان. از این تعداد همه گیر داده‌اند به چی؟ به همینی که اندازة انگشتان دست نیست که گاهی ندانسته هم  بوده.

  •  به هر حال این که شما شروع کنندة این جریان بوده‌اید و حالا بعضی‌ها همان روال را ادامه می‌دهند، مسؤولیتی را متوجه شما نمی‌کند؟

من به آن‌ها تذکر داده‌ام که این کار را نکنید. اگر هم من کردم اشتباه کردم. اما از من که حرف شنوی ندارند.

  •  یعنی الان به این دقت دارید که کار خطایی نکنید که بعدا یکی از شما الگو بگیرد؟

البته اگر خودشان را رقیب ندانند. چون یکی از این مداح‌ها می‌گفت که ما بالاخره نفهمیدیم که ما ادای رضا هلالی را در می‌آوریم یا رضا هلالی ادای ما را(!) من چطور می‌توانم به این بگویم که فلان کار را نکن؟

  •  آهنگ‌های بنیامین چطور؟ به نظر شما آیا سبک و مدل بنیامینی شایستة مجلس امام حسین(ع) هست؟!

آن موقع هنوز نوارش نیامده بود. توی موبایل‌ها بود. ما فکر نمی‌کردیم که این بخواهد ترانة بدی باشد. آهنگ هم مال مثلا فلان خوانندة آن‌ور آبی نیست. مال خود ایران است. هنوز هم آقای بنیامین در کار نبود. اگر هم بود اسمش وحید بهادری بود که در مجلس روضة آقای [...]‌ می‌آمد. پس هم موجه است این شخص، هم آهنگش آن‌ور آبی نیست، ما هم استفاده کردیم و خواندیم. تا گل کرد، نوار آقای بنیامین هم بعد از آن آمد بیرون. تقصیر ما چیست آقا این وسط؟

  •  به نظرتان این سبکی که می‌خوانند، یکی حسین حسین می‌گوید و یکی رویش نوحه می‌خواند کار درستی است؟

همه‌اش اتفاقی بوده. فــکر نکن که ما نشســتیم با همدیگر هماهنگ کــردیم که من این‌جا را می‌خوانم شما این‌جا را بخوان.

  •  باور کردنی نیست. دفعه اول ممکن است اتفاقی باشد، اما تعداد شورهایی که با این سبک خوانده شده‌اند کم نیست. نتیجه‌اش هم این می‌شود که ماشینی که از کنار من رد می‌شود،  من همان دوپس دوپس را  می‌شنوم. در حالی که حسین حسین می‌گوید.


خب این هم یک سبک است آقا. یک سبک خواندن است.

  •  البته ما که فقط «سین»‌اش را می‌شنویم.

نه. من نام حسین را کامل می‌گویم.

  •  اشعاری را که به افراد توهین می‌شود و به حیوان تشبیه می‌شوند  می‌پسندید؟

من نمی‌خوانم. اما در مجلس خصوصی خودمان شاید. می‌گویند انسان اشرف مخلوقات است چرا به‌اش می‌گویید سگ؟ من می‌گویم شما انسان باش من همان سگ هستم.

  •  شما می‌گویید نمی‌خوانید ولی بعد می‌گویید اشکالی هم ندارد. اگر اشکالی ندارد پس چرا نمی‌خوانید؟

چون عام نمی‌پسندد. شاید آن درکی که من داشته باشم از این مسأله، عام نداشته باشد.

  •  فقط بحث عام است؟ علما این کار را تأیید می‌کنند؟ این کار، با دین تعقلی منافات ندارد؟

خیلی از بزرگان ما بوده‌اند که در اشعارشان کلب را آورده‌اند.

  •  شعرهایی که  در وصف خط و خال و چشم و ابروی اهل بیت گفته می‌شود چطور؟

آقا فرمودند از شجاعت، دلاوری، عبادت، ایثار و اخلاص او بگویید. حالا اگر یک بند هم از زیبایی او بگویید...

  •  و شما هم این کار را کردید؟ یعنی واقعا اگر کسی نوحه‌های شما را گوش کند وجوه معنوی امام حسین(ع) را می‌شنود؟

بله آقا. یک نمونة این نوحه‌های خوب این است. «استاد نبرد و میدان/ بر جسم همه عالم جان/.../ بر تخت دلیری سلطان.../ آن موج خروشان عشق/ آن صاحب دستان عشق/ روح و سر و سامان عشق»

  •  با لطمه زدن به بدن موافق‌اید، حتی اگر ادا باشد؟ صورت‌های بعضی‌ها که از روضة شما و بعضی مداح‌های دیگر بیرون می‌آیند، داغان است.

من که نمی‌توانم جلوی شما را بگیرم بگویم که داری لطمه می‌زنی یا داری ادا درمی‌آوری. ببین، در مجلس امام حسین(ع) ریا‌یش هم قبول می‌شود. آن‌قدر بزرگوار هستند. ما بر طبق روایات حرف می‌زنیم، من حرف نمی‌زنم. ما اصلا تباکی کردن داریم در مجلس اهل‌بیت. مثلا دارند روضه می‌خوانند، حالت گریه را بگیریم ثواب دارد. من هم نمی‌توانم بگویم این دارد الکی ادا درمی‌آورد یا این که دارد گریه می‌کند. من وظیفه ندارم به دیگران نگاه کنم. من وظیفه‌ام این است که خودم درک کنم که چه‌کار دارم می‌کنم. آن‌هایی هم که به سر و صورتشان لطمه می‌زنند خودشان مسؤول کار خودشان هستند.

  •  ببینید، مقدار زیادی از توجه جوان‌ها در حوزة دینداری به جای تعقل، دارد می‌رود به سمت این که با مداحی حال کنند. یعنی دنبال حرف حساب یک روحانی برجسته نمی‌روند.

خب، توی این برهه چه چیزی هست که این جوان اگر برود به سمت آن بهتر است تا بیاید این‌جا؟ روحانی‌ها باید بیشتر کار می‌کردند. این ضعف از منبر بوده شاید. اگر آن منبری به نحو احسن وظیفة خودش را انجام می‌داد، شاید الان وضع جامعه این‌طوری نبود، بعضی‌ها می‌خواهند تقصیر همه مشکلات اجتماعی را به گردن چند تا مداح بیندازند. حالا که ما باز هم در این برهه توانستیم عده‌ای از این‌ها را حفظ کنیم؛ الانش هم که داریم می‌گوییم آقا تشریف بیاورید منبر بروید، خیلی از آقایان نمی‌آیند. مثلا، به خاطر این که می‌گوید  افت‌دارد. برای کسانی صحبت کنم که آمده‌اند برای رضا هلالی. مگر هلالی چه‌اش هست؟

  •  به هر حال مداحی‌های امروز می‌تواند کمکی بکند که بار تعقل دینی تقویت بشود؟

به اندازه‌ای که من بتوانم تأثیرگذاری داشته باشم روی مستمع خودم. اصل کار دست منبر است آقا! دست روحانی است. من هم در کنارش، به اندازة سنم.

وقتی دل رقیق می‌شود و آمادة پذیرفتن معارف دین می‌شود، این روحانی کجاست که بیاید و این معارف را بگوید؟ یا هر کس دیگری که قرار است این کار را بکند. وظیفة رضا هلالی این نیست که هم احکام بگوید، هم منبر باشد و هم معلم و مربی تربیتی.

  •  حتی اگر به گفته خودتان 8 هزار نفر مستمع داشته باشید؟ شما و بقیه مداح‌ها به رسانه تبدیل شده‌اید. وقتی این‌قدر برد دارید، باید مراقب همه چیز باشید.

آقا من قرار نیست هم بشوم شیخ حسین انصاریان و هم بشوم رضا هلالی. بچه‌هایی که دارند می‌آیند هیأت، باید مقرب‌تر بشوند. باید به سمت خدا بروند. باید بندگی‌شان با وضوح‌تر بشود. من همة این‌ها را قبول دارم. ولی اگر نشود قرار نیست من اعدام بشوم. چرا ما نباید حمایت بشویم؟ بیایند مشکلات ما را بگویند، راهکارها را هم بگویند، کمک کنند. بعد از من هم بخواهند. بگویند این کار را بکن، آن کار را بکن. من هم روی چشمم. شما بگو تو این زمانه بد با چه بهانه‌ای می‌توانید 8 ، 10 هزار تا جوان را جمع کنید یک‌جا؟

  •  حالا برویم سراغ شایعاتی که اطراف اسم شماست. جایی گفته بودید قضیة پرادوی شما شایعه است. از اول شایعه بوده یا الان شایعه شده؟!

نه. چون تو روزنامه یک شخصی آمد نوشت پابرهنه می‌رویم کربلا با پرادوی هفتاد میلیون تومانی برمی‌گردیم، شایعه شد. بعدش هم معذرت خواستند. اما چیزی عوض نشد، حرف دیگر افتاد تو دهن‌ها، بعضی‌ها هم دامن زدند...

  •  قدیم‌ها که سوار می‌شدید!

نه. یک بار در پرادوی کس دیگری و بغل دستش سوار شده بودم.

  •  زانتیا چی؟

زانتیا چرا، سوار می‌شدم.

  •   از کجا؟

برای کسی بود، امانت مدتی دست من بود 1 یا 2 ماه، اما به نام ما تمام شد. من 15 شب روی رفاقت رفتم خواندم. آمدند گفتند تو نوکر مادرمان هستی، باید یک وسیله زیر پایت باشد. خودشان آمدند یک ماشین برای ما گرفتند، سندی هم به نام ما نزدند. اما به نام ما تمام شد که این ماشین مال من است. در صورتی که صاحب این ماشین من نبودم.

  •  اصـلا چرا قـبول کـردید؟ این‌جور کارها آدم را کم‌کم بــه مســائل حـاشیه‌ای نمی‌کشاند؟

من که توی مجلس می‌روم پول نمی‌گیرم. هر جا که بخواهیم برویم کار کنیم، هم که شأن ما نیست. چلوکبابی بزنیم، می‌گویند رضا هلالی رفته چلوکبابی زده. بروم ساندویچی بزنم یک چیز می‌گویند. بروم کار آزاد پوشاک بکنم، می‌گویند هلالی فلان.

چه کار بکنم؟ باید بروم تو یک دفتری بایستم مثلا 120 تومان 150 تومان، با یک دیپلم. بعد من چطوری می‌توانم پاسخگوی این همه چیز باشم. از رضا هلالی انتظار دارند که تو خانه‌اش پر از گونی برنج باشد. که یک نفر اگر آمد گفت آقای هلالی من مستضعف‌ام، من گرفتارم، کمکش کند. همین‌طور خانوادة من. چرا پدر و مادر من هنوز باید مستأجر باشند؟
مجموعة فرهنگی ما باید یک فکری به حال رضا هلالی‌ها بکنند، یک برنامه‌ای برای رضا هلالی بریزند که مجبور نباشد به خاطر گذشتن اموراتش هر چیزی را قبول کند.

  •  الان چه ماشینی دارید؟

الان هیچی. به من می‌گویند خانه‌ات پاسداران است. وضع مالی‌ شما توپ است یا ثانیه‌ای پول می‌گیری، خدا شاهد است اصلا این‌طوری نیست. الان تهران‌پارس می‌نشینم. قبلا هم مجیدیه بودم.

  •  رابطه‌تان با مداح‌های دیگر چطور است؟

من با هیچ‌کدام از مداح‌ها الان رابطه ندارم. الان هیچ‌کدام از مداحان تحویلمان نمی‌گیرند...

  •  چرا؟

به خاطر آن فیلمی که از من پخش شد. کسی هم زنگ نزد از من بپرسد که چی شده. چی هست چی نیست. انگار منتظر بودند.

  •  می‌شود راجع به ماجرای سی‌دی صحبت کنیم؟

 آن فیلم که از من پخش شد فیلم همسر شرعی و قانونی و دائم من بود که ناجوانمردانه آن را دست عموم پخش کردند.

  •  چه کسی فیلم‌برداری کرده بود؟

خواهر خانمم.

  •  چطور خواهر زن شما فیلم را بیرون داد؟

خواهر زن من نداد بیرون. تلفن را برده بودند برای تعمیر. از توی کارت حافظه کپی شده بود روی گوشی. بردند تعمیر بکنند که به بیرون درز کرد. و پاساژ[...] که پخش سی‌دی‌های ما را می‌کردند، متأسفانه یکی دو تا از این مغازه‌هایشان آمدند سی‌دی را چاپ کردند به صورت وسیع و پنج هزار تا پنج هزار تا در میادین شهر پخش کردند. کسی هم نیامد پیگیری بکند. ما که نباید می‌گذاشتیم از خانواده‌مان فیلم بگیرند. ولی معلوم نشد این حریم خصوصی فقط مخصوص بازیگرهاست یا شامل بقیه هم می‌شود!

  •  فرض کنیم شما در این ماجرا کاملا مظلوم واقع شده‌اید. آن موقع که خواهر خانم‌تان داشت فیلم می‌گرفت نباید بیشتر حواستان را جمع می‌کردید؟

من نگفتم خطا نکردم. اما دیگر این را فکر نمی‌کردم که توی آشپزخانة خانة مادر خانمم که نشسته‌ام، آن‌جا هم قرار است یک فیلمی در بیاید که در کل ایران پخش بشود. خودم هم دیدم فیلم را داشت می‌گرفت، گفتم چه کار داری می‌کنی، گفت دارم عکس‌هام را چک می‌کنم. یعنی دروغ به من گفت. حالا اشتباهی است که کرده. فیلمی است که پخش شده و همه هم دیده‌اند و هر کسی هم یک اظهارنظری کرده. اما الان بعد از گذشت این همه مدت، چرا من را منع‌ام می‌کنند از منبرها؟ چرا منع‌ام می‌کنند از صدا و سیما که نباید پخش بشود؟

  •  شما به عنوان یک مداح نمی‌توانید بگویید من هم اشتباه دارم مثل آدم‌های دیگر. وضع شما فرق می‌کند.

بله حسنات الابرار سیئات المقربین. اما انسان ممکن‌الخطاست، برای یک دانش‌آموز که تجدید می‌گیرد، گوشش را می‌کشند. نه سرش را ببرند. الان دارند سر من را می‌برند.

  •  شده تا حالا بگویید که من امسال مثلا یک چیز جدید جور کنم که کف همه ببرد.

نه اصلا، ما برای رقابت یا پوززنی نیامدیم. اما امسال می‌خواهم سبک را کمی عوض کنم. برنامه را آرام‌تر می‌کنم؛ که هم مستمعین و هم خودم کمتر اذیت بشویم.

  •  پول هم می‌گیرید؟

نه آقا صله می‌گیرم. تعیین نمی‌کنم. صله یعنی هدیه، هدیه را که تعیین نمی‌کنند.

  •  رقم بگویید.

نه آقا تو رو خدا. استغفرالله.

  •  در مورد مرید و مراد بازی نظری ندارید؟

خوشم نمی‌آید. اصلا. جدا می‌گویم.

  •  لابد به‌اش دامن هم نمی‌زنید؟

اصلا. سعی می‌کنم تا آن‌جایی که بتوانم مرید و مرادبازی راه نیندازم. چون نه به سن من می‌خورد و نه جنبه‌اش را دارم.

  •  اگر پیش بیاید جلویش را می‌گیرید؟

شما همین ماجرای لباس را ببینید، تا دیدم دارد مد می‌شود عوضش کردم. اما من نمی‌توانم دل کسی را بشکنم. یعنی هیچ‌وقت به خودم این اجازه را نداده‌ام، نمی‌توانم طرف که می‌آید جلو بگویم بلند شو برو. با این که می‌دانم شاید به من ضربه بزند. دوست ندارم دل کسی را بشکنم. تا حالا هم نشکسته‌ام. هیچ وقت.

  •  خوشتان می‌آید که جوان‌های زیادی مدل ریش و لباس و تسبیح گرفتن شما را تقلید می‌کنند؟

خوشحال‌ام. چون این مدل ریش من و این لباسی که من می‌پوشم اشتباها به اسم لباس شمشیری عبدالرضا هلالی معروف شده، مال بچه‌های جبهه بوده. متأسفانه به مرور زمان از یادها رفت. یعنی تیپ مداحی شد کت و شلوار که مال انگلیسی‌ها است. حالا چرا نباید این تیپ مال خودمان باشد؟ تیپ بچه‌هایی که فداکاری کردند برای دین‌مان، برای انقلاب‌مان. انگشتر خاصی هم نینداخته‌ام. محاسنم هم... آزادی است دیگر. ما دوست داریم که این‌طور باشد.

  •  از محضر استادان استفاده می‌کنید؟

من از محضر تمام مداحان استفاده می‌کنم. هر چیزی که زیبا باشد من استفاده می‌کنم.

  •  نه، یعنی این که بروید بگویید آقای فلانی من آمده‌ام تلمذ. من مداح هستم و این همه به من اقبال شده، آمده‌ام از شما اصول را یاد بگیرم. اصلا استاد اخلاق دارید؟

قرار نیست بگویم که آقا. بله. اسمش را نمی‌توانم بگویم.

  •  اسمشان را نمی‌خواهیم، فقط می‌خواهیم بدانیم دارید یا نه.

بله آقا، هستند. مگر می‌شود من بدون این که کسی را داشته باشم، بخواهم بروم همین‌طوری. آدم باید زانو بزند. باید سر سفره بنشیند.

  •  قبول دارید که سلیقة مردم را می‌توانید عوض کنید؟

بله.

  •  آیا غیر از این که به این فکر کنید که برنامه‌ام چطور پرمخاطب‌تر باشد و حس و حال بیشتری داشته باشد، به این فکر می‌کنید که هر بار کاملش کنید و چیزی به آن تزریق کنید؟

همة سعی و تلاشم بر همین است که بتوانم جوان‌های بیشتری را بیاورم پای منبر امام حسین(ع). با این دستگاه، با این حرکت، با همین بحث عاشورا بیشتر آشنا بشوند. فقط محدود به روزهای دهه عاشورا نکنند. در کل سالشان بتوانند با امام حسین(ع) آشنا بشوند.

  •  اگر روزی به این نتیجه رسیدید که این سبک و سیاق درست نیست و ضربه می‌زند، یا ماندگار نیست و چیز مفیدی نیست، آیا حاضرید به همان سبک و سیاق قدیمی‌ها روضه بخوانید، حتی اگر تا مدت‌ها هیچ مخاطبی نداشته باشید؟

آدم همیشه باید اشتباهات خودش را قبول کند. اگر اشتباهی می‌کند آن‌قدر مرد باشد و شجاعت داشته باشد که بگوید من اشتباه کردم. اما تا آن‌جایی که فکر می‌کنم، راه و هدفمان انشاءالله مسیر امام حسین(ع) است. در مسیرمان هم اشتباهات زیادی داریم، داشتیم و خواهیم داشت. همیشه هم سعی بر تصحیح کارهایمان داشتیم.

  •   شما این همه هوادار دارید و بعد ادعا می‌کنید از طرف بزرگان مهجورهستید و جریانی که شروعش با خودتان بوده از شما حرف شنوی ندارند. از این وضعیت راضی هستید؟

کسی که می‌خواهد کربلایی بشود، زندگی در دنیایش بدون بلا نیست.

  •  حاضرید چه کاری بکنید که از این وضع در بیایید؟

این وضع خوب است آقا! بد نیست. فقط ناموسی‌اش یک خرده ناراحت کننده است. والّا تو سر من زدن و این کارها یک چیزهای طبیعی است. بگذریم که یک عده هم از روی نادانی حرکاتی می‌کنند. این را نباید به پای همه گذاشت. همة مردم این‌طوری نیستند. خیلی هم به ما محبت دارند.

  •  ببینید، با تمام اتفاقاتی که تا به حال افتاده و با آن چند هزار نفری که مستمع دارید، اگر همین روال ادامه پیدا کند، فکر نمی‌کنید رضا هلالی باز می‌شود قهرمان و می‌رود بالا؟

آخر ما دنبال قهرمانی نیستیم.

  •  شما که می‌گویید اهل مریدپروری نیستم، جلوی این موضوع را می‌گیرید؟

چه‌جوری جلویش را بگیرم. جز سکوت و صبر؟

  •  فکر نمی‌کنید که چند سالی بروید و نباشید مثلا بروید خانه برای دل خودتان بخوانید.

نمی‌شود. دوست ندارم. اگر وظیفه گردنم نبود این کار را می‌کردم. به چه قیمتی من بروم کنار؟ به این قیمت که خیلی از بچه‌هایی که شاید ما را دوست دارند و می‌خواهند با این نواها به یک جایی برسند ناامید بشوند؟ شاید حس کنم که می‌توانم تقدیر آن‌ها را تغییر بدهم.

  •   این را قبول دارید که خیلی زود به شهرتی رسیدید که بعدا پدرتان را درآورد؟

صد در صد. همین‌طور است. ما غوره نشده مویز شدیم. البته خواست خداست همیشه. حالا نمی‌دانم چه حکمتی در کار بوده اما این‌طوری شد دیگر. نمی‌دانم.

  •  پیش خودتان نمی‌گویید ای کاش به این شهرت نمی‌رسیدم؟

ای کاش که خالص بودیم در راه امام حسین(ع). این بهتر است.

منبع مجله ی همشهری

 
     
  




موضوع مطلب : مذهبی
پیوندها
امکانات جانبی

بازدید امروز: 53
بازدید دیروز: 35
کل بازدیدها: 499554