خضر(ع)
از پیامبران مرسل بودکه خداوند او را به قومش مبعوث ساخت، تا آن جان را به یکتاپرستى واقرار به انبیاء ورسل وکتب آسمانى دعوت نماید. معجزه اش این بودکه هرگاه بر چوبى خشک یا زمین بى سبزه اى مى نشست، فوراً چوب، بر مى آورد و زمین سرسبز مى شد و از این جهت وى را خضر(ع) گویند. نام اصلى اش تالیا بن ملکان بن عابر بن ارفخشد بن سام بن نوح است.
از امام صادق (ع)آورده اند که...اما آن بنده صالح خدا خضر، خداوند عمر او را نه به خاطر رسالتش طولانى گردانید و نه به خاطرکتابى که بدو نازل کند و نه به خاطر این که به وسیله او وشرت او، شریعت پیامبران پیش از او را نسخ کند ونه به خاطر امامتى که بندگانش بدو اقتدا نمایند و نه به خاطر طاعتى که خدا بر او واجب ساخته بود، بلکه خداى جهان آفرین، بدان دلیل که اراده فرموده بود عمرگرامى قائم (ع) را در دوران غیبت او بسیار طولانى سازد ومى دانست که بندگانش بر طول عمر او ایراد واشکال خواهند نمود، به همین جهت عمر این بنده صالح خویش خضررا طولانى ساخت که بدان استدلال شود و عمر قائم (ع) بدان تشبیه گردد و بدین وسیله اشکال و ایراد دشمنان و بداندیشان باطل گردد. (1)
بدون تردید او زنده است وهم اکنون بیش از شش هزار سال از عمر شریفش مى گذرد. (2) زندگى حضرت خضر ورفتنش به بحر ظلمات وخوردنش از آب حیات خود داستان مفضلى است که درکتب تاریخى وحدیثى به تفصیل از آن بحث شده، علاقمندان به کتب مبسوط حدیثى مراجعه فرمایند. (3)
شرکت حضرت خضر در مراسم عید غدیر در سرزمین غدیر خم ودر مراسم سوگوارى رسول اکرم (ص) به هنگام رحلت آن حضرت ودر سوگ حضرت على (ع) به هنگام شهادت آن حضرت درکتاب هاى حدیثى مشروحا آمده است .
امام رضا(ع) مى فرماید:حضرت خضر(ع)از آب حیات خورد،او زنده است وتا دمیده شدن صور از دنیا نمى رود، او پیش ما مى آید وبر ما سلام مى کند، ما صدایش را مى شنویم و خودش را نمى بینیم، او در مراسم حج شرکت مى کند وهمه مناسک را انجام مى دهد، در روز عرفه در سرزمین عرفات مى ایستد وبراى دعاى مؤمنان آمین مى گوید. خداوند به وسیله او در زمان غیبت، از قائم ما رفع غربت مى کند وبه وسیله او وحشتش را تبدیل به انس مى کند. (4)
از این حدیث استفاده مى شودکه حضرت خضر(ع) جزء سى نفرى است که همواره در محضر حضرت بقیة الله (ع) هستند ورتق وفتق امور به فرمان آن حضرت در دست آن هاست. (5)
ا. کمال ا لدین ج 3، ص 357 بحا رالانوار ج 51، ص 222.
2. یوم الخلاص ص157.
3. بحار الانوار، ج 2 1، ص 72 1- 5 1 2 وج 13 ص 278- 322.
4. کمال الدین، ج 2 ص 390 بحارالانوار، ج13 ص 299.
5. غیبة نعمانى، ص 99 بحارالانوار ج 52، ص 158 0
| |