حب الحسین اجننی
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

علائم ظهور در خطبه‌ی امیر‌المومنین علی علیه السلام



 



   در خطبه افتخاریّه امیرالمؤمنین‌علیه‌السلام برای ظهور حضرت مهدی‌عجل‌الله‌تعالی‌فرجه ، ده علامت ، ذکر شده که ما این علامات را در شماره‌های ۱۶ ، ۱۷ و ۱۸ ؛ خدمت خوانندگان محترم نشریه ارائه کرده‌ایم ؛ لذا در نظر داریم در اولین مطلب ارائه شده از بخش « علائم ظهور » در این وبلاگ ، علائم یاد شده را از سه شماره فوق الذکر نشریه بحضورتان تقدیم کنیم :



 



شماره شانزدهم  ؛ 



علامت اول : تحریف رأیات؛



 



   یعنی مبدّل کردن پرچم‌ها و تعویض آن در کوچه‌های کوفه؛ آمده است این علامت نشان‌دهنده وقوع حوادث ناخوشایند در عراق و قتل و کشتار مردم در این سرزمین و حکومت کردنِ اراذل و اوباش بر جان و مال و ناموس مردم این سامان است؛ و منظور از تحریف رأیات کنایه از تغییر قوانین اسلام و ظهور کفر و تسلط اجانب بر سرنوشت مردم عراق و نابسامانیهای اخلاقی و اجتماعی و مفاسد بیش از حد و اندازه در این سرزمین اسلامی است؛ چرا که تحریف به معنیِ تعویض و جابجا کردن است.



   « راغب اصفــهانی » در « مفردات » در معنایِ کلمه « تحریف » از ماده « حرف » چنین می نویسد : « تحریف الشی‌‌‌‌‌‌‌‌ء » برگرداندنِ شکل و حالت چیزی است؛ مثل « تحریف القلم » یعنی تراشیدن قلم و تغییر شکل دادن آن .



 



علامت دوم : تعطیل شدن مساجد در عراق به مدت چهل شب یا چهل شبانه‌روز؛



 



   ظاهراً این تعطیلیِ مساجد نیز در عراق بر اثر شدّت جنگ و حملات ایرانیان ( سیّدِ حسنی‌ ) به داخلِ خاک عراق و هجوم به شهرهای عمده و مرکزی آن کشور می‌باشد ؛ و یا بر اثر فشارِ مردم به دولتِ وقت و هرج و مرج موجود در عراق که حکّام درمانده بغداد برای جلوگیری از اغتشاش و تظاهرات مردم و فشاری که بر آنها وارد می‌شود مانند هر دولت درمانده دیگری برای نجات خود حکومتِ نظــامی اعلام می‌نمایند تا بدینوسیله جلوی رفت و آمد مردم را بگیرند لذا مساجد به تعطیلی کشیده می‌شود .



 



علامت سوم : جلوگیری از حج و ممانعت از زیارت بیت‌الله‌الحرام؛



 



   جلوگیری از حج و ممانعت از زیارت بیت‌الله‌الحرام به جهت عدم امنیت و اختلاف دولتها و ناامن بودن راههاست که در اینصورت کسی به حج نخواهد رفت و پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله درباره برخی از علائم ظهور و ناامنی‌ راهها فرموده‌اند : « ... و راهها قطع و ناامـن می‌شود و برخی بر برخی یورش می‌برند؛ نه کبیر بر صغیر ترحّم کند و نه صغیر بر کبیر توفیر نماید؛ در آن هنــگام خداوند مهدی‌علیه‌السلام را که از نهمین صلب حسین‌علیه‌السلام است برمی‌انگیزد ... »





 



علامت چهارم : خسف زمین خراسان؛ 



 



   « خسف » به معنی نگونسار شدن و واژگون گردیدن و فرورفتن و فروبردن زمین است اهل خود را ؛ قرآن مجید درباره « قارون » می‌فرماید : « فَخسفنا بِه وَ بِدارِه الارَض1 » : « ما قارون و خانه‌اش را به زمین فرو بردیم . »



   البته تصوّر معنایِ فرورفتن به زمین که قارون به آن دچار شده و کفّار نیز بدان تهدید شده‌اند بسیار طبیعی و آسان است؛ زمین به دستور خداوند می‌لرزد و در اثر آن دهان می‌گشاید و هر چه را که بخواهد در خود فرو می‌برد. در مورد « خسف زمین خراسان » نیز چنین است ، ممکن است زمین‌لرزه شود و زمین گروهی را در خود فرو برد و البته تا کنون چندین مرتبه زلزله‌های عظیم و بزرگی روی داده و زمین ده‌ها و صدها هزار نفر را در خود فرو برده است.



    اما مقصود از « خراسان » شهرهای ایران است نه خودِ خراسان؛ زیرا اگر به احادیثِ حضرات معصومین‌علیهم‌السلام خوب بنگریم ، می‌بینیم که در بعضی جاها ایران را « مشرق » نامبرده‌اند و در جاهای دیگر عین آن حدیث را بیان کرده‌اند و لفظِ « خراسان » را به کار برده‌اند.



   جهانگردِ نامیِ قرن ششم « یاقوت حموی » در کتاب معروف خود به نامِ « معجم البلدان » درباره سرزمینِ خراسان چنین می‌نویسد : « خراسان سرزمین وسیع و پهناوری است که نخستین نقطة مرزی آن متصل به عراق است و آخرین نقطة مرزی آن تا حدود هندوستان می‌رسد و دارای شهرهای عمده و بزرگی است که از آن جمله است : نیشابور ، هرات و مرو؛ و این سه از شهرهای بزرگ خراسان محسوب می‌شود؛ و بلخ و طالقان و نسا و آبیورد و سرخس ، همه آبادیها و شهرهایی است که در فواصل میان شهرهای نامبرده قرار دارند تا برسد به نهر جیحون؛ همه و همه جزء سرزمین خراسان است . »



پس مشخص شد که منظور از « خسف خراسان » خودِ خراسان نیست؛ بلکه می‌تواند در هر یک از شهرهای ایران واقع ‌شود.



 



پی‌نوشتها :1. سورة قصص ـ آیة 81



 



 



شماره هفدهم ؛



 



علامت پنجم : وقوع « قذف » در سرزمین خراسان؛



 



   چنانچه توضیح دادیم مقصود از « خراسان » ، خودِ « خراسان » نیست؛ مراد از آن ، مملکتِ ایران است و امّا « قذف » ، یعنی : « انداختن چیزی و رها کردن آن . »



     در قــرآن کریم ، در سـرگذشت حضرت موسی‌ علی‌نبیناوآله‌وعلیه‌السلام ، می‌خوانیم که خداوند به مادر موسی‌علیه‌السلام وحی نمود : « أنِ أقذِ فیهِ فِی التّابوت فَأقذِ فیهِ فِی الیمّ 1  » : « مــوسی را در تابوت (صندوق) بگذار و آنرا به دریا بینداز. » آنچه معلوم است اینکه مــراد از « انداختــن » ، انداختنِ معمـــــولی نیست ، زیــــرا در آیــاتِ قـــرآن محــلّی یافــت نمـــی‌شــــود کــه مـــــُراد از « قــذف» یعنـــــی « انداختــن » ، انداختنِ معمولی باشد و همچنین در آیات قرآن نمی‌توان موردی پیدا کرد که مراد از « انداختن » ، انداختنِ غیرمحسوس باشد بلکه در هر موردی که کلمه « قَذَف» به کار رفته به معنـــی « انداختنِ محســــوس » به کار رفته است؛ چه انداختنِ ظاهری و مادّی و چه معنوی بوده باشد؛ بنابــراین تردیدی نیست که وقــوعِ« قَذَف» در سرزمینِ « خراسان » (یعنی ایران) ، « قَذَفِ» معمولی نیست بلکه مراد از آن « پرتاب کردن و رها کردن چیزی است که هم شامل قذف است و هم مشمولِ خسف» ؛ با توجه به این بیان ، دور نیست که وقوعِ « قَذَف» کنایه از پرتابِ موشکها و خراب شدن برخی از شهرها و پریشان شدن مردم آن شهرها و متفرّق شدن آنها یعنی اشاره به جنگی باشد که به ایران موشک پرتاب می‌شود و هشت سال دفاع مقدس دور از این مطلب نمی‌تواند باشد؛ و الله اعلم .



 



علامت ششم : طلوع ستاره‌ی دنباله‌دار ؛



 



   از این خطبــه ، در مــورد « طلـوع ستاره دنباله‌دار » چنین برداشت می‌شود که مراد از آن ستاره ، ستاره دنباله‌داری که مردم باید آن را در آسمان مشاهده کننــد ، نیست . بلکــه منظور از این ستــاره ، چنانکه از خطبــه دیگرِ حضرت‌علیه‌السلام 2 استفاده می‌شود این است که طلوع ستاره دنباله‌دار کنایه از قیامِ شخص و ظهور انسانی پیش از قیام حضرت قائم‌علیه‌السلام است ؛ زیرا اولاً : ستارگان دنباله‌دار که در گذشته طلوع کرده‌اند فراوان بوده و معلوم نیست که مراد از این ستاره دنباله‌دار ، به چه کیفیتی است؛ و ثانیاً : در برخی از روایات که از حضــرات معصومین‌علهیم‌السلام رسیده ، چنین آمده است که : « وَ طُلُوعُ الکَوکَب المُذَنّب یَفزَعُ العَرَب » : « و طلوع ستارة دنباله‌دار که عرب را به وحشت می‌اندازد » و معلوم است که طلوع ستــاره به تنهایی چیزی نیست که باعث وحشت و اضطراب اعراب گردد ، بلکه مسلّم است که این وحشت ، بر اثر جنگ و آشوب و پی‌آمـــدهای آن است و در آینده خطبه‌ای از امیر‌المؤمنین‌ ، علی‌علیه‌السلام ، بیان می‌کنیم که از آن خطبـــه معلوم می‌شود که طلـــوع ستـــاره دنبالـــه‌دار اشاره به همـــان قیـــامِ « سیـّدِ هاشمــیِ خــراسانی » و یــا « سیّدِ حسنی » معروف و دنباله او کنایه از کثرت سپاه و انبوه لشکریان اوست و مــاه تابان ، وجود مقدس حضرت حجة بن الحســـن العسگری‌ارواحنافداه می‌باشد؛ و وحشتِ عرب و اضطراب آنها ممکن است همین باشد که آن ستارة دنباله‌دار یعنی « سیّد هاشمیِ خراسانی » یا « سیّد حسنی » در هنگامِ لشگرکشی به عراق به خاطر نبرد با سفیانی موجب



وحشت و اضطراب اعراب می‌شود .



 



علامت هفتم : نزدیک شدن ستاره‌ها به یکدیگر؛



 



   تشخیص و شناخت این علامت مربوط به منجّمین و ستاره‌شناسان است و از علم نجوم معلوم می‌شود. این علامت هم دلایلی دارد که بر اهل آن پوشیده نیست .



 



منابع :



دارالسلام عراقی



یوم الخلاص ـ جلد دوم



زمینه‌سازان ظهور



رسالت مهدی‌علیه‌السلام



 



پی‌نوشت‌ها :



1 . سورة طه ـ آیة 39



2 . إن‌شاء‌الله در آینده به بررسی این خطبة ارزشمند خواهیم پرداخت .



 



 شماره هجدهم ؛



 



علامت هشتم : هرج و مرج در دنیا ؛



 



   یعنی هرکس ، هر کاری که دلش خواست انجام دهد و دادخواه و فریادرسی نباشد. مرحوم سید بن طاووس‌رحمة‌الله‌علیه ، در کتاب « الملاحم و الفتن » در حدیثی از پیغمبر‌اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله روایت کرده است که آن حضرت فرمود : قبل از قیامتِ صغری ، یعنی پیش از ظهور حضرت‌علیه‌السلام ، هرج است؛  گفتند : یا رسول‌الله! هرج چیست ؟ فرمود : کشتن ؛ گفتـند : یارسول‌الله! بیشتر از زمان فعلی ما کشته می‌شوند؟ فرمود : منظور نَه این است که شما را کفار می‌کشند ، بلکه به جایی می‌رسد که انسان همسایه و برادر و پسر عموی خود را می‌کشد ؛ پرسیدند : یا رسول‌الله! آیا عقل ندارند؟ فرمود : عقل مردم در آن زمان (در اثر هواهای نفسانی) گرفته می‌شود و بجای عقلا افرادی می‌نشینند که گمان می‌کنند کسی هستند و شخصیتی دارند.



 



علامت نهم : قتل و کشتار و خونریزی بسیار؛



 



  مردم دنیا با خیالات فاسد و طمع بستن به دنیایِ مادیِ دو روزه و رسیدن به قدرت و یا به واسطه پیدایش بدعتها و احزاب و اختلافِ مذاهب و درگیری احزاب و دشمنی با همدیگر و به راه انداختن فتنه‌ها و جنگ‌ها ، یکدیگر را به قتل میرسانند.



 



 



علامت دهم : نهب و غارت اموال ؛



 



   برخی از مردم بر برخی دیگر یورش برند و با زور و قلدری اموال یکدیگر را غارت نمایند؛ و یا دولتهای جور به جان یکدیگر بیفتند و برای تأمین مصالح کشور خود مردم را غارت کنند؛ و از سخن حضرت‌علیه‌السلام که فرموده است « قتل و نهب » ، چنین استفاده می‌شود که قتل و کشتار بوسیله شعله‌ور شدن آتش جنگ ؛ و غارت اموال به سبب همان تأمین مخارج جنگ است که دولتها بناچار برای اینکه عقب نیفتند و در جنگ شکست نخورند ، مالیاتی را بر دوش ملتها می‌گذارند و از این طریق بودجه هنگفتی را به خاطر هزینه‌های جنگی وضع می‌نمایند و اموال مردم به غارت می‌رود .



    آری سپس وقتی ایـن علائم ده‌گانه تمام شد ، آنگاه قائم‌علیه‌السلام به حق قیام می‌کند و دشمنان خدا را به قتل می‌رساند و زمین را به خواست خدا پر از عدل و داد می‌نماید ؛ ان شاء ‌الله تعالی و جَعلنا مِن انصارِه وَ اعوانِه .  





موضوع مطلب : مذهبی
پیوندها
امکانات جانبی

بازدید امروز: 28
بازدید دیروز: 116
کل بازدیدها: 504601